فهرست مطالب

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 15 (پاییز 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/08/18
  • تعداد عناوین: 11
|
  • فرزاد ناظم صفحات 13-26
    پدیده اضافه وزن و چاقی همراه با سبک زندگی کم تحرک، امکان تشدید تظاهرات بالینی و افت کارایی تنفسی افراد مبتلا به آسم را فراهم می کند. از سویی، نقش نوتوانی فعالیتهای هوازی در کارکرد بهینه فیزیولوژی دستگاه تنفس جمعیت های سالم و بیماران ریوی نسبتا آشکار شده است. از این رو تاثیر برنامه ورزش- از جنبه های مدت، شدت و شیوه تمرین- بر شاخص های بالینی اسپیرومتری بیماران چاق آسمی مورد ارزیابی قرار گرفت. 39مرد میانسال چاق پیکر با سندرم ریوی داوطلبانه انتخاب شدند. مختصات دموگرافیک آنها، ، چربی احشایی و هزینه انرژی پایه روزانه 4/1805 کیلوکالری بود. حجم و ظرفیت های تنفسی بروش استاندارد(BTPS) مطابق روش Knudson در وضعیت های پیش و پس از ملاحظه توانبخشی هوازی اندازه گیری شدند. گروه آزمایش طبق تجویز ACSM ظرف سه ماه، برنامه پیشرونده ترکیبی دویدن متناوب و ارگومتری را با تواتر سه نوبت در هفته، هر هفته 15 تا 40 دقیقه با دامنه شدت کار زیربیشینه 40 تا 80 درصد HRmax اجرا کردند. تحلیل واریانس داده ها، تاثیر ورزش را در بهبود شاخص های عملکرد ریوی بیماران دارای آسم تمرین کرده نشان داد. الگوی تغییرات فزاینده درکارایی تنفسی گروه شاهد – بدون مداخله ورزش – بدست نیامد (0.05 ‹ P). این برنامه توانبخشی هوازی با رویکرد بالینی می تواند از جنبه کاهش هزینه های درمانی و میزان مصرف داروهای آنتی برونکو اسپاسم ریوی در بیماران مزمن آسمی چاق پیکر، برای پزشکان و بیماران قابل توجه باشد.
    کلیدواژگان: آسم مزمن، توان بخشی هوازی، چاقی، کارایی تنفسی
  • سجاد احمدی زاد، هیوا رحمانی، مینو باسامی، وریا طهماسبی صفحات 27-38
    هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط سطوح استراحتی و تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن بود. بدین منظور 46 آزمودنی (میانگین±انحراف معیار؛ سن، 1/16±9/42 سال؛ قد، 4/5±8/171 سانتی متر؛ وزن 7/9±6/73 کیلوگرم) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. در یک جلسه ابتدا ویژگی های ترکیب بدنی شامل وزن، نسبت دور کمر به باسن (WHR) و شاخص توده بدنی (BMI) اندازه گیری شد و پس از 5 دقیقه گرم کردن عمومی، حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها با استفاده از آزمون فزآینده و بر روی دوچرخه ارگومتر تعیین گردید. به فاصله یک هفته آزمودنی ها یک جلسه فعالیت حاد استقامتی با شدت 60 درصد Vo2max و به مدت 30 دقیقه بر روی دوچرخه انجام دادند. دو نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز و ویسفاتین مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت با سایر فاکتورها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین سطح سرمی ویسفاتین با آمادگی هوازی (265/0=، p17/0=r) و فاکتورهای ترکیب بدنی ارتباط معنا داری وجود ندارد (05/0
    کلیدواژگان: فعالیت هوازی، حداکثر اکسیژن مصرفی، NAMPT، BMI، WHR
  • حجت الله نیک بخت، خسرو ابراهیم، نیما عظیمی صفحات 51-70
