فهرست مطالب

پژوهشنامه خراسان بزرگ
پیاپی 29 (زمستان 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/11/09
  • تعداد عناوین: 6
|
  • علیرضا شیخی *، زهرا طاهری صفحات 1-13
    هنر منبت با توجه به پیشینه فرهنگی و هنری اقلیم ها، در دوره معاصر قابل تامل و اندیشه است. هدف مقاله بررسی تطبیقی شیوه های منبت معاصر در شهرهای ارومیه، تهران، رشت، مشهد و ملایر بوده که در این میسر به مطالعه تاریخچه، طرح و نقش، تولیدات، تکنیک در قالب پنج شیوه تخت، محدب، مقعر (جست، تیج و نیش) ،حجم و شبکه، نوآوری و ابزار و مواد پرداخته شده است. سئوال اینست که شیوه های منبت کاری معاصر ایران در شهرهای مذکور چیست و نقاط افتراق و اشتراک آنان کدام است؟ روش کلی تحقیق، توصیفی، تحلیلی و تطبیقی است. جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و بویژه پژوهش های میدانی است. میدان تحقیق کارگاه های دارای تجربه، فعال و معرفی شده توسط میراث فرهنگی هر شهرستان می باشد. یافته ها نشان می دهد که نقوش منبت در شهرستان تهران با توجه به اینکه محل مراودات هنری بوده متاثر از سنت و بویژه نیاز روز بازار است. آثار در قالب معرق و منبت، حجم و مجسمه، مبلمان فرنگی، استفاده از نقش چوب و نازک کاری خط اجرا شده است. ملایر که بخش قابل توجهی از مبلمان ایران را تولید می کند از نقشهای وارداتی ازکشورهای مصر و ترکیه، مصری، چنگ ایتالیایی، چنگ کج، چنگ چروک (صدفی) ، منبت مشعلی،گل و بوته وگل رز، منبت مجسمه ای، متکایی و کلاسیک ، نیز نقوش سنتی بهره برده است. منبت مشهد با گل و بوته و اسلیمی به صورت سنتی در ترکیب با خط در مکان های مذهبی و حجم و مجسمه در مبلمان نمود یافته است. منبت نسبتا درشت ارومیه شامل نقوش گل و بوته و اسلیمی، حیوانی، نقوش مینیاتوری، تصاویر داستانی شاهنامه بر روی تخته نرد، طرح های واقع گرا و تلفیقی است. منبت رشت با بهره گیری از اقلیم سرسبز خود، با تصاویر انسانی درحال کار ، حیوانات یا پرندگان، گل و تصاویر ذهنی از طبیعت و به ویژه ظروف خراطی منبت آراسته شده است.
    کلیدواژگان: هنرهای چوبی، منبت معاصر، ارومیه، تهران، رشت، مشهد، ملایر
  • اکرم بخشی، علی وندشعاری * صفحات 15-32
    قالیبافی از مهمترین هنرهای حائز اهمیت در منطقه آذربایجان محسوب می گردد. در این میان ایران با دارا بودن طوایف و ایلات متفاوت در حوزه بافندگی، از گنجینه سرشار و ارزشمند طرح و نقش نیز برخوردار می باشد. همزمان با کوچ و اسکان ایلات در دیگر نواحی، انتقال فرهنگ و آداب و رسوم هنری نیز از موارد منتقل شده محسوب شده و با توجه به اینکه سنتهای طراحی و نقش پردازی در قالی، زیر مجموعه ای از این فرهنگ تلقی می گردد، فرهنگ هنری قالی بافی نیز متاثر از این جریان بوده است. لذا با بررسی تاریخ جابه جایی ایلات و عشایر کرد ایران و جابجایی های صورت پذیرفته در اسکان کردها از غرب ایران و قفقاز به شمال خراسان به دلیل مجاورت و همنشینی کردهای خراسان گوشه هایی از تاثیر پذیری سنت بافندگی آذربایجان در دستبافته های این اقوام به چشم می خورد. مطالعات نشان میدهد که طرح ها و نقوش به کار رفته در قالی های کردی خراسان از نوع هندسی و ذهنی با الگوپذیری از عوامل پیرامونی چون طبیعت، باورها و اعتقادات می باشد که در در قسمت هایی از ساختار نقشپردازی، طرح و نقش آنها با مشابهت به قالی های آذربایجان اجرا گردیده است. هدف این مقاله مطالعه تطبیقی ساختار طرح و نقش قالی های آذربایجان با کردی خراسان است. این تحقیق از نوع توصیفی – تحلیلی بوده و با رویکرد کیفی به