فهرست مطالب

فیزیولوژی ورزشی - پیاپی 22 (تابستان 1393)

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 22 (تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/06/16
  • تعداد عناوین: 9
|
  • سعید نقیبی* صفحات 15-28
    امروزه بهره گیری از علوم ورزشی مختلف با هدف استفاده صحیح از تغذیه و مکمل های غذایی مجاز از جمله ضروریات ورزش مدرن محسوب می شود. بدین منظور، عمده ورزشکاران حرفه ای برای به حداکثر رساندن اجرای خود از این مواد استفاده می کنند. کراتین به عنوان یک مکمل نیروزای موثر در بین ورزشکاران شناخته شده است. بنابراین با توجه به مصرف گسترده آن در بین ورزشکاران مطالعه تاثیر احتمالی مثبت و یا منفی آن بر بدن یک ضرورت می باشد. لذا محقق در این پژوهش به بررسی تاثیر مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب قلبی عروقی پس از یک نوبت فعالیت ورزشی درمانده ساز در ورزشکاران نخبه کاراته پرداخت. بدین منظور 7 ورزشکار کاراته کا (میانگین سن6/2±4/19، میانگین وزن8/8±7/70، میانگین قد4±7/179) پس از احراز شرایط بصورت داوطلب در پژوهش شرکت کردند. پژوهش بصورت دوسوکور انجام شد. آزمودنی ها در آزمون فزاینده بر روی نوار گردان شرکت کردند. قبل، بعد و 30 دقیقه پس از آزمون نمونه خون از آزمودنی ها گرفته شد. آزمودنی ها به مدت 5 روز و هر روز 20 گرم کراتین یا دارونما در 4 مرحله دریافت و قبل و بعد از آن در آزمون فزاینده شرکت کردند. بین دو مرحله مصرف کراتین یا دارونما 10 روز فاصله برای پاک سازی در نظر گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب قلبی اثرات مطلوبی دارد اما در نشانگرهای آسیب عروقی تغییری مشاهده نشد. بنابراین مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین احتمالا دارای نقش محافظتی در برابر آسیب قلبی می باشد.
    کلیدواژگان: مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین، نشانگرهای آسیب قلبی عروقی، فعالیت ورزشی درمانده ساز، ورزشکار نخبه کاراته
  • بهمن میرزایی*، فرهاد رحمانی نیا، امیر رشیدلمیر، مهدی قهرمانی مقدم صفحات 29-40
    هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی بر پراکسیداسیون لیپید و آسیب DNA در کشتی گیران سالمند تمرین کرده رقابتی بود. 8 کشتی گیر سالمند (سن 98/1 ± 75/59 سال، قد 08/7 ± 25/172 سانتی متر، وزن 6/14 ± 76 کیلوگرم) و 7 سالمند غیرورزشکار (سن 9/1 ± 42/61 سال، قد 09/4 ± 14/173 سانتی متر، وزن 15/8 ± 71/79 کیلوگرم) به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها برنامه تمرین مقاومتی را که شامل: پرس پا، پرس سینه، باز کردن زانو، کشیدن میله لت، خم کردن زانو، جلو بازو، ساق پا و پشت بازو بود را با 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) و 8 تا 12 تکرار انجام دادند. برای اندازه گیری شاخص های پراکسیداسیون لیپید (8-iso PGF2α) و آسیب DNA (8-OHdG)، نمونه های خونی در قبل، بعد و 24 ساعت پس از فعالیت جمع آوری شدند و با استفاده از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی مورد مقایسه قرار گرفتند. برای مقایسه بین گروه های ورزشکار و غیرورزشکار از آزمون t مستقل استفاده شد. پس از فعالیت مقاومتی افزایش معنی-داری در پراکسیداسیون لیپید (05/0>p) و آسیب DNA (05/0>p) در هر دو گروه مشاهده شد. در 24 ساعت پس از تمرین مقدار شاخص ها کاهش معنی داری نسبت به پیش از تمرین داشت و به سطوح اولیه بازگشت. سالمندان غیرورزشکار به طور معنی داری پراکسیداسیون لیپید (05/0>p) و آسیب DNA (05/0>p) بیشتری پس از فعالیت مقاومتی داشتند. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد فعالیت منظم و طولانی مدت کشتی منجر به بروز آسیب اکسایشی کمتری می شود و کشتی گیران سالمند فعال پس از فعالیت مقاومتی آسیب اکسایشی کمتری را تجربه می کنند.