    هدف این پژوهش تعیین میزان تاثیر تمرین با کفی شنا بر ظرفیت هوازی و بی هوازی شناگران رده سنی در شنای کرال پشت بود. برای دستیابی به این هدف 20 نفر از شناگران پسر رده سنی (9تا 17سال) شهرهای تهران و کرج به صورت هدفمند انتخاب شدند. با استفاده از روش تصادفی طبقه ای به دو گروه تجربی (تمرین با کفی شنا) با میانگین سن45/2 ± 56/13سال، میانگین قد07/16 ± 44/160سانتی متر و میانگین وزن02/10 ± 48/53 کیلوگرم وکنترل (تمرین بدون کفی شنا) با میانگین سن29/2 ± 44/13سال میانگین قد37/13 ± 44/159سانتی متر و میانگین وزن17/9 ± 93/53 کیلوگرم تقسیم شدند. هرکدام از این گروه ها یک دوره تمرینی هشت هفته ای را پشت سر گذاشتند (شناگران گروه تجربی در بخشی از تمرین از کفی شنا استفاده می کردند). قبل و بعد از این دوره تمرین، توان هوازی به روش مستقیم و با یک آزمون فزاینده با دو چرخه کارسنج دست و ظرفیت هوازی با استفاده از تعیین سرعت شنایی اندازه گیری شد. همچنین توان بی هوازی اندام فوقانی با استفاده از آزمون وینگیت نه ثانیه و ظرفیت بی هوازی با اندازه گیری لاکتات بیشینه بعد از 100 متر شنای کرال پشت اندازه گیری شد. نتایج زیر با استفاده از آزمون t مستقل برای بررسی تفاوت بین گروه ها با تعیین 05/0 = α به دست آمد: تمرین با کفی شنا باعث افزایش سرعت متوسط شناگران در 100 متر کرال پشت شد (05/0 ≥ P). اما تمرین با کفی شنا تاثیری بر توان هوازی، V4، توان بی هوازی و لاکتات بیشینه و سرعت متوسط 400 مترکرال سینه شناگران نداشت (05/0 < (P. بنابراین استفاده از کفی در بخشی از حجم تمرین تاثیر قابل توجهی بر توان هوازی، V4، توان بی هوازی عملکرد استقامتی و لاکتات بیشینه شناگران کرال پشت ندارد.
    کلیدواژگان: کفی شنا، توان هوازی، لاکتات بیشینه
  • غلامرضا نعمتی، فرهاد رحمانی نیا، بهمن میرزایی صفحات 71-82
    هدف تحقیق، بررسی اثر انقباض برونگرا بر تغییرات هماتولوژیک خون در مردان جوان غیر ورزشکار بود. بدین منظور 14 مرد غیر ورزشکار (سن 14/1 ± 28/24 سال، قد 48/0 ± 36/175 سانتی متر، وزن 43/5 ± 14/73 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 06/1 ± 42/23 کیلوگرم بر متر مربع و چربی بدن 35/1 ± 71/14 درصد) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. فعالیت برونگرا با اجرای پنج نوبت 15 تایی با 70 درصد یک تکرار بیشینه توسط دستگاه خم کننده زانو ایجاد شد. نمونه های خونی (گلبول های قرمز خون، هموگلوبین، هماتوگریت، حجم متوسط گلبول قرمز، متوسط هموگلوبین گلبولی، متوسط غلظت هموگلوبین گلبولی، پلاکت ها، نوتروفیل ها، مونوسیت ها، لنفوسیت ها و لکوسیت ها) بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از تمرین بررسی شدند. نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد، تفاوت معنی داری در میزان لکوسیت ها، نوتروفیل ها، منوسیت ها و لنفوسیت ها به همراه پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین وجود دارد. ولی در 24 و 48 ساعت بعد از تمرین تفاوت معنی داری در متغیرها مشاهده نشد (05/0 p≥). نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت مقاومتی به صورت انقباض برونگرا سبب تغییراتی در تعداد گلبول های سفید، پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین شد. احتمالا عدم تغییر معنی دار در سایر متغیرها می تواند در نتیجه حجم کم عضلات درگیر و نوع انقباض عضلانی ایجاد شده باشد.
