فهرست مطالب

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 20 (زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/10/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محسن ابراهیمی، فرهاد رحمانی نیا، ارسلان دمیرچی صفحات 15-28
    تحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت کم و زیاد بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی انجام شد. شانزده مرد سالم غیر فعال (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت کم (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت زیاد (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی ها به صورت تقاطعی متعادل، دو شرایط آزمایشی 5 روز کنترل (بدون فعالیت ورزشی) و 5 روز فعالیت را پشت سر گذاشتند. آزمودنی ها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. اشتهای آزمودنی ها هر روز صبح با مقیاس دیداری (VAS) ثبت شد. غلظت هورمون گرلین، لپتین، انسولین و گلوکز در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. تغییر معناداری در انرژی دریافتی مطلق، اشتها، غلظت هورمون گرلین و لپتین در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد (05/0P>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معناداری در گروه با شدت کم کاهش یافت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در غلظت انسولین (041/0P=) و گلوکز (022/0P=) در گروه با شدت زیاد مشاهده شد. چنین می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت هوازی با شدت کم در ایجاد تعادل منفی موثرتر از فعالیت هوازی با شدت زیاد عمل می کند. همچنین فعالیت هوازی با شدت زیاد در کاهش غلظت انسولین و گلوکز بهتر از فعالیت هوازی با شدت کم عمل می کند.
    کلیدواژگان: انرژی دریافتی، اشتها، هورمون های تنظیم کننده انرژی، فعالیت ورزشی هوازی
  • ضیاء فلاح محمدی، حسین نظری صفحات 29-38
    هدف از این تحقیق بررسی تاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک بر غلظت سرمی فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی بود. در این مطالعه نیمه تجربی14دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی که از سلامت کامل جسمانی برخوردار بودند به طور تصادفی به دو گروه تمرین (سن 34/1±14/22، قد 89/3 ± 14/172، وزن 77/8 ± 42/63 و شاخص توده بدنی77/2 ± 42/21) و کنترل (سن 54/2 ± 85/23، قد 11/7 ± 57/178، وزن 53/4± 71/71 و شاخص توده بدنی90/1±60/22) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت 4 هفته تمرینات پلیومتریک شامل (جست سرعتی، جست قدرتی، پرش قیچی، پرش زانو بالا، لی لی از پهلو، لی لی مورب و پرش روی جعبه) را انجام دادند. خونگیری از افراد پیش و پس از برنامه تمرینات به منظور اندازه گیری فاکتور نروترفیک مشتق از مغز در حالت ناشتا به عمل آمد. سطوح BDNF با استفاده از کیت آزمایشگاهی و روش الایزا اندازه گیری شد. همچنین از دستگاه ارگوجامپ برای اندازه گیری پرش عمودی استفاده شد. از آزمون T مستقل برای بررسی تفاوت بین گروه ها استفاده شد و سطح معنی داری 05/0P< در نظر گرفته شد. سطوح سرمی B DNF پس از 4 هفته تمرین پلیومتریک در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری نشان نداد (371/0= P). همچنین پرش عمودی نیز تغییر معناداری نشان نداد (168/0= P). 4 هفته تمرین پلیومتریک تاثیری بر سطوح سرمی BDNF و پرش عمودی مردان فعال ندارد که می تواند به دلیل دوره کوتاه تمرینی یا بالا نبودن شدت تمرینات باشد.
    کلیدواژگان: فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز، پلیومتریک، مردان فعال
  • شادمهر میردار، فاطمه ملکی، یاسر علوی صفحات 39-52
    زمینه و هدف
    کافئین قادر است به واسطه پراکسیداسیون لیپیدی باعث القای شکل های خاصی از آسیب اکسیداتیو گردد. علی رغم این، کافئین به عنوان یک ماده حافظتی در برابر آسیب سلولی و برخوردار از ظرفیت آنتی اکسیدانی در مقایسه با اثرات پرو اکسیدانی آن مطرح است. هدف این پژوهش بررسی اثرات استفاده از mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر مالون دی آلدئید به عنوان شاخص استرس اکسایشی و آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز مردان فعال بود.
    مواد و روش ها