    کلیدواژگان: پراکسیداسیون لیپید، آسیب DNA، فعالیت مقاومتی، سالمندی
  • هدیه محمدپور*، محمد فرامرزی، نادر رهنما صفحات 41-54
    هدف این تحقیق مطالعه اثر 8 هفته مصرف مکمل اسید چرب امگا-3 به همراه تمرینات مقاومتی بر قدرت، استقامت هوازی و ترکیبات بدنی زنان سالمند سالم بود. تعداد 24 زن سالمند (میانگین± انحراف استاندارد، سن 2/4± 6/79 سال، قد2/4 ± 7/151 سانتی متر، وزن 8/7 ± 8/60 کیلوگرم) بصورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی و مساوی در سه گروه تمرینات مقاومتی، تمرینات مقاومتی به همراه اسید چرب امگا- 3 و گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه تمرینات مقاومتی برای مدت 8 هفته (هفته ای 3 جلسه) به تمرینات مقاومتی با شدت 60 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه پرداختند. آزمودنی های گروه تمرینات مقاومتی به همراه مکمل اسید چرب امگا-3، علاوه بر تمرینات مقاومتی به میزان 3 گرم در روز مکمل اسید چرب امگا-3 مصرف نمودند اما آزمودنی های گروه کنترل تحت هیچ گونه مداخله ای قرار نگرفتند. قدرت اندام فوقانی (دست راست و چپ)، قدرت پایین تنه، استقامت هوازی و ترکیبات بدنی قبل و بعد از 8 هفته برنامه تمرینی ارزیابی شد. از آزمون تی وابسته، آنالیز واریانس و آزمون تعقیبی توکی برای آنالیز داده ها استفاده شد(05/0 P<). بعد از هشت هفته تفاوت معناداری (05/0 P<) در قدرت اندام های فوقانی و پایین تنه بین آزمودنی های سه گروه مشاهده شد. بطوری که گروه تمرینات مقاومتی و تمرینات مقاومتی به همراه مکمل اسید چرب امگا-3 دارای قدرت بیشتری نسبت به گروه کنترل بودند. علاوه بر این آزمودنی های گروه تمرینات مقاومتی و امگا-3 از قدرت بالاتری نسبت به گروه تمرینات مقاومتی برخوردار بودند. در خصوص استقامت هوازی نیز نتایج مشابهی به قدرت عضلانی مشاهده شد. در ارتباط با ترکیبات بدن گروه تمرینات مقاومتی به همراه مکمل امگا-3 دارای کاهش معناداری در نسبت دور کمر به باسن نسبت به دو گروه دیگر بودند. در خصوص شاخص توده بدنی نیز نتایج مشابهی مشاهده شد. از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت تمرینات مقاومتی به همراه مکمل اسید چرب امگا-3، تاثیر بیشتری بر قدرت، استقامت هوازی و ترکیبات بدنی زنان سالمند سالم داشت. بنابراین مصرف مکمل امگا-3 به همراه تمرینات مقاومتی برای بهبود عملکرد زنان سالمند سالم توصیه می شود.
    کلیدواژگان: تمرین قدرتی، امگا، 3، قدرت، توان هوازی، آمادگی بدنی، زنان سالمند
  • امیرعباس منظمی*، حمید رجبی، رضا قراخانلو صفحات 55-68
    هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1 (NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات1 (NBC1)در عضلات اسکلتی باز کننده طویل انگشت شست (تند)و نعلی (کند)رت بود. تعداد 20 رت نژاد ویستار نر در سن 4 هفتگی با میانگین وزن 8/10±7/95گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل وتمرینی تقسیم شدند. تمرین استقامتی (دویدن روی نوار گردان با سرعتmin/m20ومدت 20دقیقه و تدریجا رسیدن به سرعت min/m 30 و مدت 35 دقیقه در هفته آخر)به مدت هفت هفته،بر گروه های تمرینی اعمال شد. 48ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، رتها تشریح و عضله نعلی [SOL]و باز کننده طویل انگشت شست[EDL]استخراج شدند. میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) از طریق تکنیک Real time-PCR انجام گرفت. میزان بیان میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) با استفاده از روش2-∆∆CT محاسبه گردید. جهت تعیین معنی دار بودن تفاوت متغیرها بین گروه های تحقیق از آزمون آماری t مستقل و با استفاده از نرم افزار REST(permutation test) استفاده گردید. مقدار α در تمامی مراحل برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. یافته های تحقیق نشان داد اختلاف معنی داری بین میزان بیان mRNA NHE1 عضله باز کننده طویل شست(%74) و عضله نعلی(%51) درگروه تمرینی نسبت به گروه کنترل وجود دارد (05/0>P). همچنین میزان بیان ژنmRNA NBC1 عضله باز کننده طویل شست(%62) و عضله نعلی(%41) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت اما این افزایش در عضله نعلی معنی دار نبود(05/0>P). در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که تمرین استقامتی موجب افزایش بیان ژنmRNA (NHE1وNBC1) در گروه تمرینی می شود. این الگوی بیان ژن در عضلات اسکلتی مختص تار عضلانی است که از لحاظ متابولیکی با یکدیگر متفاوتند و یک نوع سازگاری به تمرین است که سلول عضلانی خود را با شرایط ویژه تمرین جهت کنترل و تنظیم pHi منطبق می سازد.همچنین این الگوی افزایش بیان مختص ترانسپورتر هایی است که از لحاظ متابولیکی نقش مهم تری را در تنظیم و نگهداری pH درون سلولی در عضلات اسکلتی بر عهده دارند.