    کلیدواژگان: هماتولوژیک، انقباض برونگرا، التهاب، گلبول های خونی
  • عباس اسدبختی، سیروس چوبینه، محمدرضا کردی صفحات 83-96
    هدف این پژوهش بررسی تاثیر یک جلسه تمرین شبیه سازی فوتبال بر غلظت IgA، IgG، IgM و کورتیزول بزاقی در بازیکنان فوتبال مرد است. به این منظور، ابتدا از میان بازیکنان فوتبال شهرستان سقز 30 نفر آزمودنی که دارای میانگین قد 5/178 سانتی متر، وزن 2/76 کیلوگرم، درصد چربی بدن 3/14 بودند به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. یک هفته پیش از آزمون اصلی، حداکثر اکسیژن مصرفی آن ها با استفاده از آزمون شاتل ران اندازه گیری شد و با توجه به میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، به دو گروه همگن تقسیم شدند. ده دقیقه قبل از اجرای آزمون، نمونه گیری بزاق از آن ها به عمل آمد. گروه تجربی در ساعت 5 بعدازظهر به انجام فعالیت بدنی پرداختند که شامل اجرای یک جلسه تمرین شبیه سازی شده فوتبال متشکل از شش دوره 15 دقیقه ای تمرینات ویژه راه رفتن، دریبل توپ از میان موانع، دویدن به عقب و دویدن با سرعت بود. بلافاصله بعد از فعالیت، مرحله دوم و مرحله سوم نمونه گیری بزاقی بعد از گذشت دو ساعت انجام شد. برای اندازه گیری ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول از روش الایزا و پروتئین تام از روش برادفورد استفاده شد. روش های آماری شامل تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر به منظور تعیین تفاوت های مقادیر متغیرهای بین دو گروه و به منظور بررسی ارتباط ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول بزاقی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتیجه پژوهش نشان داد غلظت IgA و کورتیزول در مرحله پیش آزمون، در مقایسه با بلافاصله بعد از آزمون، به ترتیب کاهش و افزایش معنی داری داشت، اما غلظت IgA و کورتیزول در مرحله پیش آزمون، در مقایسه با دو ساعت بعد از آزمون تفاوت معنی داری نداشت. غلظت IgG و IgM در مرحله پیش آزمون، در مقایسه با بلافاصله بعد از آزمون و دو ساعت بعد از آزمون تفاوت معنی داری نداشت. همچنین غلظت IgA بلافاصله بعد از آزمون، همبستگی منفی با افزایش کورتیزول نشان داد؛ بنابراین با توجه به نتایج پژوهش به نظر می رسد تمرین شبیه سازی فوتبال با توجه به مدت، شدت و سایر ویژگی های آن ممکن است موجب تضعیف موقتی IgA شود که مهم ترین ایمونوگلوبولین بزاقی است؛ یعنی ورزشکارانی که در این رشته به انجام تمرینات مشغول اند احتمال دارد در معرض ابتلا به بیماری های مربوط به کاهش IgA قرار گیرند.
    کلیدواژگان: تمرین شبیه سازی فوتبال، IgA، IgG، IgM، کورتیزول بزاقی
  • مریم معطری کازرونی، فرهاد دریانوش، داوود مهربانی صفحات 97-108
    هدف از انجام این پژوهش، مطالعه مصرف امگا-3 و فعالیت ورزشی شدید غیر هوازی بر برخی عوامل التهابی در موشهای نر است. به همین منظور160سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی2 ماه و میانگین وزنی 3 ± 3 6 گرم انتخاب و به چهار گروه کنترل (40 سر)، مکمل (40سر)، تمرین (40 سر) و مکمل – تمرین (40سر) تقسیم شدند. در ابتدا 10 سر موش از هر گروه جهت تعیین مقادیر پیش آزمون متغیرها کشته شدند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته و هر هفته شامل سه جلسه دویدن روی تردمیل بر اساس سرعت، شیب و مدت زمان دویدن بود. هر روز به مدت 8 هفته مقدار 2/0 میلی لیتر امگا3 به موشهای دو گروه مکمل و مکمل -تمرین خورانده شد. برای اندازه گیری سطوح IL-17، CRP و CPK از 10 سر موش هر گروه، نمونه خونی گرفته شد بدین صورت که هر دو هفته یک بار قبل از شروع تمرینات و پس از پایان تمرینات (پنج نوبت). برای تعیین تفاوت بین گروه ها از روش تحلیل واریانس تعاملی (ANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد تفاوت معناداری در سطوح IL-17، CRP و CPK در بین گروه ها وجود دارد. همچنین آزمون تعقیبی نشان داد این تفاوت بین گروه تمرینی با گروه های مکمل و مکمل – تمرین است (p<0.05). نتایج کلی نشان می دهد در زمانی که فعالیت ورزشی شدید غیر هوازی انجام می شود، مصرف مکمل امگا3 یا باعث کاهش و یا حداقل منجر به کاهش شیب افزایشی فاکتورهای التهابی می شود.