بررسی عناصر تشکیل دهنده طرح و نقش در قالی های آذربایجان و کردی خراسان پرداخته، و از این رو به دنبال یافتن ساختار ها و خصوصیات فرمی مشترک و متفاوت در طرح و نقش این قالی ها بوده است. جامعه آماری در این تحقیق متمرکز بر دو منطقه آذربایجان با کرد خراسان می باشد که بدین منظور تعداد نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب گردیده از این رو 5 ناحیه بافندگی با 10 نمونه از آذربایجان و 3 ناحیه بافندگی با 9 نمونه از کرد خراسان مورد بررسی قرار گرفته است. روش جمع آوری اطلاعات در پیشینه تصاویر قالی های آذربایجان به شیوه کتابخانه ای و شناسایی نمونه قالی های کرد خراسان به شیوه میدانی توسط نگارندگان صورت پذیرفته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد طرح و نقش در قالی های آذربایجان از تنوع بالایی برخوردار بوده چنانچه قسمت هایی از ساختار طرح و نقش در قالی های کرد خراسان با ویژگی های مشابه با آذربایجان اجرا گردیده است. چنانکه اشتراکات فرهنگی دو منطقه موجب گردیده قسمت هایی از فرم های هندسی ترنج، نقشمایه های متن و حاشیه در هر دو منطقه با مشابهت هایی همراه گردد. بیشترین مشابهت در نقشپردازی قالی ها مربوط به فرم ترنج، نوارهای حاشیه و نقشمایه های انتزاعی و گیاهی است.
    کلیدواژگان: مطالعه تطبیقی، طرح و نقش، قالی، کرد، خراسان، آذربایجان
  • غلامرضا شهبازی *، محمد شهبا صفحات 33-43
    اقتباس و دراماتورژی در ادبیات ایرانی دوران اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. حنین بن اسحاق داستان سلامان و ابسال را از یونانی به عربی برگردانده است. این داستان توسط دانشمندان و پژوهشگران حوزه فرهنگی خراسان مورد اقتباس و دراماتورژی قرار گرفته است. این روند اقتباسی در نمط نهم اشارات و تنبی هات ابن سینا و شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی و بعد در شعر جامی دیده می شود. می توان این اثر را نظر به اهمیت آن در تاریخ اقتباس و دراماتورژی در ادبیات ایران در زمینه تاریخی خودش واکاوی کرد. آیا عمل عالمان ایرانی در مواجهه با داستان سلامان و ابسال عملی دراماتورژیک است؟ اگر این روند دراماتورژیک است از چه نوعی است؟ در این مقاله خواهیم دید که برحسب معنای تاویل- که بازگشتن به اصل معنا می دهد- روند دراماتورژیک برای داستان سلامان و ابسال از نوع دراماتورژی تاویلی است. این بدان معناست که عالمان ایرانی اصل حقیقت داستان را دنبال می کردند و با استفاده از تمثیل و روایت آن را به این حقیقت باز می گرداندند. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی پدیدارشناختی و از دیدگاه هرمنوتیک استفاده می شود. در انجام پژوهش پدیدارشناختی، پژوهشگر با پدیده های مورد پژوهش ارتباط نزدیک دارد و می خواهد خود را در جریان تجربه این پدیده ها بشناسد، از این جهت پژوهش پدیدارشناختی در نقطه مقابل پژوهش کمی نگر قرار دارد که در آن با استفاده از روش های عینی گردآوری و تحلیل داده ها، خویشتن پژوهشگر از پدیده های مورد پژوهش متمایز شود. از سوی دیگر در این پژوهش تلاش در جهت امتزاج افق هاست. ابتدا افق زمان حال باز می شود، در این افق زمان حال، یافته هایی حاصل می شود که در گذشته قابل شناسایی است. در این پژوهش خواهیم دید که عالمان ایرانی به ویژه سه تن از آنان که از خطه خراسان برخاسته اند، همواره از دراماتورژی تاویلی به ویژه در مواجهه با داستانی برخاسته از فرهنگی دیگر چون سلامان و ابسال استفاده نموده اند و در بحث های ایشان امتزاج افق ها به خوبی مشهود است.