    کلیدواژگان: تنظیم pHدرون سلولی، بیان ژن، هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات، مبادله گر سدیم هیدروژن، تمرین استقامتی
  • داریوش شیخ الاسلامی وطنی*، شلیر مرادی صفحات 69-80
    پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر حاد شیوه ارائه فعالیت مقاومتی بر هورمون های ویسفاتین، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن انجام گرفت. 15 مرد جوان (میانگین سن 2/1±3/21 سال وBMI 8/1±9/27kg/m2) به صورت هدفمند انتخاب شدند و دو جلسه فعالیت مقاومتی را تکمیل کردند. آزمودنی ها فعالیت مقاومتی را با دو نوع ارائه گوناگون پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک شامل: پرس سینه، پرس پا، سیم کش زیر بغل، سرشانه هالتر، جلو بازو، پشت بازو) و پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ: عکس ترتیب حرکات پروتکل الف) با شدت 85% یک تکرار بیشینه انجام دادند. برای این منظور در جلسه اول و به صورت تصادفی هفت نفر از آزمودنی ها پروتکل الف (از عضلات بزرگ به کوچک) و مابقی (هشت نفر) پروتکل ب (از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. استراحت برای هر نوبت یک دقیقه و برای هر حرکت دو دقیقه در نظر گرفته شد. یک هفته بعد، جلسه دوم فعالیت مقاومتی همانند جلسه اول اجرا شد؛ با این تفاوت که فعالیت مقاومتی برای آزمودنی های الف و ب جا به جا شد. در هر یک از پروتکل ها، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر حاکی از آن بود که غلظت ویسفاتین سرم در هر دو پروتکل الف (P<0.05) و ب (P<0.05) بلافاصله بعد از فعالیت نسبت به قبل از آن افزایش یافت. در موردانسولین و مقاومت به انسولین نیز، در هر دو پروتکل مقاومتی الف و ب، بلافاصله پس از فعالیت (P<0.05) و 30 دقیقه پس از فعالیت (P<0.05) نسبت به قبل از آن افزایش معناداری دیده شد. در کل، یافته های حاضر نشان داد که ترتیب بزرگی یا کوچکی عضلات به کار گرفته شده در ابتدای فعالیت، تاثیری بر ترشح هورمون ویسفاتین و دیگر فاکتورهای نامبرده ندارد.
    کلیدواژگان: فعالیت مقاومتی حاد، شیوه ارائه حرکات، ویسفاتین، مقاومت به انسولین
  • جواد مهربانی*، نسرین رمضانی، فرزانه ایرانشاهی صفحات 81-94
    افزایش رادیکال های آزاد در بافت های مختلف، آثار تخریبی بر سلول ها و ساختارهای بدن دارد که می توان با ویژگی آنتی اکسیداتیو فعالیت های بدنی منظم، این آثار منفی را کاهش داد. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی آثار تمرینات اینتروال هوازی بر سطوح خونی مالون دی آلدئید و ظرفیت ضداکسایشی تام در زنان فعال بود. تعداد 30 نفر زن غیرورزشکار، سالم و غیر سیگاری (سن: 5/5±6/27 سال، وزن: 4/3±2/64 کیلوگرم) به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت و به طور تصادفی به دو گروه تمرین اینتروال هوازی و کنترل تقسیم شدند. تمرین اینتروال در ابتدا به مدت 30 دقیقه با تناسب 1 به 1 شامل دویدن با شدت 60 درصد حداکثر ضربان قلب و پیاده روی سریع انجام شد. از هفته چهارم به 45 دقیقه و به تناسب 2 به 1 (دویدن - پیاده روی) و از هفته یازدهم تا چهاردهم به 60 دقیقه به نسبت 3 به 1 افزایش یافت. شدت توالی های تمرینی در جلسات پایانی به 85 درصد