فهرست مطالب

فصلنامه فیزیولوژی ورزشی
پیاپی 32 (زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/11/25
  • تعداد عناوین: 12
|
  • عبدالرضا کاظمی، رسول اسلامی، لطفعلی کریم قاسمی صفحه 17
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر پنج هفته تمرین تناوبی شدید بر سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی زیرپوستی و احشایی موش های صحرایی نر بود. بدین منظور، 20 سر موش صحرایی (با میانگین سنی هشت هفته و میانگین توده بدنی 10±190 گرم) به صورت تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی شدید و گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین تناوبی شدید به صورت پنج جلسه در هفته و به مدت پنج هفته اجرا گردید. حیوانات در هفته اول با سرعت 37 متر بر دقیقه، شش وهله دو دقیقه ای را با یک دقیقه استراحت فعالیت نمودند. در هفته دوم، سوم، چهارم و پنجم تعداد وهله ها به ترتیب به 7، 9،10 و 12 مرحله رسید و سرعت نیز به 40،43،49 و 52 متر بر دقیقه افزایش یافت. همچنین، 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و در حالت ناشتایی، حیوانات با استفاده از زایلازین و کتامین بیهوش شدند و بافت چربی احشایی و زیرپوستی آن ها استخراج گشت. همچنین، جهت سنجش عامل نکروز تومور آلفا، گلوکز و انسولین از روش الایزا استفاده شد و مقادیر گلوکز نیز به روش رنگ سنجی آنزیماتیک مورد اندازه گیری قرار گرفت. علاوه براین، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، آزمون تی مستقل مورداستفاده قرار گرفت و سطح معناداری (05/0) در نظر گرفته شد. نتایج نشان می دهد که پنج هفته تمرین تناوبی شدید باعث کاهش معنادار سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی احشایی و زیر پوستی و انسولین پلاسمایی (P≤0.001) و نیز مقاومت به انسولین (P≤0.01) شده است. بااین حال، تغییرات در گلوکز پلاسما معنادار نمی باشد (P=0.752). درمجموع، نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که تمرین تناوبی شدید می تواند باعث کاهش سطوح عامل نکروز تومور آلفا در بافت چربی احشایی و زیرپوستی و نیز انسولین پلاسمایی شود. همچنین، این روش تمرینی می تواند در کاهش مقاومت به انسولین نیز نقش داشته باشد.
    کلیدواژگان: تمرین تناوبی شدید، عامل نکروز تومور آلفا، مقاوت به انسولین، چربی احشایی، چربی زیرپوستی
  • امین فرزانه حصاری، سید علیرضا حسینی کاخک، محمدرضا حامدی نیا صفحه 31
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر مداخله پیش آماده سازی ایسکمی با سه وضعیت اعمال در بالاتنه، پایین تنه و ترکیب بالاتنه با پایین تنه بر اجرای آزمون ویژه جودو و عملکرد بی هوازی جودوکاران بود. 13 جودوکار به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت نمودند. هر آزمودنی در چهار جلسه مجزا و به صورت تصادفی و موازنه متقابل، دو آزمون ویژه جودوی متوالی با فاصله 90 ثانیه و پس از 15 دقیقه و نیز یک آزمون بی هوازی رست را در چهار وضعیت بدون اعمال ایسکمی (وضعیت کنترل)، اعمال ایسکمی در دست، اعمال ایسکمی در پا و نیز اعمال ایسکمی به صورت هم زمان در دست و پا اجرا کرد. شایان ذکر است که مداخله پیش آماده سازی ایسکمی در سه دور پنج دقیقه ای انسداد با پنج دقیقه رپرفیوژن متعاقب انجام شد. همچنین، درادامه از روش آماری آنالیز واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بون فرونی استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که در وضعیت اعمال ایسکمی هم زمان در دست و پا، شاخص آزمون ویژه جودوی دوم کمتر از وضعیت های دیگر و تعداد اجراها در آزمون دوم جودو و همینطور حداکثر و میانگین برون ده توان به صورت معناداری بیشتر از دیگر وضعیت ها بود (P≤0.05). همچنین، میزان درک فشار در وضعیت اعمال پیش آماده سازی ایسکمی هم زمان در دست و پا کمتر از سایر وضعیت ها بود(P≤0.05). طبق یافته های پژوهش به نظر می رسد که اگر پیش آماده سازی ایسکمیک در اندام های بیشتر و با حجم عضلانی بزرگ تری اعمال شود، بر اجرای آزمون ویژه جودو و عملکرد بی هوازی جودوکاران اثر بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: ایسکمی، رپرفیوژن، آزمون ویژه جودو، عملکرد بی هوازی