    کلیدواژگان: امگا، 3، اینترلوکین، 17، پروتئین واکنشگر، C، کراتین فسفوکیناز، فعالیت ورزشی شدید غیرهوازی
  • امید صالحیان، رحمن سوری، زهیر حسن صفحات 109-120
    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر مقایسه اثر دو نوع تمرین استقامتی پیوسته و منقطع بر سطوح HSP70 در موش های مبتلا به سرطان سینه است. بدین منظور 30 عدد موش بالب سی ماده (4 تا 5 هفته ای میانگین وزنی 76/17 گرم) خریداری شد که پس از مرحله کاشت تومور آدنیوکارسیومای موشی، به طور تصادفی به سه گروه: تومور - کنترل، تومور - تمرین استقامتی پیوسته و تومور - تمرین استقامتی منقطع تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت شش هفته تحت تاثیر برنامه تمرینی قرار گرفتند. تمرین استقامتی پیوسته با شدت 25 درصد vo2max در هفته اول شروع شد و در پایان هفته به شدت 75درصد vo2max رسید. تمرین استقامتی منقطع نیز با شدت 20 درصد vo2max در هفته اول با یک تکرار شروع شد و با شدت 55 درصد vo2max با 10 تکرار در هفته آخر به پایان رسید. بعد از خاتمه تمرینات و جدا کردن طحال موش، سنجش HSP70 با استفاده از آزمایش الیزا انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری (05/0P<) تجزیه و تحلیل شدند.. نتایج نشان داد اگرچه میزان HSP70 در گروه منقطع کمتر از گروه کنترل بود، اما این اختلاف معنی دار نبود (05/0p>). همچنین یافته ها نشان داد میزان HSP70 در گروه استقامتی از گروه کنترل بیشتر است. با این حال، اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). نتایج پژوهش نشان داد به دنبال تغییر در میزان این پروتئین، تمرینات استقامتی منقطع سبب کاهش معنی دار حجم تومور و تمرینات استقامتی سبب افزایش معنی دار حجم تومور در مقایسه با گروه کنترل شده است (00/0p=). طبق یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که فعالیت ورزشی استقامتی منقطع با تغییر در میزان HSP70 می تواند به عنوان مکمل در کنار سایر روش های درمانی در بهبود و درمان تومور موثر باشد
    کلیدواژگان: پروتئین شوک گرمایی (HSP70)، تمرین استقامتی پیوسته، تمرین استقامتی منقطع، سرطان سینه، حجم تومور، موش بالب سی
  • ولی الله دبیدی روشن، معصومه فلاح صفحات 121-134
    مطالعات نشان می دهد آپلین از پپتیدهای متسع کننده عروقی است که نقشی مهم در تنظیم تون عروقی و عملکرد قلبی - عروقی دارد، اما اثر فعالیت بدنی به همراه مکمل آنتی اکسیدانی بر آن مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر همزمان تمرین هوازی و مکمل باریجه بر دستگاه حفاظت قلبی (آپلین و گیرنده آن) طی پرفشار خونی ناشی از نیتروال - آرژنین متیل استر (L-NAME) است. 40 سر موش به طور تصادفی به چهار گروه پایه، شم، L-NAME و گروه تمرین و باریجه تقسیم شدند. گروه های L-NAME و گروه تمرین و باریجه محلول L-NAME را به مقدار 10 mg/kg، پنج روز در هفته و به مدت هشت هفته دریافت کردند. گروه تمرین و باریجه با سرعت 15 تا 20 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه روی نوار گردان دویدند و محلول باریجه را نیز با دوز 9/0 g/kg در روز با استفاده از گاواژ دریافت کردند. نتایج نشان داد القای هشت هفته ای L-NAME باعث افزایش پرفشار خونی، کاهش آپلین، گیرنده آن و بازدارنده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE-I)، در مقایسه با گروه های کنترل (پایه و شم) شد. ترکیب تمرین هوازی و باریجه باعث مهار تنظیم مثبت پرفشار خونی ناشی از L-NAME شد. به علاوه، این مداخله باعث افزایش معنی دار دستگاه آپلینرژیک قلبی و ACE-1 در مقایسه با گروه های پایه، شم و L-NAME شد. بر اساس این یافته ها می توان گفت به کارگیری روش های غیردارویی رویکردی مناسب برای بهبود دستگاه جدید حفاظت قلبی در برابر استرس های مزمن ناشی از پرفشار خونی است.