ضربان قلب بیشینه می رسید. قبل و بعد از دوره تمرینی، متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از آزمون t مستقل و همبسته تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد چهارده هفته تمرین اینتروال هوازی، باعث کاهش در مقادیر MDA (48/1±5/5 به 77/0±6/3 میلی مول) و افزایش در TAC (49/0±98/1 به 32/0±99/2 میلی مول) شده بود (05/0>p). حداکثر اکسیژن مصرفی نیز در گروه تمرین افزایش معنی-داری یافته بود (05/0>p). همچنین، مقادیر MDA (77/0±6/3 در برابر 37/0±9/4 میلی مول) و TAC (52/0±21/2 در برابر 32/0±99/2 میلی مول) در گروه تمرین اینتروال نسبت به گروه کنترل پس از 14 هفته به طور معنی داری کمتر بود (05/0>p). سطوح خونی LDL، TChol، TG نیز به طور معنی داری در گروه تمرین هوازی نسبت به کنترل کمتر و HDL بیشتر بود (05/0>p). به طور کلی، یافته ها نشان داد تمرینات هوازی منظم به صورت اینتروال با افزایش در مدت و شدت سبب کاهش شاخص های استرس اکسایشی و پراکسیداسیون لیپیدی شده و همزمان با آن پروفایل لیپیدی خون نیز بهبود می-یابد.
    کلیدواژگان: تمرینات اینتروال هوازی، پراکسیداسیون لیپیدی، استرس اکسایشی، نیمرخ لیپیدهای خون
  • محمدرضا محمودخانی*، امیر داداش پور، مجید نیری صفحات 95-114
    بسیاری پژوهشگران از آنتروپومتری بعنوان روشی با قابلیت های میدانی فراوان و اعتبار مناسب استفاده می-کنند. مطالعات این حوزه در زمینه هایی چون ارگونومی، استعدادیابی ورزشی، پایش های رشدی و آسیب-شناسی ورزشی مورد توجه پژوهشگران است. هدف پژوهش حاضر، تدوین نورم ویژگی های آنتروپومتریک نونهالان پسر ایرانی بود. تحقیق حاضر از نوع توصیفی برای تدوین نورم است. 1712 نفر از نونهالان پسر داوطلب شرکت در برنامه های اوقات فراغت تابستانی سازمان ورزش بسیج بصورت تصادفی انتخاب و در 6 گروه سنی8،9،10،11،12،13 سال تقسیم شدند. بر اساس دستورالعمل انجمن بین المللی پیشبرد پیکرسنجی متغیرهای قد، وزن، قد نشسته، ضخامت چربی زیر پوستی در هشت نقطه، محیط اندام در پنج نقطه و دو قطر استخوانی اندازه گیری شد و تیپ بدنی به روش هیث-کارتر محاسبه گردید. تحلیل داده ها با استفاده شاخص های گرایش به مرکز، انحراف استاندارد و آزمون کلموگروف اسمیرنوف محاسبه گردید. یافته ها نشان داد که اجزای نوع پیکری نونهالان پسر ایرانی در اکتومورفی 1/3، مزومورفی3/4 و در اندومورفی 1/3 بود. آنها از جزء مزومورفی بالاتری نسبت به سایر اجزای تیپ بدنی برخوردار بودند. نتایج میانگین قد 63/9± 63/143 سانتی متر و وزن 54/10± 84/37 کیلوگرم را نشان داد همچنین یافته ها بیانگر افزایش تدریجی شاخص های مرتبط با چربی از 8 تا 12 سالگی و کاهش آن در 13 سالگی بود. همچنین یافته ها، افزایش مستمر متغیرهای محیط و طول اندام را نشان داد. بنابراین نونهالان 12-8 ساله از تیپ بدنی«مزومورف متعادل» و نونهالان 13 ساله، از تیپ بدنی «مزومورف اکتومورف» برخوردار بودند. با توجه به نتایج احتمالا شاخص های مرتبط با چربی در سنین 8 تا 12 سالگی افزایش پیدا می کند و در 13 سالگی کاهش می یابد. با استفاده از این نورم واحد می توان از آزمون های غربالگری در استعدادیابی ورزشی، پایش های رشدی، ملاحظات تغذیه ای و صدمات ورزشی مورد استفاده قرار داد.