    برای این منظور 10نفر از دانشجویان داوطلب پسر رشته تربیت بدنی بین 22 تا 26 سال انتخاب شدند. آزمون پیش رونده بروس به مدت 2 روز در2 هفته جداگانه با فاصله 5 روز انجام شد وآزمودنی ها در هفته اول به عنوان گروه دارونما (گروه 1)، و در هفته دوم در گروه کافئین با دز mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. یافته ها با استفاده از آزمون تی مستقل و جفت شده در سطح 05/0> P با بهره گیری از نرم افزار SPSS.18 و EXCEL 2003 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته های پژوهش: یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف 5 میلی گرم کافئین موجب کاهش معنی داری میزان MDA شد(05/0 > P). از سوی دیگر، فعالیت فزاینده وامانده ساز افزایش معنادار GPX (001/0> P) و تفاوت غیر معنادار SOD را در پی داشت)398/0 (P=. اختلاف میان دز mg/kg 5 کافیین و دارونما در متغیر SOD معنادار نبود (05/0 < P).
    نتیجه گیری
    به طور کلی به نظر می رسد دز mg/kg 5 کافیین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داده و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود می بخشد.
    کلیدواژگان: فعالیت وامانده ساز، پراکسیداسیون لیپیدی، آنتی اکسیدان های آنزیمی
  • محمد عزیزی صفحات 53-62
    زمینه و هدف
    هدف از تحقیق حاضر بررسی میزان شیوع مصرف و دلایل استفاده از مکمل ها در قایقرانان مرد تیم ملی ایران بود.
    مواد و روش ها
    جامعه آماری ما کلیه ورزشکاران تیم ملی مرد در رشته های تخصصی قایقرانی (آبهای آرام، دراگون بوت، بادبانی و روئینگ) تشکیل می دادند که پرسشنامه بین همه قایقرانان توزیع شد. ابزار اندازه گیری پرسشنامه خود گزارش دهی، بدون نام و محقق ساخته ای بود که جهت اندازه گیری میزان مصرف مکمل ها و آگاهی از دوپینگ و عوارض جانبی آن طراحی شده بود. اعتبار پرسشنامه توسط آزمون آلفا کرونباخ برابر با 81/0 بدست آمد.تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 در سطح معنی داری (05/0P ≤) صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج تحقیق حاضرنشان داد که 9/61% قایقرانان تمایل به استفاده از داروها یا مکمل افزایش دهنده دارند. دلیل استفاده از مکمل ها در قایقرانان افزایش سرعت (26٪)، قدرت (27٪)، و استقامت (37٪) بود. 9/67 درصد قایقرانان میزان اطلاعات صحیح و علمی را در رابطه با مکمل ها و دوپینگ متوسط، 2/14 درصد کم، 7/10 درصد بدون آگاهی، و فقط 1/7 درصد اطلاعات زیادی، را برای خود تخمین زده بودند. همچنین 3/39 قایقرانان از طریق داروخانه، 25% مربی و بدنساز، 3/14% دوستان و 6/3% از طریق باشگاه مکمل ها را تهیه می کردند.
    نتیجه گیری
    اگرچه استفاده از مکمل ها برای بهبود عملکرد ورزشی می تواند موثر باشد، اما به دلیل خطرات مصرف آنها، ورزشکاران بایستی دقت بیشتری در مورد میزان مصرف مکمل ها داشته باشند.
    کلیدواژگان: مکمل ها، قایقرانان تیم ملی، دوپینگ
  • عباس معمارباشی، مجتبی عباسیان صفحات 63-80
    هدف
    کوفتگی عضلانی حالتی ناخوشایند همراه با درد در عضلات اسکلتی است که عمدتا متعاقب فعالیت عضلانی برونگرا و یا غیر معمول ایجاد می شود. دستیابی به روشی آسان و بی ضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغه های رایج مربیان و ورزشکاران است. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی پودر دارچین به مدت ده روز در پیشگیری از علائم بیو شیمیایی و نشانه های عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری (DOMS) متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی برونگرا انجام شد.
    روش پژوهش: تعداد 24 دانشجوی پسر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1 ± 1/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی، یک هفته قبل و سه روز بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی، روزانه 6 عدد کپسول حاوی 420 میلی گرم پودر دارچین (روزانه 52/2 گرم) و گروه شاهد 6 عددکپسول حاوی 300 میلی گرم ماده بی اثر لاکتوز (دو عدد صبح، دو عدد ظهر و دو عدد شب) بعد یا حین صرف وعده های غذایی مصرف کردند. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی به صورت وزنه زدن با 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. یک هفته قبل از ایجاد کوفتگی عضلانی و نیز بلافاصله بعد، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک، درد ادراکی، دامنه حرکتی زانو، اندازه گیری محیط ران و غلظت آنزیم های کراتین کیناز (CPK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازه گیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دو عاملی با اندازه گیری های مکرر و تصحیح بونفرونی برای تعیین اثر دارچین در هر گروه مختلف و از آزمون تی غیر وابسته برای مقایسه نتایج بین دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 