    کلیدواژگان: ایران، خراسان، دراماتورژی، تاویل، اقتباس
  • سمیه کوه جانی گوجی *، علیرضا شیخی صفحات 45-61
    کتاب آرایی از ارکان مهم فرهنگ ایرانی اسلامی بوده که محور اصلی و بستر مهم ابداعات و تحولات کتابت و تزئین قرآن های خطی را رقم زده است. دو مجموعه آستان قدس رضوی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی، قرآن های نفیس خطی قابل توجهی متعلق به دوران اسلامی در خود محفوظ دارند که علاوه بر ارزش والای معنوی، دارای اصول زیباشناسی هنری ویژه ایست. هدف از این پژوهش شناخت ویژگی های صفحه آرایی، خط و آرایه های تزئینی در صفحات افتتاح قرآن های عصر صفوی و قاجار مجموعه های مذکور است. نوشتار حاضر به دنبال پاسخ هایی در چگونگی صفحه آرایی، خط و تذهیب قرآن های دوره های صفوی و قاجار و نقاط افتراق و اشتراک آن در این دو دوره بوده است که برای دستیابی بدان از رویکردی کیفی، به روش توصیفی - تحلیلی با بررسی اسنادکتابخانه ای و مشاهده مصاحف بهره برده است. بنا بر یافته های پژوهش، تقسیم بندی صفحات افتتاح قرآن های دوره قاجار در استفاده وافر از کتیبه سرلوح است که جایگاهی ویژه برای تزیین در صفحه افتتاح قائل شده است. خط نسخ ، خط متداول تحریر قرآن شده و از سایر خطوط چون ثلث و رقاع در کتیبه های صدر و ذیل استفاده شده است. ترکیبات بدیع و بکارگیری بجا و مناسب اسلیمی و ختایی، رشد تذهیب در دوره صفوی را خبر داده و نقوش طبیعی و حضور کم رنگ تر اسلیمی، ویژگی تذهیب عصر قاجار شده است که آن را می توان به تاثیرات غرب در هنر ایران نسبت داد. مذهبان صفوی با تداخل نقوش اسلیمی و ختایی در یکدیگر و همچنین با استفاده از رنگ های غالب لاجوردی و زرین و دیگر رنگ های الوان بر زیبایی صفحه افزوده اند و در دوره قاجار علاوه بر نقوش فوق ،گل های شاه عباسی و رنگ شنگرف بخش عمده ای از فضا را آراسته است. بنابراین کاتبان و مذهبان قرون ده تا چهارده هجری قمری، ترکیبات فرمی و رنگی ویژه ای را به مدد درایت والایشان به کارگرفته تا صفحات افتتاح، معرف زیبایی کلام الله و دعوت بدان را برای خوانندگان ارزانی دارند.