    کلیدواژگان: آنتروپومتری، نورم، غربالگری، نونهال پسر
  • علی ضرغامی خامنه*، افشار جعفری، ابراهیم اختری شجاعی صفحات 115-130
    پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر مصرف حاد کافئین بر شاخص های فشار اکسایشی مردان والیبالیست پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز انجام شد. 20 مرد والیبالیست (سن 10/1±20/21 سال، درصد چربی 78/2±75/10% و شاخص توده ی بدنی 99/0±95/22 کیلوگرم بر مجذور متر) به صورت تصادفی در دو گروه همگن شده (گروه مکمل کپسول کافئین و دارونما 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن) قرار گرفتند. همه آزمودنی ها پس از دریافت مکمل یا دارونما در یک قرارداد فعالیت مقاومتی باوزنه (شامل 7 حرکت در 3 نوبت با80% یک تکرار بیشینه تاحد واماندگی) شرکت نمودند. تغییرات ظرفیت ضداکسایشی تام (TAC) و مالون دی آلدهید (MDA) سرم طی سه مرحله (قبل و 45 دقیقه بعد از مصرف مکمل و بلافاصله پس از قرارداد ورزشی) اندازه گیری شد. میانگین و انحراف استاندارد داده های طبیعی با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس مکرر، بونفرونی و تی مستقل در سطح معنی داری 5 درصد بررسی شدند. نتایج حاکی است که مصرف حاد کافئین تاثیر معنی داری بر سطوح TAC و MDA سرم در حالت پایه ندارد (05/0P≥). از طرفی، یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز باعث کاهش معنی دار TAC(05/0P≤) و افزایش معنی دار MDA گردید (05/0P≤). در حالی که، تفاوت معنی داری در هیچ یک از متغیرهای اندازه گیری شده بلافاصله پس از انجام فعالیت مقاومتی بین گروه ها مشاهده نشد (05/0P≥). براساس یافته های حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که احتمالا مصرف حاد کافئین در تحقیق حاضر توانایی لازم جهت افزایش TAC پایه را نداشته و هم چنین نمی تواند از تغییرات نامطلوب شاخص MDA سرمی به عنوان شاخص آسیب فشاراکسایشی ناشی از انجام یک جلسه فعالیت مقاومتی در مردان والیبالیست بکاهد.
    کلیدواژگان: کافئین، ظرفیت ضداکسایشی تام، مالون دی آلدهید، فعالیت مقاومتی
  • روح الله نیکو یی*، محسن حسن لی صفحات 131-144
    هدف از مطالعه حاضر مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی بود. 8 دوچرخه سوار استقامتی و 6 دوچرخه سوار نخبه بی هوازی کار در دو جلسه مجزا با فاصله زمانی یک هفته یک آزمون فزاینده استاندارد و یک آزمون فرابیشینه یکنواخت را انجام دادند. در خلال آزمون فزاینده گازهای و نمونه خونی جهت اندازه گیری لاکتات، بی کربنات و pH جمع آوری شد. مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا به عنوان فاصله بین آستانه لاکتات و آستانه تنفسی جبرانی تعیین گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی از طریق فرمول [pH] Δ. Δ [HCO3] و ظرفیت غیر بی کربناتی از طریق Δ PH]] [Δ [LA]. Δ [PH]] – [Δ [HCO3]. [بدست آمد. همبستگی بین متغیرها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین و معنی دار بودن تفاوت بین متغیر ها با آزمونt استیودنت مشخص گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی (001/0 >p) و مدت زمان مرحله بافرینگ (05/0 >p) و تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ (01/0 >p) در گروه استقامتی بطور معنی دار نسبت به گروه بی هوازی کار بالاتر بود. همبستگی معنی دار بین ظرفیت بافرینگ بی کربناتی با VO2max (05/0 >P) وظرفیت بافرینگ بی کربناتی و کسر اکسیژن (01/0 >P) بدست آمد. به طور خلاصه نتایج نشان داد که ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه متفاوت و با ظرفیت های هوازی و بی هوازی در رابطه است.
    کلیدواژگان: لاکتات، مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا، ظرفیت های بافرینگ، دوچرخه سواران نخبه
|
  • Saeed Naghibi * Pages 15-28
    Currently, sport science researchers try to identify the proper nutritional and dietary supplements, that is essential for modern sports. Therefore, most professional athletes to maximize their performance, use these supplements. creatine recognized as a supplement for Enhancing the effectiveness of athletes. So, due to its widespread use among athletes, study of its possible positive or negative impact on the body is a necessity. The researchers in this study investigated the effect of short-term creatine supplementation on markers of cardiovascular damage after exhaustive exercise in elite karate. For this purpose 7 Karate Ka athletes (mean age, 19/4±2/6, weight of 70/7±7/7, height of 179/7±4) participated in the study, voluntarily. Study method was double-blind. first, subjects were assessed on the treadmill with cardiopulmonary test. Before, after and 30 minutes after; blood samples were taken from the participants. Subjects consumed 20 grams of creatine or placebo per day for 5 days in 4 steps. Then, before and after that they were assessed with cardiopulmonary test. Between the use of creatine or placebo was taken one week apart to clean. The results showed that short-term use of creatine supplementation on markers of heart damage has favorable effects but not markers of vascular injury. Thus, short-term use of creatine supplementation may have a protective role against heart damage.