    کلیدواژگان: پرفشار خونی، تمرین هوازی، آنتی اکسیدان، بیماری قلبی، عروقی، دستگاه آپلینرژیک
  • صمد صفرزاده گرگری، صفر صفرزاده گرگری، عباس مال اندیش صفحات 135-150
    تمرین مقاومتی، یک محرک قوی برای افزایش حاد غلظت هورمونهای در گردش خون نظیر هورمون رشد [1] و تستوسترون [2] است. انجام تمرینات مقاومتی در دوران بلوغ و قبل از آن باعث تغییر در غلظت این هورمونها خواهد شد. هدف از این مطالعه تعیین پاسخ های متابولیک و هورمونی نسبت به تمرین مقاومتی به منظور توسعه عملکرد ورزشی در افراد زیر 18 سال و مقایسه آن با افراد بالای 18 سال است. در این پژوهش پاسخ های هورمونی حاد GH و T در 10 نفر مرد با میانگین سنی 16سال و10 نفر مرد با میانگین سنی 8/21 نسبت به انجام تمرین مقاومتی مورد بررسی قرار گرفت. پروتکل تمرین شامل انجام دو حرکت پرس سینه و اسکات پا با 75 درصد 1RM به صورت 3 ست و 10 -12 تکرار و با فاصله استراحت 3 دقیقه بین ستها و تمرینات بود. نمونه های خون قبل و بلافاصله بعد از تمرین جمع آوری شد.یافته ها نشان داد GH،T در هردو گروه بعد از تمرین افزایش معنی داری دارد. ولی غلظت این هورمونها بعد از تمرین در مقایسه بین گروهی تفاوت معنی داری نشان نداد. نتایج بیانگر آن است که علی رغم وجود افزایش معنی دار در پاسخ حاد GH،T در اثر انجام تمرین مقاومتی تفاوت معنی داری بین دوگروه مشاهده نشد. این امر نشان می دهد پاسخ این هورمونها در افراد زیر 18 سال و بالای 18 سال در اثر انجام تمرینات مقاومتی می تواند مشابه باشد. احتمالا این افراد با انجام تمرین مقاومتی بتوانند همانند افراد بالای 18 سال قدرت و حجم عضلانی را افزایش دهند عملکرد ورزشی خود را بهبود بخشند.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، هورمون رشد، هورمون تستوسترون
  • محمد اسماعیل افضل پور، سمانه بنی اسدی، سعید ایل بیگی صفحات 151-162
    در تحقیقات بر سازگاری های ساختاری و عملکردی دستگاه تنفسی پس از ورزش تاکید شده است، اما نوع و ماهیت تمرین می تواند اثرات متفاوتی ایجاد کند. هدف این تحقیق مقایسه تاثیر تمرینات ایروبیک و پیلاتس بر شاخص های عملکرد تنفسی دانشجویان دختر دارای اضافه وزن است. 45 دانشجوی دختر دارای اضافه وزن با میانگین شاخص توده بدنی 81/1±05/26 به صورت تصادفی به سه گروه ایروبیک، پیلاتس و کنترل تقسیم شدند و شش هفته تمرین را با تکرار چهار جلسه در هفته اجرا کردند. تمرینات ایروبیک شامل حرکات جهشی و پرشی از تمرینات با تماس پایین به تمرینات با تماس و تمرینات پیلاتس شامل حرکات اره، گربه، کشش تک پا، شیرجه فرشته، پیچ ستون مهره ها و... بودند که با شدت 50 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره افراد به اجرا درآمدند. عملکرد تنفسی با شاخص های ظرفیت حیاتی با فشار (FVC)، حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول (FEV1) و نسبت حجم بازدمی در ثانیه اول به ظرفیت حیاتی با فشار ((FEV1/FVC بودند که با استفاده از دستگاه اسپیرومتری مدل ST- 90 و اجرای مانورهای تنفسی متداول اندازه گیری شدند. برای استخراج نتایج از آزمون t همبسته، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد و سطح معنی