  • امیرعباس محمدی راد، صمد سامانیان *، زهرا داستان صفحات 63-73
    ایران و چین در طول تاریخ، ارتباطات و تعاملات دیرینه ای را با همدیگر تجربه نموده اند. مهم ترین ارتباطات در دوران ساسانیان پیش از اسلام، عباسیان، ایلخانیان و تیموریان در دوران اسلامی به وقوع پیوسته است. ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی خود، رابط بین شرق و غرب عالم بوده و سهم عمده ای در ارتباط چین با دنیای غرب داشته است. اوج ارتباط فی مابین مربوط به دوران نوادگان تیمور می گردد به واسطه ارتباطات سیاسی، تجاری و فرهنگی، هنر تصویری و عناصر وابسته به آن نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شده اند. ایران در این دوره از عناصر طبیعت گرایانه، تزئینی و نقش مایه های چینی تاثیر پذیرفته است. در مطالعه بخشی از این آثار در توپقاپی استانبول شخصیت مذهبی چینی به نام گوان – یین که چون الهه ای موردتوجه چینیان بوده، در نقاشی ها حضور پیدا می کند. سوال اصلی تحقیق آن است که آثار روبرداری شده از اصل چینی که در توپقایی استانبول واقع هستند، آیا در آثار معاصر خود (سده دهم هجری قمری، سده پانزدهم میلادی) در هرات تاثیر گذارده اند؟ و اگر تاثیرگذار بوده اند، دلالت ها و شواهد آن در اجزاء و عناصر کدام‏ها هستند؟ فرضیه پژوهش بر این است که تصویر شخصیت مذهبی گوان – یین بر نقاشی دوره تیموری – مکتب هرات – ازلحاظ حالت و عناصر، تاثیر گذارده است. هدف تحقیق آن است که با معرفی گوان – یین و تصاویر وابسته به آن، نمونه آثار انجام شده در مکتب هرات را به لحاظ تاثیرپذیری بررسی نماید. مقاله با روش توصیفی به تطبیق آثاری منتخب از هرات و نمونه های موجود چینی در مجموعه توپقاپی استانبول، می پردازد. نتیجه تحقیق آن است که آثار موجود در توپقاپی که با تاثیرپذیری از گوان – یین چینی خلق شده اند، بر نمونه هایی از نقاشی دوره تیموری – مکتب هرات – ازلحاظ حالت و عناصر، تاثیر گذارده اند. هنرمندان ایرانی در هنر تصویری خود از شخصیت مذهبی چینی در حالت و عناصر، بدون توجه به مفاهیم مذهبی آن، صرفا از تصویر، تاثیر پذیرفته اند.
    کلیدواژگان: چین -ایران، گوان-یین، دوره تیموری، مکتب هرات، عناصر تصویری
  • مهدی صحراگرد * صفحات 75-92
    بخشی از یک تفسیر فارسی قرآن به نام معانی کتاب الله و تفسیره المنیر از ابونصر محمدبن احمد بن حمدان بن محمد حدادی که در سال 484 ق به دست عثمان بن حسین وراق غزنوی کتابت و تذهیب شده یکی از معدود تفاسیر کهن فارسی به شمار می رود که حاوی رقم و اطلاعاتی از حامی نسخه است و از رابطه کاتبش با دربار غزنویان پرده برمی دارد. از این کاتب قرآن دیگری به قلم کوفی در کتابخانه آستان قدس رضوی به جامانده که الگوی چند کاتب عصر غزنویان بوده است. این نوشتار به روش تاریخی توصیفی، به بررسی ویژگی های خوشنویسی و تذهیب کتابت این نسخه به هدف شناخت سنت های کتابت و کتاب آرایی عصر غزنویان اختصاص دارد. در نتیجه این بررسی مشخص می شود خط به کاررفته در متن این نسخه نوعی کوفی مسطح است که با تکیه بر حرکات افقی، عمودی، و مورب کتابت شده و مشابه آن در چند نسخه قرآن دیگر نیز وجود دارد که نشان دهنده رواج گسترده این سبک در سده پنجم هجری است. به علاوه انواع خطوط به کاررفته در این نسخه نشان می دهد وراقان غزنوی علاوه بر کوفی مسطح از کوفی شکسته، ثلث، و حتی کوفی اولیه نیز استفاده می کرده اند. همچنین در زمینه تذهیب مشخص می شود طراحی نقوش و عناصر اصلی خاصه ترنج ها بر مبنای اشکال اولیه دایره و مستطیل است و نقوش هندسی گره سازی شده برای سطوح بزرگ و اسلیمی برای زمینه نوشته ها کاربرد دارد.