52/2 گرم پودر دارچین به مدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنی داری در غلظت آنزیم CPK و LDH شد (0001/0 p<). حداکثر قدرت ایزومتریک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود، ولی حداکثر قدرت ایزوتونیک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 24(05/0 p<)، 48 (001/0 p≤) و 72(0001/0 p<) ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنی داری را نشان داد. گروه مصرف کننده دارچین به طور معنی داری تغییرات محیط ران کمتری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0 p<). دامنه حرکتی مفصل زانو در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنی داری نشان می دهد (001/0 p<). درد ادراکی درگروه تجربی، بلافاصله، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (0001/0 p<).
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که ده روز مصرف خوراکی دارچین در پیشگیری از DOMS موثر بوده و به طور قابل ملاحظه و معنی داری علائم آزمایشگاهی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری را تحت تاثیر قرار داده است.
    کلیدواژگان: دارچین، کوفتگی عضلانی تاخیری، آنزیم کراتین کیناز، آنزیم لاکتات دهیدروژناز، نیروی بیشینه ایزوتونیک
  • نیما قره داغی، محمدرضا کردی، عباسعلی گائینی صفحات 81-96
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات شاخص های عملکردی و متابولیسمی ویژه خستگی در پاسخ به یک دوره تمرین هوازی شدید در بازیکنان فوتبال می باشد. به این منظور 18 بازیکن فوتبال شاغل در لیگ آزادگان ایران با میانگین سنی 24/2±88/21 سال، قد 33/5±22/174سانتی متر و وزن 7/5±77/67کیلوگرم در غالب دو گروه تمرین(12n=) و کنترل(6n=) برای شرکت در این پژوهش، داوطلب و به صورت تصادفی تقسیم شدند. برنامه چهار هفته ای تمرین متناوب هوازی شدید شامل چهار دوره حرکت با توپ در مسیر طراحی شده مخصوصی به صورت سه جلسه در هفته بود که قبل و بعد از این دوره تمرینات، با استفاده از یک جلسه تمرین وامانده ساز میزان لاکتات، پیروات و PH و زمان واماندگی بازیکنان اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد پس از چهار هفته تمرین، غلظت لاکتات، پیروات، نسبت لاکتات به پیروات، PH خون و شاخص خستگی و همچنین زمان واماندگی بازیکنان تغییر معنی داری نکرد. به طور کلی می توان به عنوان نتیجه اظهار داشت احتمالا چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید(هاف) بر متابولیسم هوازی و بروز خستگی بازیکنان تاثیر کم و غیرمعنی داری داشت.
    کلیدواژگان: خستگی، تمرین متناوب هوازی شدید، توان بی هوازی، نسبت لاکتات به پیروات، هاف، بازیکنان فوتبال
  • رحمن سوری، کیا رنجبر، علی اصغر رواسی صفحات 97-114
    مقدمه
    واسپین و آدیپونکتین از جمله ادیپوسایتوکان های پپتیدی مترشحه از بافت چربی هستند که در پاتوژنز چاقی و اختلالات همراه با آن نقش دارند. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی را بر سطح سرمی واسپین، آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق کم تحرک مورد مطالعه قرار داده است.
    مواد و روش ها
    بدین منظور 30 مرد چاق غیرفعال در سه گروه استقامتی، مقاومتی و کنترل در 12 هفته برنامه تمرینات مقاومتی (75-50% یک تکرار بیشینه) و استقامتی دویدن (HRmax75-50%)، سه جلسه در هفته شرکت کردند. شاخصهای آنتروپومتریک، سطوح واسپین و آدیپونکتین سرم و HOMA-IR قبل و بعد از اجرای تمرینات اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش حاضر نشان داد تغییرات سطح سرمی آدیپونکتین و واسپین در پاسخ به 12 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت (002/0=Padiponectin، 001/0=Pvaspin). آزمون t زوجی نشان داد در گروه استقامتی سطوح آدیپونکتین (25/4٪، 002/0=P) افزایش و واسپین سرم (26/16%، 001/0=P) و HOMA-IR (45/5%، 003/0=P) کاهش معنی دار یافتند. کلیه شاخص های جسمانی مورد بررسی نیز تنها پس از اجرای تمرینات استقامتی کاهش معنی دار داشت (05/0>P). همچنین رابطه معنی داری بین تغییرات ادیپونکتین سرم با تغییرات وزن (03/0P=) و تغییرات شاخص توده بدن (05/0P=) در گروه استقامتی مشاهده گردید ولی بین تغییرات غلظت واسپین با هیچ یک از متغیرهای مورد بررسی رابطه معنی داری گزارش نشد (05/0
    کلیدواژگان: تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، واسپین، ادیپونکتین، مردان چاق
  • تهمینه سعیدی ضیابری، حمید محبی *، فرهاد رحمانی نیا، محمدحسن هدایتی امامی صفحات 115-128
    مقدمه