  • نجمه رضاییان، علی اصغر رواسی، رحمن سوری، علی اکبرنژاد، سید عباس میرشفیعی، فرزانه توفیقی زواره صفحه 49
    در پژوهش حاضر، تاثیر یک جلسه تمرین هوازی بر سطوح سرمی آدیپولین، فورین، فاکتور رشد تغییر دهنده بتا1 (TGF-β1)، فاکتور نکروز کننده تومور آلفا (TNF-α) و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) در زنان یائسه مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، 18 زن چاق یائسه و غیر فعال (با شاخص توده بدنی 2/7±30/2 کیلوگرم بر مترمربع و میانگین سنی 4±57/8 سال ) به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 30 دقیقه در یک جلسه دویدن روی تردمیل با شدت 7060 درصد ضربان قلب بیشینه شرکت نمود و سطوح سرمی آدیپولین، فورین، TGF-β1، TNF-α، انسولین و گلوکز ناشتای آن ها پس از پایان جلسه تمرین اندازه گیری شد . تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون تی زوجی، تی مستقل و آزمون هم بستگی پیرسون در سطح معناداری (P<0.05) انجام گرفت. نتایج نشان می دهد که اجرای یک جلسه تمرینات هوازی به ترتیب موجب کاهش و افزایش معنا دار سطوح آدیپولین (P=0.049) و فورین (P=0.001) شده است، اما تغییر معنا داری در سطوح TGF-β1، TNF-α، انسولین، گلوکز و HOMA-IR مشاهده نمی شود (P>0.05). قابل ذکر است که تنها تغییرات آدیپولین بین دو گروه تجربی و کنترل معنا دار می باشد (P=0.046). علاوه براین، پس ازیک جلسه تمرین هوازی، بین تغییرات آدیپولین با تغییرات انسولین ارتباط منفی و معنا داری مشاهده می شود (P=0.001). چنین به نظر می رسد که تغییرات نیم رخ التهابی و متابولیکی نمی تواند علت اصلی تغییرات آدیپولین در پاسخ به یک جلسهتمرین هوازی با شدتمتوسط در زنان چاق یائسه و کم تحرک باشد و انجام مطالعات بیشتر جهت درک سازوکار درگیر، ضروری می باشد.
    کلیدواژگان: آدیپولین، فورین، TGF، β1، TNF، α، یک جلسه تمرین هوازی، زنان یائسه
  • عباس مآل اندیش، بختیار ترتیبیان، محمد رحمتی یامچی صفحه 67
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 12 هفته ای تمرین هوازی با شدت متوسط بر تراکم مواد معدنی استخوانی مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر در زنان یائسه کم تحرک بود. جامعه آماری این پژوهش را زنان یائسه سالم و کم تحرک 55 تا 70 ساله شهرستان ارومیه تشکیل دادند. جهت انجام پژوهش، 20 زن یائسه سالم و کم تحرک داوطلب و واجد شرایط (با میانگین سنی 12/2±60 سال، قد 17/6±71/156 سانتی متر، وزن 28/10±47/72 کیلوگرم و شاخص توده بدن 24/3±46/29 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه فعالیت ورزشی (11 زن) و کنترل (نه زن) قرار گرفتند. گروه فعالیت ورزشی به مدت 12 هفته، هر هفته سه جلسه و در هر جلسه به مدت 50 تا 60 دقیقه تمرین هوازی پیاده روی و دوی سبک با شدت 65 الی 70 درصد حداکثر ضربان قلب را در نوبت صبح اجرا کرد، اما گروه کنترل در هیچ مداخله ای شرکت نداشت. شایان ذکر است که 24 ساعت قبل و نیز پس از 12 هفته برنامه تمرینی، به منظور اندازه گیری تراکم استخوانی و شاخص های سرمی، به ترتیب دانسیتومتری و نمونه گیری خون از گروه فعالیت ورزشی و کنترل به عمل آمد. همچنین، ارزیابی تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران با دستگاه دگزا انجام شد و ارزیابی سطوح سرمی کلسیم و فسفر به ترتیب با دستگاه های اتوآنالایزر و بیوتکنیکال این استرومنت ایتالیا صورت گرفت. علاوه براین، اطلاعات مربوطه با به کارگیری روش آماری توصیفی و استنباطی آنکوا در سطح معناداری (0.05≥P) و با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس نسخه 23 تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان می دهد که در گروه فعالیت ورزشی در مقایسه با گروه کنترل پس از 12 هفته تمرین هوازی شدت متوسط، تفاوت معناداری در تراکم استخوانی مهره های کمری و گردن ران، تی اسکور مهره های کمری و گردن ران و نیز سطوح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نمی شود (P>0.05). نتایج درون گروهی نیز تفاوت معناداری را در هیچ یک از متغیرها نشان نمی دهد (P>0.05). به طورکلی، یافته ها بیانگر آن است که 12 هفته برنامه فعالیتورزشی هوازی با شدت متوسط مانند پیاده روی و دوی سبک، تاثیری بر تراکم استخوانی و سطوح سرمی کلسیم و فسفر ندارد.