    کلیدواژگان: معانی کتاب الله و تفسیره المنیر، ابونصر حدادی، عثمان بن حسین وراق، تذهیب، قلم کوفی
|
  • alireza Sheykhi *, zahra taheri Pages 1-13
    Due to the cultural and artistic background of the climates, contemporary art can be thoughtful and thoughtful. The aim of the article is to compare the contemporary methods of engravings in Urumieh, Tehran, Rasht, Mashhad and Malayer, in which it is possible to study history, plot and role. , Products, techniques, in the form of five flat, convex, concave forms (search, tjej and sting), volume and network, innovation, tools and materials. The question is what are the contemporary Iranian art practices in the mentioned cities, and what are the points of differentiation and their share? The research is descriptive, analytical and comparative. Data collection is done by the library method and especially field research. The research field is a workshop with experience, active and introduced by the cultural heritage of each city. The findings show that the embroidered designs in the city of Tehran, due to the fact that the location of art interactions is influenced by the tradition, and especially the need for market day. Works in the form of mosaic and embossments, volumes and sculptures, wood furniture, use of the role of wood and linework. Malayer, who produces a significant portion of Iran's furniture, has imported imported roses from Egypt, Turkey, Egypt, Cheng, Italians, Chenggokh (Sadeqi), Tibetan Flowers, Flowers and Vegetables, Sculptural, Relaxed and Classical. Traditional designs have been used. The Mashhad embellishment with flowers, shrubs and slavs has traditionally been combined with the line in religious places and the volume and statue of the furniture. The relatively large coinage of Orumiyeh includes the shrubs, shrubs and slaves, animals, miniature paintings, Shahnameh's illustrations on backgammon, realistic and fusion designs. The embankment of Rasht is decorated with the use of its lush climate, with human images of animals, animals or birds, flowers and mental images of nature, and in particular the carvings.
  • akram bakhshi, ali vandshoari * Pages 15-32
    Due to the existence of various tribes in the field of rug weaving, Iran has a valuable treasure of rug patterns and designs. Along with the migration and settlement of tribes in different areas in Iran, cultural and artistic customs have also been transferred from one area to other areas. The main issue in this study is to find out how the design and pattern of Khurasan’s Kurdi rugs have been influenced by the rugs from Caucasus region. By comparing the design and pattern of Khorasan’s Kurdi rugs with those of Azerbaijan (Caucasus) region, this study tries to answer the following research questions: a) What is the variation of pattern and design of Khurasan’s Kurdi rugs and the rugs from Azerbaijan region? and b) What similarities and differences exist between the design and pattern of Khurasan’s Kurdi rugs and the rugs from Azerbaijan (Caucasus) region? This study, also, aims to identify the common structure of the pattern and design between Khurasan’s Kurdi rugs and the rugs from Azerbaijan region. As a result, some part of the similarity and difference of rugs from the two regions is also delved in. This study is descriptive and takes a comparative approach to describe the pattern and design of the rugs from the two regions. The pool data are selected in a targeted way. For this purpose, 4 weaving areas with 9 samples from Kurd Khorasan and 5 weaving areas with 10 samples from Azerbaijan have been studies. The data have been gathered through filed and library methods. The results indicate that many similarities exist in geometric forms of the medallion and the field and border motifs in the rugs from the two regions. The most similarities of the patterning relate to the form of the medallion, border stripes and abstract and plant motifs in the field. The most significant difference is in the high density of motifs in Azerbaijan rugs and the ample application of abstract plant motifs in Khorasan’s Kurdi rugs. Key words: rug, design and pattern, Kurd Khurasan, Azerbaijan, comparative study
  • Gholamreza shahbazi *, Mohammad shahba Pages 33-43
    Adaptation and Dramaturgy have an important place in Iranian literature. The story of Salaman and Absal has been translated by Hunayn ibn Ishaq from Greek to Arabic. This story has been adapted, interpreted and dramaturgized by Khorasan's scholars .This dramaturgic process is seen in Ibn Sīnā ninth section of Al-Isharat wa’l-tanbihat, Nasir al-Din Tusi 's Sharh al-Isharat and Jami's poem .In this essay the story of Salaman and Absal as one of the most important works in Iranian literature in Islamic period is explored. Have these scholars interpreted the story of Salaman and Absal in a dramaturgic trend? And if they have, what kind of dramaturgy is? This essay will show us that on the base of Interpretation's meaning- which is come back to "Origin"- the trend of dramaturgy for Salaman and Absal will be interpretational dramaturgy. It means that Iranian scholars sought the truth of a story through dramaturgy process. The research method in this essay is Qualitative-Phenomenological through Hermeneutic viewpoint. In this method, researcher tries to know himself through the phenomena which he is searching. Then, this method opposes the Quantitative method which is based on objective rules and Data analysis and in which researcher goes far from his own self .From other point, this essay wants to get close to Fusion of Horizons. At first, present horizon will be opened, and in this we found things which are known in the past time.