    عوامل میانجی بسیاری از جمله اپلین در روند اثرگذاری فعالیت های منظم هوازی بر اختلالات متابولیک و دیابت نوع 2 نقش دارند. در مطالعه حاضر اثر 8 هفته تمرینات هوازی بر سطوح اپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی شده است.
    روش شناسی: 18 زن مبتلا به دیابت نوع 2 با میانگین سنی 90/6 ± 61/53 سال به طور تصادفی در دو گروه تمرین (9n=) و کنترل (9n=) قرار گرفتند. تمرین ورزشی در گروه تمرین شامل دویدن و پیاده روی با شدت 70 -60 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه برای 3 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته اجرا شد.

    یافته ها

    وزن بدن آزمودنی ها در گروه تمرین نسبت به پیش از تمرین، به طور معنی داری کاهش یافت (01/0>p). حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه تمرین در مقایسه با پیش ازتمرین و گروه کنترل افزایش و سطوح اپلین پلاسما، انسولین خون و شاخص مقاومت به انسولین کاهش معنی داری را نشان داد (01/0>p).

    نتیجه گیری

    تمرین ورزشی موجب بهبود وضعیت بیماران دیابتی در متغیرهای غلظت اپلین، مقاومت به انسولین، غلظت انسولین و بهبود عملکرد جسمانی می شود. به طور کلی به نظر می رسد تغییرات مشاهده شده در سطوح اپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین، احتمالا به دلیل کاهش وزن و ماهیت ضد التهابی تمرینات هوازی بوده است.