    Keywords: short, term creatine supplementation, cardiovascular damage markers, exhaustive exercise, elite karate athletes
  • Bahman Mirzaei *, Farhad Rahmani, Nia, Amir Rashidlamir, Mahdi Ghahremani Moghaddam Pages 29-40
    Abstract The aim of present study was to assess the effects of resistance exercise on lipid peroxidation and DNA damage in competitive trained elderly wrestlers. 8 elderly wrestlers (age 59.75 ± 1.98, Height 172.25 ± 7.08, Weight 76 ± 14.6, body fat percentage 15.33 ± 5.07) and 7 untrained elderly men (age 61.42 ± 1.9, Height 173.14 ± 4.09, Weight 79.71 ± 8.15, body fat percentage 25.18 ± 0.98) volunteered as subject for the study. Subjects completed resistance exercise protocol including: leg press, bench press, leg extension, lat-machine pull down, leg curl, cable triceps curl, cable biceps curl with 60-70% of 1RM and 8-12 repetitions. Blood samples were taken for measurement of lipid peroxidation (8-iso PGF2α) and DNA damage (8-OHdG) at pre, post and 24 hours after resistance exercise. The independent t-test was used to assess the differences two groups and repeated measures ANOVA and Bonferroni post hoc test to determine differences between three blood samplings. After resistance exercise significance increase were observed in lipid peroxidation (p<0.05) and DNA damage (p<0.05) in both groups. In 24 hours after exercise the amount of indices significantly decreased and returned to basic levels. Untrained subjects had significantly more lipid peroxidation (p<0.05) and DNA damage (p<0.05) after resistance exercise. The results of this study showed that, long term and regular wrestling training can cause less oxidative damage in competitive trained elderly wrestlers than untrained elderly men after resistance exercise.
    Keywords: lipid peroxidation, DNA damage, resistance exercise, elderly
  • Hediyeh Mohamadpour *, Moamad Faramarzi, Nader Rahnama Pages 41-54
    Abstract
    Introduction
    The aim of this research was the study impact of 8 week resistance training accompany with Omega_3 fatty acid supplementation on strength of upper organs (left and right hands), strength of beneath organs, Aerobic endurance and body composition of old women. Methodology and Materials: Subjects were whom 24 elderly women (average age: 79.6 ± 4.2 years, height 151.7± 4.2cm, weight 60.8±8.7kg, BMI 26.4±3.3kg/m²). Subjects were chosen purposefully and randomly who are divided in to 3 groups, resistance training, Resistance training accompany with Omega_3 fatty acid supplementation and control group. The participants of resistance training group have performed resistance training for 8 weeks by 60 to 80 percent and a maximum frequency. The participants of resistance training accompany with Omega_3 fatty acid group have used Omega_3 fatty acid supplementation daily, except to resistance training in amount of 3 grams but the participants of control group didnt have receive any treatment. Strength of upper organs (left and right hand), strength of beneath organs, Aerobic endurance and body composition were evaluated. to analysis data, dependent T- test, Variance analysis and Tokay test were used. (P ≤ 0.05).
    Findings
    After 8 weeks, significant difference (P ≤ 0.05) was indicated in strength of upper organs, strength of beneath organs among 3 groups. As, resistance training group and resistance training accompany with Omega_3 fatty acid supplementation group have more strength than control group. In addition to it, the participants of resistance training accompany with Omega_3 fatty acid group have more strength than resistance training. There are same results about aerobic endurance. In relation to body compositions, there is significant decrease of WHR in resistance training accompany with Omega_3 fatty acid supplementation group rather than two other groups. There are same results about BMI.
    Conclusion
    Regarding to findings of this research, we can conclude that resistance training along with Omega_3 fatty acid supplementation have more effect on strength, Aerobic endurance and body compositions of health old women. So, to improve performance of health old women, using Omega_3 fatty supplementation accompany with resistance training is offering.