داری 05/0>p منظور شد. نتایج آزمون t همبسته نشان داد پس از شش هفته تمرین ایروبیک و پیلاتس تغییر معنی داری در هیچ یک از شاخص های تنفسی اندازه گیری شده ایجاد نمی شود (05/0 p>). به علاوه، نتایج آزمون آنالیز واریانس نیز نشان داد میزان تغییر در شاخص FVC (68/0 =p)، FEV1 (76/0p=) و FEV1/FVC (66/0p=) از پیش آزمون تا پس آزمون سه گروه شرکت کننده تفاوت معنی داری با هم ندارد. بر اساس یافته های تحقیق، شش هفته تمرین ایروبیک و پیلاتس با تکرار چهار جلسه در هفته موجب بهبود شاخص های عملکرد تنفسی در زنان دارای اضافه وزن نمی شود و نمی توان بین تاثیر دو نوع تمرین بر شاخص های عملکرد تنفسی تفاوتی قائل شد.
    کلیدواژگان: تمرین ایروبیک، تمرین پیلاتس، عملکرد تنفسی، اضافه وزن
  • روح الله رنجبر، سجاد احمدی زاد، محسن خوش نیت نیکو، علیرضا سلیمی صفحات 163-180
    هدف
    آدیپونکتین به عنوان یک آدیپوکاین در تنظیم عملکرد انسولین نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر تاثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری و یک دوره بی تمرینی بر سطوح پلاسمایی آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان غیرفعال بود.
    مواد و روش ها
    تعداد 26 آزمودنی (میانگین ± انحراف معیار؛ سن، 7/3±2/25 سال؛ وزن، 7/12± 3/78 کیلوگرم) به طور داوطلبانه در دو گروه روزه داری (F) و تمرین استقامتی + روزه داری (F+ET) در این تحقیق شرکت کردند. گروه F+ET در طول ماه رمضان 3 جلسه در هفته به تمرین استقامتی روی تردمیل پرداختند. طول و شدت فعالیت بر اساس انرژی مصرفی تعیین شده بود و مقدار کالری مصرفی هر جلسه تمرین استقامتی در هفته اول ماه رمضان 500 کیلو کالری که تا هفته آخر ماه رمضان به 800 کیلو کالری در جلسه افزایش یافت. پس از پایان ماه رمضان آزمودنی های گروه F+ET فعالیت و روزه داری خود را متوقف و 2 هفته بی تمرینی داشتند و آزمودنی های گروه F نیز روزه داری را متوقف و به رژیم غذایی عادی خود برگشتند. شاخص های آنتروپومتریکی و نمونه های خونی در سه مرحله قبل، در پایان ماه رمضان و دو هفته پس از ماه رمضان اندازه گیری و ثبت شدند. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس مکرر با عامل بین گروهی استفاده شد.
    یافته ها
    مقایسه بین گروهی داده ها نشان داد که تمرین استقامتی در ماه رمضان بر غلظت آدیپونکتین، شاخص مقاومت انسولین، گلوکز و انسولین تاثیر معنی داری نداشت (05/0p>). با وجود این، غلظت آدیپونکتین در هر دو گروه F+ET و F در دو هفته پس از ماه رمضان افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0p<) و این افزایش در هر دو گروه مشابه بود. در مقابل، مقادیر گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در هیچ یک از گرو ه ها در دو هفته پس از ماه رمضان تغییر معنی داری نداشت (05/0p>).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری کرد که ترکیب تمرین هوازی و روزه داری اثری فراتر از روزه داری تنها ایجاد نمی کند و افزایش آدیپونکتین در دو هفته پس از ماه رمضان احتمالا ناشی از تغییر رژیم غذایی از روزه داری به رژیم عادی می باشد و ارتباطی با بی تمرینی ندارد.