    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، اپلین پلاسما، مقاومت به انسولین، تمرین هوازی
  • محمدرضا محمودخانی، امیر داداش پور، سید محمد حسینی صفحات 129-140
    ارزیابی ویژگی های پیکری و مقایسه آن با ورزشکاران نخبه، یکی از روش های پیش بینی امکان موفقیت افراد در ورزش به ویژه مواد مختلف دو و میدانی است. هدف از تحقیق حاضر، توصیف نیم رخ سوماتوتایپیک پسران 9 تا 13 ساله اقوام فارس، کرد و لر با رویکرد آمایش سرزمینی و با تاکید بر تعیین استعداد قومی در ماده های مختلف دوومیدانی بود. تحقیق حاضر توصیفی- مقایسه ای و از نوع میدانی است. بدین منظور از میان نونهالان پسر 9 تا 13 ساله که در برنامه های اوقات فراغت تابستانی سازمان ورزش بسیج ثبت نام کرده بودند 939 نفر (247 نفر کرد، 346 نفر لر و 346 نفر فارس) با توزیع متوازن از استان های کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، کهکیلویه و بویراحمد، همدان، مرکزی، قم و کرمان انتخاب شده و بر اساس دستورالعمل انجمن بین المللی پیشبرد پیکرسنجی، متغیرهای منتخب پیکرسنجی و تیپ بدنی به روش هیث و کارتر محاسبه شد. تحلیل داده ها بوسیله آزمون تحلیل واریانس یک راهه و خی دو انجام شد. نتیجه آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که در سه قومیت کرد، لر و فارس اختلاف معنی داری بین هر سه جزء اندومورف (001/0P <، 37.6F =)، اکتومورف (001/0P <، 40.9F =) و مزومورف (022/0p =، 3.8F =) وجود دارد. بیشترین فراوانی تیپ بدنی در قوم کرد، مزومورفیک اکتومورف با 53 نفر (001/0P <، 147.15X2=) در قوم لر، مزومورفیک اکتومورف با 66 نفر (001/0P <، 220.74X2=) در قوم فارس، اندومورفیک مزومورف با 71 نفر (001/0P <، 288.23X2=) بود. طبق یافته های این پژوهش قوم کرد و لر به دلیل وجود درصد بیشتری از فراوانی تیپ بدنی مزومورفیک اکتومورف در دوهای مسافت بلند و متوسط مستعدتر هستند و قوم فارس به دلیل برخورداری از درصد بیشتر فراوانی تیپ بدنی اندومورفیک مزومورف در پرتاب ها به ویژه پرتاب وزنه احتمالا استعداد بیشتری دارند.
    کلیدواژگان: سوماتوتایپ، نونهال، دوومیدانی، قوم
|
  • Mohsen Ebrahimi, Farhad Rahmani Nia, Arsalan Damirchi Pages 15-28
    The purpose of this study was investigation effects of low and high intensity aerobic exercise on energy intake، appetite and energy-regulating hormones. Sixteen sedentary (age 22. 09±1. 44 yr، height 172. 55±6. 33 cm، weight 70. 55±8. 90 kg، fat percent 17. 95±4. 30) men were randomly divided in low (55% MHRR for 45 min/day n=8) and high (75% MHRR for 30 min/day n=8) intensity exercise groups. All subjects participated in two experimental conditions with two days apart include five days control with no exercise، and five days exercise. Subjects recorded dietary intake using a food diary and self-weighed intake during each five days. Visual analogue scale (VAS) completed at each morning in fasted state. The level of acylated ghrelin، insulin، leptin، and glucose were measured in the morning at 6th day in fasting status after control and exercise conditions. No significant changes were found in absolute energy intake، appetite rate and level of acylated ghrelin and leptin between conditions (p>0. 05). Interestingly، relative energy intake was significantly lower after exercise in the low-intensity exercise group (p=0. 018). However، insulin (p=0. 041) and glucose (p=0. 022) concentration reduced significantly after exercise condition in the high-intensity exercise group. Finally، it can be concluded that low-intensity exercise is more effective in negative energy balance and high-intensity exercise is more impressive for reducing insulin and glucose concentration.
    Keywords: appetite, energy intake, energy, regulating hormone, aerobic exercise
  • Ziya Fallahmohammadi, Hossein Nazari Pages 29-38
    Objective this study was investigating the effects of 4 weeks plyometric training on serum BDNF concentration of active men. Participants were 14 physical aducation students that randomly divided in two groups: control (n=7) and experimental group (n=7). experimental group performed 4 week plyometric training consist of scissor jump، lateral hop، box jump، diagonal hop، power skipping، speed skipping. Blood samples were taken in fasting state before and after training in order to measurement brain derived nerotrophic factor. BDNF measured by using an enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) kit. Data was analyzed using independent T test. Differences were considered to be significant when p<0. 05. No significant effect of 4 weeks plyometric training session was found on serum BDNF concentration، (P<0/371). Also vertical jumping didn’t showed significant changes (P<0/168). 4 weeks plyometric training doesn’t have any effect on BDNFof active men، that may not be long or intensive enough to create a change in BDNF concentration.