    Keywords: Strength training, Omega, 3, Strength, Aerobic endurance, Physical fitness, Older women
  • Amirabbas Monazzami *, Hamid Ragabi, Reza Gharakhanlou Pages 55-68
    The purpose of this study was to investigate the effect of endurance training on muscle NHE1 and NBC1 gene expression in rat.Male vistar rats(n=20), 4weeks age and 95.7±10.8g in weight were selected and divided into control and training groups randomly. Endurance training were performed for 7weeks that be started with relatively low speed and duration (20m∕min and 20 min respectively) in the first week and reached to 30m∕min and 35min gradually in the last week. NHE1 and NBC1 gene expression determined by Realtime-PCR technique in Soleus as a red(oxidative) and EDL as a white(glycolytic) muscle preparation.The between groups differences in variables were determined by independent T test through REST software. NHE1 mRNA increased in EDL and Soleus by 74% and 51% in trained group in compare with control respectively (P<0/05). NBC1 mRNA expression was also increased in EDL and Soleus by 62% and 41% in trained group respectively (P<0/05). In conclusion, these result showed that endurance training increased NHE1 and NBC1 mRNA expression in both oxidative and glycolitic fibers, Therefore endurance training may improve the capacity for pHi regulation in muscles by lactate independent pathway and these increases depend on transporter and fiber-type specify that are most important in pH regulation.
    Keywords: pHi regulation, gene expression, Na, H Exchanger, Na, HCO3 cotransporter, Endurance training
  • Dariush Sheikholeslami Vatani *, Sheler Moradi Pages 69-80
    The present study aimed to examine the influence of acute resistance exercise order on visfatin and insulin hormones and insulin resistance index in overweight men. 15 young men (mean age: 21.3 ± 1.2 years and BMI: 27.9 ± 1.8 kg/m2) were selected purposefully and to be completed two sessions of resistance exercises. Subjects performed two different resistance protocols with %85 of a repetition maximum (1RM) [protocol A: from large to small muscles (leg press, bench press, lat pull-down, overhead press, biceps curl, triceps extension) and protocol B: from small to large muscles (reverse sequence of protocol A)]. For this purpose in the first session randomly seven of the subjects performed protocol A and the eight subjects completed the protocol B. 1 and 2 min rest intervals was set between sets and exercises, respectively. 1 week later, the second session of resistance exercise was conducted with the as the first session but the resistance activities for subjects A and B were displaced. Blood samples were collected before the exercise, immediately and 30 minutes after exercise at each session. By using repeated measure the results indicated that serum visfatin concentrations in A (p>0.05) and B (p<0.05) protocols, increased immediately after exercise. In addition, the insulin concentration and insulin resistance in both protocol increased significantly immediately (p<0.05) and 30 minutes (p<0.05) after exercise. Overall findings showed that, large or small muscles used at the beginning of the exercise do not affect the secretion hormone visfatin and other mentioned factors.
    Keywords: Acute resistance exercise, Exercise order, Visfatin, Insulin resistance
  • Javad Mehrabani *, Nasrin Ramezani, Farzaneh Iranshahi Pages 81-94
    The increase of free radicals in different tissues has destructive effects in cells and body structures that it reduces with antioxidative effect of regular training. So, the aim of this study was investigation of interval aerobic training effect on malondialdehyde (MDA) total antioxidant capacity (TAC) and oxidative stress in active women. Thirty untrained, healthy and non-smoker women (age = 27.6±5.5 yrs, and weight = 64.2±3.4 kg), volunteered to participate and divided randomly in 2 groups of interval training and control. At the beginning the training was performed in 30 minutes with 1-1 proportion consist of running with 60% HRmax and speed walking. From week 4 increased to 45 minutes with 2-1 proportion with 60% HRmax (running - walking) and after weeks 11 to 14 increased to 60 minutes with 2-1 proportion. Before and after training course, blood samples were collected. Independent and paired t-tests were used for analyzing of data. The results showed that 14 weeks interval aerobic training led to a significant decrease in MDA (5.5±1.48 to 3.6±0.77) and increase in TAC (1.98±0.49 to 2.99±0.32). VO2max was increased significantly in training group (p<0.05). Also, MDA level (3.6±1.05 in contrast with 4.9±0.37) was lower and TAC (2.21±0.52 in contrast with 2.99±0.32) was higher in training group than control (p<0.05). LDL, TChol, TG were lower and HDL was higher in training group than control. It can be concluded that the regular interval aerobic training with increase of its duration and intensity decreased oxidative stress and lipid proxidation, and improves blood lipid profile in sedentary women.