    کلیدواژگان: تراکم مواد معدنی استخوان، کلسیم، فسفر، فعالیت ورزشی هوازی، یائسگی
  • اشرف امینی، عباسعلی گائینی، سیروس چوبینه، محمدرضا کردی، شعبان علیزاده صفحه 85
    تمرین هوازی، رشد تومور سرطان پستان را کاهش می دهد. پژوهش حاضر، تغییر بیان ژن miR-15 و BcL2 و پروتئین BcL2 را به عنوان سازوکارهای مثبت ناشی از تمرین هوازی در سرطان پستان مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور، 20 سر موش بالب 30 ماده (پنج تا شش هفته ای با میانگین توده بدنی 1716 گرم) با تزریق سلول های سرطانی MC4-L2 به سرطان مبتلا شدند. سپس، به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفری تمرین و کنترل تقسیم گردیدند. در ادامه و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، قربانی گشتند و نمونه های بافتی آن ها برداشته شد و در دمای 70- درجه ذخیره گردید. شایان ذکر است که میزان بیان miR-15 و BcL2 بافت تومور به روش ریل تایم –پی سی ار و میزان بیان پروتئین BcL2 با استفاده از روشالایزا اندازه گیری شد. نتایج نشان می دهد که بیان ژن و پروتئین BcL2 و نسبت رشد تومور، به شکل معناداری (0.001>P) در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافته است و بیان miR-15 در گروه تمرین، افزایش معناداری را در مقایسه با گروه کنترل نشان می دهد (0.001>P). در مجموع، به نظر می رسد افزایش بیان ژن miR-15 و کاهش بیان ژن و پروتئین BcL2 ناشی از تمرین هوازی، در کاهش نسبت رشد تومور در گروه تمرین موثر بوده است.
    کلیدواژگان: سرطان پستان، تمرین هوازی، miR، 15، BcL2
  • سید عبدالله هاشم ورزی، علی حیدریان پور، ضیاء فلاح محمدی، محسن پورقاسم صفحه 101
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و دوپامین جسم مخطط در موش های پارکینسونی، پس از پیوند سلول های بنیادی مغز استخوان بود. بدین منظور، 35 موش صحرایی نر هفت هفته ای با وزن 300250 گرم به صورت تصادفی به گروه های کنترل سالم، پارکینسونی کنترل، سلول درمانی، تمرین و سلول درمانی + تمرین تقسیم شدند. برای ایجاد مدل پارکینسونی، تخریب جسم مخطط با تزریق پنج میکروگرم محلول شش- هیدروکسی دوپامین به صورت استریوتاکسی صورت گرفت و برای تایید آن از آزمون چرخشی آپومورفین استفاده شد. علاوه براین، به منظور جداسازی سلول های بنیادی، از مغز استخوان ران و درشت نی موش های صحرایی نر شش تا هشت هفته ای استفاده شد که پس از کشت، حدود 105 سلول در دو میکرولیتر محیط از طریق کانال به داخل جسم مخطط گروه های دریافت کننده سلول تزریق شد. همچنین، تمرین شامل هشت هفته دویدن روی نوارگردان با سرعت 15 متر بر دقیقه در دو وهله 15 دقیقه ای و پنج روز در هفته بود. قابل ذکر است که فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و دوپامین به روش الایزا اندازه گیری شد. یافته ها نشان می دهند که مقادیر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی و دوپامین جسم مخطط در گروه تمرین، سلول و به ویژه تمرین + سلول، افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل پارکینسون داشته است (0.05P≤). به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر، اثر مثبت هشت هفته تمرین روی نوارگردان در موش های پارکینسونی پیوند شده با سلول های بنیادی مغز استخوان را مورد تایید قرار داد که می تواند به عنوان یک روش کمک کننده به درمان غیردارویی مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: تمرین هوازی، سلول بنیادی مغز استخوان، فاکتور رشد اندوتلیال عروقی، دوپامین، پارکینسون