    Keywords: BDNF, Plyometric, Active men
  • Shadmehr Mirdar, Fatemeh Maleki, Yaser Alavi Pages 39-52
    Background And Objectives
    caffeine is capable of inducing certain forms of oxidative damage by increasing lipid peroxidation. Nevertheless، caffeine has been reported as a protective substance on cellular damage and antioxidant ability in contrast with its pro-oxidant effects. The aim of this study was to investigate the effects of oral 5 mg/kg caffeine during one Session incremental exercise on MDA marker of lipid peroxidation and enzymatic antioxidants including، GPX،SOD in active men.
    Materials And Methods
    10 men students of physical education were selected. incremental bruse test done in 2 day in separate 2 week with duration 5 day and subjects participated in test in 2 group placebo (first week) and 5 mg/kg caffeine dose (second week). Venous blood samples were obtained for analysis before of exercise and 5 mg/kg caffeine dose / placebo ingestion (Pre) and immediately after the test (Post).
    Results
    The result of this study indicated that 5 mg/kg caffeine consumption showed significant decrease for MDA (P<0/05). In other hand، 5 mg/kg caffeine caused significant increase GPX (P=0/000) and no significant for SOD amounts (P= 0/398). Difference were not significant between 5 mg/kg caffeine and placebo in SOD variable (P<0/05).
    Conclusion
    In conclusion، it seem 5mg/kg caffeine dose decreased sport oxidative stress and effectively augmented enzymatic antioxidant status.
    Keywords: exhaustive exercise, lipid peroxidation, enzymatic antioxidant
  • Mohammad Azizi Pages 53-62
    Objective
    The purpose of this study was to investigate prevalence of supplement use and reasons in men national rower athlete of Iran.
    Method
    The target population was all national team rower of Iran. Researcher-build questionnaire which was developed to measure prevalence of supplement use and knowledge about doping and side effects distributed between athletes. After translation، questionnaires were evaluated by professor’s faculty of physical education and sport sciences. The reliability analysis yielded Cronbach Alpha values of 0. 81. The collected data was analyzed by descriptive and deductive method spss v. 16 (P<0. 05).
    Results
    The results show that 61. 9 % of rowers use supplements. The reason for using supplement was increase speed (26%)، strength (27%) and endurance (37 %). 67. 9 % of rowers has moderate knowledge about supplements and doping and7. 1 % has good knowledge. Also، the athlete purchase supplements products in pharmacy (39. 3%)، coach/trainer (25%)، friends (14. 3%) and clubs (3. 6%) respectively.
    Conclusion
    It can be concluded that rower athlete in national team should extend their knowledge regarding to the amount of supplement intake and doping.
    Keywords: supplement, national rower, doping
  • Abbas Meamarbashi, Mojtaba Abbasian Pages 63-80
    Delayed Onset Muscle Soreness (DOMS) is an unpleasant status accompanied by skeletal muscle pain and mainly occurred after unaccustomed or eccentric exercises. A great concern among the athletes and coaches is to find an easy and safe method of DOMS prevention. This study aimed to study oral supplementation of cinnamon during ten days for the prevention of biochemical and functional symptoms of DOMS after one session eccentric exercise.
    Methods
    Twenty-four healthy and inactive male students with no sign of DOMS and in age of 19. 1±1. 14 years randomly divided into experimental (n=10) and control (n=14) groups. Experimental group consumed six capsules contains 420 mg of cinnamon powder (2. 52 gr daily) one week before and three days after eccentric exercise. Control group taken six capsules of lactose. Muscle soreness protocol performed with 80% of 1RM in four sessions and each session was consisting of 20 repetitions and three minutes rest. One week before DOMS protocol and immediately after، 24، 48، and 72 h after protocol، maximum isometric and isotonic forces، pain perception، knee range of motion، thigh circumference، plasma concentration of CPK and LDH were measured. Repeated measure ANOVA with Bonferroni adjustment was used to compare the effect of cinnamon in each session. Independent t-test was used to compare between group differences in time series.