    Keywords: Interval aerobic training, lipid proxidation, Oxidative stress, Blood lipid profile
  • Mohammad Reza Mahmood Khani *, Amir Dadashpoor, Majid Nayerii Pages 95-114
    Many researchers in the anthropometrics as a great potential application and validity for use. Research in this area on ergonomics, athletic talent, growth monitoring and pathological considered to researchers. The aim of this study was to determine the anthropometric characteristics Norm Toddlers Iranian boy. This descriptive survey study is to formulate norm.1712 toddlers boy's who participated in Basij Sport Organization leisure time programs with an average age of 11.9± 1.19 years old, weigh 37.84± 10.54 kg and height 143.63± 9.63 cm randomly selected and divided into age groups 8,9,10,11,12,13 years. Anthropometric variables were measured by International Association for the advancement anthropometry methods and somatotype was calculated by Heath-Carter method. Average body type Toddlers Iranian boys were: 1/3- 3/4 - 1/3. The mesomorphy dominant than the other components. The results showed that variables related to body fat gradually increases from 8 to 12 years, but in 13 years will be faced with the loss. Results, showed a continuous increase in leg length and environment variables. Body type of 12-8 years Toddlers was, "balance mesomorph" and 13 years old was,"mesomorph - ectomorph". According to the results possibly Indicators associated with fat in ages 8 to 12 years will increase and decreases in 13 years, With this unit standards can be uses screening tests in athletic talent, growth monitoring, nutritional considerations and sports injuries.
    Keywords: Anthropometric, Norms, Screening, Toddlers boys
  • Ali Zarghami Khameneh *, Afshar Jafari, Ebrahim Akhtari Shojaei Pages 115-130
    This study was conducted to identify the effect of acute caffeine intake and one-session resistance exercise on total antioxidant capacity (TAC) and serum malondiadehyde (MDA) in male volleyball players. Twenty male volleyball players (age 21.20±1.24 years, body fat 10.75±2.78 %, and BMI 22.95±0.99 kg.m2) in a randomized design in two equal groups: supplement and placebo (6 mg.kg-1 caffeine and dextrose) were allocated. After the supplementation all subjects were participated in resistance weight- exercise protocol (7 stations in 3 sets per station with 80% of 1-RM until exhausted). Changes in serum of TAC and MDA were determined in three phases (before and 45 min after the supplementation and immediately after the exercise protocol).The normal data were expressed as Mean (±SD) and analyzed by repeated measure ANOVA, bonferroni and independent T test at α≤0.05. The results show that the acute caffeine intake had no significant effect on the basal serum TAC and MDA (P≥0.05). Whereas, one-session resistance exhaustive exercise significantly reduced TAC (P≤0.05) and significantly increased in the MDA (P≤0.05). However, no significant differences in any of the measured variables between the groups were found immediately after resistance exercise (P≥0.05). The present results show that acute caffeine consumption probable had no significant increased basal TAC and also can not decrease the undesirable alterations of serum MDA induced one-session of resistance exercise in male volleyball players.
    Keywords: Caffeine, Total Antioxidant Capacity, Malondiadehyde, Resistance exercise
  • Rohollah Nikooie *, Mohsen Hasanli Pages 131-144
    Abstract The aim of present study was to compare of buffering capacities during isocapnic buffering phase between elite endurance and anaerobic competitors and their relationship to aerobic and anaerobic indexes. Fourteen elite cyclist who were either anaerobic (n = 6) or aerobic competitors (n = 8) performed one standard incremental test and a supramaximal exercise test until exhaustion in 2 separated sessions. During incremental test respiratory gases were measured and arterial blood samples were collected for lactate, bicarbonate and pH measurements. Isocapnic buffering phase was defined as the time between lactate threshold and respiratory compensatory threshold. Bicarbonate buffering was identified via Δ[HCO3─]. Δ[PH─] and non-bicarbonate capacity was calculated from [Δ[LA─]. Δ[PH] ─] – [Δ[HCO3─]. Δ[PH─]] formula, respectively. Two independent sample t – test was used for all comparison between groups and the relationship between variables was measured by Person correlation test. Bicarbonate buffering capacity (p < 0.01), isocapnic buffering phase length (p < 0.05) and blood lactate changes during isocapnic buffering phase (p < 0.01) in aerobic competitors were significantly higher than anaerobic group. Significant correlation was found between bicarbonate buffering capacity and VO2max (p < 0.05) and non-bicarbonate buffering capacity and maximum accumulative oxygen deficiency (p< 0.01). Our results indicated that relative contribution of bicarbonate and non-bicarbonate buffers against lactic acid during isocapnic buffering phase is different between anaerobic and aerobic competitors and can be used for aerobic and anaerobic capacity prediction.
    Keywords: lactate, isocapnic buffering phase, buffering capacities, elite cyclists