    کلیدواژگان: آدیپوکاین، انسولین، گلوکز، فعالیت هوازی، انرژی مصرفی
|
  • Sajad Ahmadizad, Hiwa Rahmani Pages 27-38
    Abstract The purpose of this study was to investigate the relationship between resting visfatin levels and visfatin changes during endurance exercise with aerobic fitness and body composition. For this purpose, forty six subjects (Mean±SD; age, 42.8±16.0 y; height, 171.7±5.4 cm; weight, 73.6±9.7 kg) participated in this study. In one session after determining body composition characteristics including weight, WHR and BMI, maximal oxygen consumption (Vo2max) was determined after 5 minutes warm-up by using a progressive exercise test on a cycle ergometer. After one week all subjects performed an acute endurance exercise at 60% of Vo2max for 30 minutes on a bicycle. Two blood samples were taken before and immediately after exercise and were analyzed for visfatin and glucose concentrations. To determine the correlations among the variables Pearson’s correlation was used. Results showed no significant correlations between serum visfatin with aerobic fitness (r=0.17, P>0.05) and body composition parameters (P>0.05). However, changes in visfatin during endurance exercise were positively and significantly correlated with aerobic fitness (r=0.349, P=0.018) and glucose (r=0.363, P=0.013). In addition, data analysis revealed that aerobic fitness is negatively and significantly correlated with resting glucose and glucose changes during exercise (P<0.05). Based on the results of the present study it could be concluded that aerobic fitness has no relationship with resting serum visfatin, though the higher aerobic fitness might result in more changes in visfatin responses to exercise, which might be an indicator of visfatin rules in improving the aerobic performance through NAD+ and increases in insulin during and immediately after exercise. Key words: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHR
    Keywords: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHR
  • Pages 109-120
    The comparative study of effects the two types of aerobic continues endurance and interrupted training on HSP70 levels in Mice with breast cancer tumor. The purpose of this study was to compare effects of the two types of aerobic continues endurance and interrupted training on levels of HSP70 in mice with breast cancer tumor. For this reason 30 female balb/c mice were utilize and after transplant carcinoma tumor to mice randomly divided in 3 groups as fallow:1-tumor-contriol, 2:endurance training-tumor,3:interval training-tumor. endurance continues training protocol was done for 6 weeks at 25% to 75% vo2max and interrupted training protocol was done for 6 weeks at 20% to 55%vot2 max between 1 until 10 interval rep *1 min. Blood samples were collected after protocol and Eliza method used for measuring. Data were analyzed by using repeated measure of ANOVA followed by Tuky test at p<0/05 The result of this study showed rate of HSP70 in interrupted group decreased and in endurance continues training increased but there were no significant difference between groups. Also data analyze showed tumor volume in interrupted group decreased significant and in endurance continues group increased significant. based on the result of this research; doing interrupted exercise with change the rate of HSP70 can is effective in improving cancer treatment as a supplement in addition to other treatments.The comparative study of effects the two types of aerobic continues endurance and interrupted training on HSP70 levels in Mice with breast cancer tumor. The purpose of this study was to compare effects of the two types of aerobic continues endurance and interrupted training on levels of HSP70 in mice with breast cancer tumor. For this reason 30 female balb/c mice were utilize and after transplant carcinoma tumor to mice randomly divided in 3 groups as fallow:1-tumor-contriol, 2:endurance training-tumor,3:interval training-tumor. endurance continues training protocol was done for 6 weeks at 25% to 75% vo2max and interrupted training protocol was done for 6 weeks at 20% to 55%vot2 max between 1 until 10 interval rep *1 min. Blood samples were collected after protocol and Eliza method used for measuring. Data were analyzed by using repeated measure of ANOVA followed by Tuky test at p<0/05 The result of this study showed rate of HSP70 in interrupted group decreased and in endurance continues training increased but there were no significant difference between groups. Also data analyze showed tumor volume in interrupted group decreased significant and in endurance continues group increased significant. based on the result of this research; doing interrupted exercise with change the rate of HSP70 can is effective in improving cancer treatment as a supplement in addition to other treatments.
    Keywords: Heat shock protein (HSP70), Endurance continues training interrupted training, Breast cancer, Tumor volume, Balb, c mice