    Findings
    Results showed daily consumption of 2. 52 gr. Cinnamon powder during ten days significantly decrease the CPK and LDH concentrations (p <0. 0001). Maximum isometric force in the experimental group was not significant as compared with control، whereas، maximum isotonic force in the experimental group was significantly lower compared with control group (p <0. 001). Knee range of motion significantly increased in the experimental group compared with control group 48 and 72 h after exercise (p <0. 0001). Pain perception in the experimental group was significantly lower compared with control group (p <0. 0001).
    Discussion
    Results obtained from current research indicated ten days of cinnamon consumption significantly changed the laboratory and functional indices of DOMS
    Keywords: Cinnamon, Delayed Muscle Soreness, Creatine Kinase, Lactate Dehydrogenase, Isometric Force, Isotonic Force
  • Nima Gharedaghi, Mohammadreza Kordi, Abbasali Gayini Pages 81-96
    The aim of this study was to assess the Fatigue specific functional and metabolic factors changes in response to a period of high intensity aerobic training in soccer players. 18 soccer players in Azadegan league competitions were experienced and randomly divided into two groups (training; 12players، control; 6 players). Mean ± SD age، height، weight and percent body fat were 24/2±88/21 years، 33/5±22/174cm، 7/5±77/67kg and 12/38±3/29، respectively. Four weeks of high intensity aerobic interval training was performed three times a week at the end of the soccer training sessions. The values obtained before and after the training period include lactate concentration، pyruvate level and PH level and time to exhaustion which were compared using un-paired Student’s t–test، repeated measures ANOVA and LSD post hoc procedure. Findings showed that 4-week training period did not cause significant changes on maximum anaerobic power and fatigue index. In addition، this training period did not have any significant effect on lactate to pyruvate ratio and PH level. We can conclude that four weeks of high intensity aerobic interval training probably did have little but insignificantly effect on aerobic metabolism and fatigue outbreak in soccer players.
    Keywords: Fatigue, High Intensity aerobic interval training, anaerobic power, lactate to pyruvate ratio, Hoff, Soccer Players
  • Rahman Soori, Kia Ranjbar, Ali Asghar Ravasi Pages 97-114
    Background &
    Purpose
    vaspin and adiponectin، adipose tissue-derived adipocytokines، play a substantial role in the pathogenesis and complications of obesity. This study examined the effects of resistance (R) and endurance (E) training on plasma vaspin and adiponectin levels and HOMA-IR in sedentary obese men.
    Methodology
    Participants included 30 (10 control، 10 RT and 10 ET) obese women studied before and after 12 weeks of RT (50-75% of 1RM) and ET (50-75% of HRmax)، 3 days/week. leptin and adiponectin levels، HOMA-IR and anthropometric measurements were assessed at baseline and after last session.
    Results
    Both vaspin (P=0. 001) and adiponectin (P=0. 002) levels changed significantly following 12 weeks of endurance and resistance training in comparison to control group. There was significant increase adiponectin level (P=0. 002، 4. 25%) and vaspin concentration (P=0. 001، 16. 26%)، HOMA-IR (P=0. 003، 5. 45%) and the entire anthropometric indices measured، reduced significantly in ET group. Although Pearson correlation showed significant correlation between the alterations of adiponectin and alterations values of weight (P=0. 03) in endurance group and BMI (P=0. 05) after endurance training، significant correlation did not exist between alterations of vaspin concentration and changed values of indices assessed neither in endurance nor resistance groups.
    Conclusion
    endurance training versus resistance training modulates vaspin and adiponectin concentrations and metabolic profile in sedentary obese men.
    Keywords: Resistance training, Endurance training, Vaspin, Adiponectin, Obese men
  • Tahmineh Saeidi Ziabari, Hamid Mohebbi, Farhad Rahmani Nia, Mohammad Hassan Hedayati Emami Pages 115-128
    Introduction