  • رقیه فخرپور، خسرو ابراهیم، سجاد احمدی زاد، حمید طیبی خسروشاهی صفحه 115
    هدف از این پژوهش، ارزیابی اثر بخشی تمرینات منظم ترکیبی حین دیالیز بر فاکتورهای خطر مداخله گر در بیماری های قلبی عروقی بود. بدین منظور، 45 بیمار همودیالیزی (با میانگین سنی 9/02± 61 سال و وزن 11/25± 69 کیلوگرم) به طور تصادفی در دو گروه تمرین (24 نفر) و کنترل (21 نفر) جای گرفتند. گروه تمرین در یک دوره برنامه تمرین ترکیبی 16 هفته ای شرکت نمود که تمرینات آن ها شامل: رکاب زدن به وسیله ارگومتر و تمرینات مقاومتی پا با استفاده از وزنه در طول سه جلسه هفتگی دیالیز بود. پیش از شروع تمرینات و پس از پایان دوره تمرینی، پارامترهای مرتبط با بیماری قلبی عروقی (فتوئین A و پروتئین واکنشگر C) و فاکتورهای مرتبط با عملکرد کلیه و کیفیت زندگی اندازه گیری گردید. نتایج نشان می دهند که چهار ماه تمرین ترکیبی فزاینده موجب بهبود کیفیت زندگی و عملکرد بدنی بیماران دیالیزی می شود. براساس نتایج، تغییر معنا داری در مقدار فتوئین A و پروتئین واکنشگر C در اثر تمرین مشاهده نمی شود (P>0.05)، اما تغییر در برخی فاکتورهای مرتبط با کلسیفیکاسیون عروقی و نیز بهبود کیفیت زندگی، نشان دهنده اثر مثبت فعالیت بر این بیماران می باشد. با توجه به این که سطح اولیه پروتئین واکنشگر C در این بیماران بالا بوده و مقدار سطح پایه و اولیه فتوئین A در آن ها بسیار پایین تر از افراد عادی می باشد، تاثیرات غیرالتهابی معنا دار تمرین ورزشی که در جمعیت عادی دیده می شود ممکن است در بیماران دارای التهاب گسترده مانند بیماران دیالیزی کافی نباشد.
    کلیدواژگان: بیماران همودیالیزی، تمرین ترکیبی، فتوئین A، پروتئین واکنشگرC، کیفیت زندگی
  • محمدرضا ذوالفقاری، یحیی آصفی، کمال خادم وطن صفحه 131
    هدف از این پژوهش، بررسی پاسخ تغییرپذیری ضربان قلب به محرک صوتی ریتمیک طی سه شرایط استراحت، فعالیت بدنی و بازگشت به حالت اولیه می باشد. بدین منظور، 14 دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی (با میانگین سنی 79/0+5/21 سال، وزن 42/88+9/64 کیلوگرم، شاخص توده بدن 25/72+2/20 کیلوگرم بر متر مربع و قد 99/83+3/176 سانتی متر) انتخاب شدند و طی چهار جلسه مجزا (بدون موسیقی، مترونوم، محرک صوتی منظم و محرک صوتی نا منظم) مورد ارزیابی قرار گرفتند و الکتروکاردیوگرام آزمون دهنده ها طی چهار جلسه و هر جلسه در سه مرحله استراحت، فعالیت بدنی و بازگشت به حالت اولیه اندازه گیری و ثبت گردید. همچنین، با استفاده از نوار الکتروکاردیو گرام، تغییر پذیری ضربان قلب مربوط به مراحل فوق مورد ارزیابی قرار گرفت . تجزیه و تحلیل تغییر پذیری ضربان قلب با استفاده از آزمون آنوا با اندازه گیری مکرر نشان می دهد که طی مرحله استراحت، محرک صوتی تاثیر معناداری بر تغییر پذیری ضربان قلب نداشته است. نتایج بیانگر این است که طی مرحله فعالیت بدنی، محرک صوتی (به ویژه شرایط سنگ کوب و غیر سنگ کوب) سطح تغییر پذیری ضربان قلب را به طور معناداری کاهش داده است. علاوه براین، همانند شرایط استراحت، تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از این است که طی مرحله بازگشت به حالت اولیه، محرک صوتی تاثیر معناداری بر تغییر پذیری ضربان قلب نداشته است. براساس یافته ها دریافت می شود که هم زمانی با محرک صوتی، بر تغییر پذیری ضربان قلب تاثیر گذار بوده و تغییر پذیری ضربان قلب، تحت تاثیر ساختار محرک صوتی قرار گرفته است. در مجموع، هم زمانی با محرک صوتی توانسته است تغییر پذیری ضربان قلب را کاهش دهد.