  • somaye kohjani goji *, alireza sheykhi Pages 45-61
    Book layout is an important pillar of the Iranian-Islamic culture, which constitutes a basis for innovations and developments in scribing and decorating Quranic manuscripts. Two collections of Astan Quds Razavi and Library of Parliament preserve exquisite Quranic manuscripts belonging to the Islamic period, which possess special artistic and aesthetic principles along with great spiritual value. This study aims to identify the features of layout, script and decorative arrays in the opening pages of the Qurans in Safavid and Qajar eras in the mentioned collections. This paper seeks to find answers regarding the method of layout, script and illumination of Safavid and Qajar Qurans and also their similarities and differences. To this end, a qualitative approach using a descriptive-analytical method was applied while examining library documents and observing the codices. According to research findings, in the division of the opening pages of the Qajar Qurans, epigraph inscription has been abundantly used and a special place was granted to decoration in these pages. Naskhi has become the common script to write Qurans and other scripts including Sols and Riqa’ have been used in top and bottom inscriptions. Innovative compositions and proper application of arabesque and khataei show the development of illumination in the Safavid period and natural designs and underrepresentation of arabesque became a feature of illumination in the Qajar era, which is attributed to the influence of west on the Iranian art. Safavid illuminators added to the beauty of pages by combining arabesque and khataei designs with each other and using other colors like azure and golden. In the Qajar period, in addition to the aforesaid designs, Shah Abbasi flowers and vermilion color decorated a major part of the space. Scribes and illuminators of tenth to fourteenth centuries AH applied combinations of form and color thanks to their sublime wisdom so that the opening pages can represent the beauty of the Word of God and invitation to it for the readers.
    Keywords: صفوي و قاجار_قرآن_آستان قدس رضوي_کتابخانه مجلس شوراي اسلامي_صفحه افتتاح
  • Amirabbas mohammadi rad, Samad Samanian * Pages 63-73
    Iran and China have experienced ancient relations and interactions throughout history. The most important relations have occurred during Ilkhanids, and Timurids. The peak of interactions dates back to the era of Timur's descendants. The pictorial art and its dependent elements have gone through drastic changes as a result of interactions. During that period, Iran was influenced by elements and Chinese patterns. In the study of a portion of such works at Istanbul Topkapi, a Chinese religious character, Guan- Yin, who was worshiped by the Chinese as a deity, is seen throughout the paintings. The main research question is whether or not the works copied from Chinese originals at Topkapi have influenced their contemporary counterparts (15th century) in Herat. And if so, which are the implications and evidence of such an influence in gestures and elements? It is hypothesized that the image of the religious character, Guan- Yin, has influenced the Timurid-era paintings. The aim of this research is to study the sample works performed by Herat school in terms of influence by introducing Guan-Yin and related images. The paper compares some selected works of Herat and existing Chinese examples from Topkapi Collection using descriptive method. The result is that the works at Topkapi, created under the influence of Chinese Guan-Yin, have influenced some instances of Timurid-era paintings, school of Herat, in terms of gestures and elements. Iranian artists have been influenced by the Chinese character in their pictorial only in depicting the figures, without a consideration
  • mahdi sahragard Pages 75-92
    A volume of a Quran exegesis named Ma`ānī Ketāb Allah va Tafisīrah al-Mobīn written by Abū Nasr Muhammad ibn Ahmad ibn Hamdān ibn Muhammad al-Haddādi kept in the Library of Topkapi Palace (484 AH/ 1092). The Manuscript which is transcribed and Illuminated by Uthmān ibn Hussayn al-Varrāq al-Qaznavi is one of the rare Persian Quran exegesis and contained some information about its patron, Ibrahīm ibn Mas̕ūd al-Qaznavi, producers and the date of production in its colophon. This information shows that Uthman ibn Hussayn, the scribe of another 30-volume Quran of Astan Quds, had a direct relationship with the Qaznavid court. a review on the visual features of the manuscript will result to find out some principles of calligraphy and illumination of Qaznavid period