    there are many different mediators such as Apelin that have effective role of regular aerobic exercise، on metabolic disorders and type 2 diabetes mellitus. The aim of present study was to investigate the effect of 8 weeks aerobic exercise on plasma apelin level and insulin resistance index in women with type 2 diabetes mellitus.

    Methods

    Eighteen diabetic women (aged 53/61± 6/90 yrs) selected as subjects and were randomly assigned into two exercise (n=9) and control (n=9) groups. Exercise training was performed 3 days a week with intensity corresponding to 60-70% HRmax for 8 weeks.

    Results

    The body weight was decreased in exercise group after 8 weeks exercise training (p<0. 01). VO2max was increased and plasma Apelin، insulin levels and HOMA-IR index was decreased in the exercise group compare to pre-exercise and control groups (p<0. 01).

    Conclusion

    It was concluded that the changes in Apelin level and HOMA-IR are involved in the decrease of the body weight and anti-inflammatory nature of exercise.

    Keywords: type 2 diabetes mellitus, plasma Apelin, insulin resistance, aerobic exercise
  • Mohammad Reza Mahmood Khani, Amir Dadashpoor, Seied Mohammad Hosseini Pages 129-140
    Assessment of body features and comparison with elite athletes are one method of predicting the chances of success in sports especially in track & field. The aim of present study was to describe the somatotypic profile of 9 to 13 years Persian، Kurdish and Luri toddler’s son in territorial planning with emphasis on the ethnic potential in different fields of track and field. Present study is descriptive and field study. For this purpose the toddlers’ son 9 to 13 years old who was participate in Basij Sport Organization leisure time programs، then 939 individual (247 Kurdish، 346 Luri and 346 Persian) from Kurdistan، Kermanshah، Ilam، Lorestan، Kohgiluyeh Boyerahmad، Hamedan، Markazi، Qom، Kerman provinces selected and according to the guidelines on ISAK، selected anthropometric variables were measured and somatotype was calculated by Heath-Carter method. Data were analyzed using ANOVA and x2 test. ANOVA shows that there were significant differences between Kurd، Luri and Persian ethnic in every three component of Endomorph (F= 37. 6، P < 0. 001) Ectomorph (F = 40. 9، P < 0. 001) and Mesomorph (F = 3. 8، p= 0. 022). The most frequent somatotype in Kurdish ethnic was Mesomorphic-ectomorph with 53 persons (x2= 147. 15، P < 0. 001) in Luri ethnic was Mesomorphic-ectomorph with 66 persons (x2= 220. 74، P < 0. 001) and in Persian ethnic was Endomorphic-mesomorphe with 71 parsons (x2= 288. 23، P < 0. 001). Based on the finding the Luri and kordish ethnic because of greater percentage of Mesomorphic-ectomorph somatotype in long and middle distance are more talented and Persian ethnic because of greater percentage of Endomorphic-mesomorphe somatotype are more talented in throws especially in shot put.
    Keywords: Somatotype, Toddlers Son, Track¬ and¬ Field, Ethnic