    کلیدواژگان: فعالیت بدنی، تغییرپذیری ضربان قلب، سیستم عصبی سمپاتیک، محرک صوتی
  • محمد گله داری، آرزو بنایی صفحه 153
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هم زمان محدودیت کالری و تمرین هوازی بر سطح آپلین36 پلاسما و مقاومت به انسولین می باشد. بدین منظور، 20 مرد داوطلب دارای اضافه وزن (با میانگین سنی 3/6 ± 5/31 سال، قد 4/4 ± 5/179 سانتی متر، وزن 13 ± 7/97 کیلوگرم، درصد چربی 9/3 ± 5/36 درصد و شاخص توده بدن 7/3 ± 3/30)به طور تصادفی به دو گروه محدودیت کالری (8=n) و ترکیب محدودیت کالری و تمرین هوازی (12=n) تقسیم شدند. کسر کالری در گروه محدودیت کالری، 500 و در گروه ترکیبی، 350 کیلو کالری در روز بود. تمرین هوازی به مدت 12 هفته و سه روز در هفته با شدت 65 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی اجرا شد. ترکیب بدن، غلظت آپلین36 پلاسما، انسولین و قند خون ناشتا و TNF-α پیش از مداخله و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری گردید. سطح معناداری نیز (PP)، توده چربی شکمی، انسولین ناشتا و آپلین 36 (0.05>P) در هر دو گروه می باشد. با این وجود، درصد چربی (0.001>P)، غلظت TNF-α پلاسما (0.005≥P) و شاخص مقاومت به انسولین (0.002≥P)، تنها در گروه ترکیبی کاهش یافته است. علاوه بر این، نتایج آزمون تی مستقل حاکی از این است که میزان کاهش درصد چربی، توده چربی شکمی، TNF-α، انسولین ناشتا، گلوکز ناشتا و شاخص مقاومت به انسولین در گروه ترکیبی، بیشتر از گروه محدودیت کالری است. قابل ذکر است که کاهش آپلین 36 در هر دو گروه مشابه می باشد. به طور کلی، یافته ها بیانگر این است که ترکیب تمرین هوازی و محدودیت کالری، روش موثرتری برای بهبود مقاومت به انسولین و کاهش التهاب سیستمیک می باشد، اما تاثیر آن بر آپلین 36، مشابه با محدودیت کالری تنها است.
    کلیدواژگان: ادیپوکاین، رژیم کم کالری، مقاومت به انسولین، التهاب
  • الهام قاسمی، محمداسماعیل افضل پور، اصغر زربان صفحه 169
    پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر 10 هفته تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف چای سبز بر سطوح سرمی سیرتوئین یک و کاتالاز در زنان دارای اضافه وزن انجام گرفت. بدین منظور، 30 زن غیر ورزشکار دارای اضافه وزن (با میانگین سنی 2/1±07/21 سال، وزن 6/2±1/72 کیلوگرم و درصد چربی 5/1±1/34) به صورت تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی شدید با مکمل، تمرین با دارونما و گروه مکمل تقسیم شدند و برنامه تمرین دویدن رفت و برگشتی در یک مسیر 20 متری در 30 ثانیه با شدت 85 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه را طی سه جلسه در هفته و به مدت 10 هفته انجام دادند. قابل ذکر است که گروه های مصرف کننده چای سبز، روزانه سه قرص 500 میلی گرمی چای سبز را به مدت 10 هفته مصرف نمودند. سیرتوئین یک، کاتالاز، حداکثر اکسیژن مصرفی و درصد چربی آزمودنی ها نیز در ابتدا و انتهای پژوهش اندازه گیری گردید. یافته ها نشان می دهند که 10 هفته تمرین تناوبی شدید به همراه چای سبز موجب افزایش سطوح سیرتوئین یک و کاتالاز و نیز کاهش معنادار وزن و درصد چربی می گردد که این تفاوت ها در گروه تمرین به همراه چای سبز نسبت به دو گروه دیگر به طور معناداری بارزتر می باشد. همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی تنها در گروه تمرین به همراه چای سبز افزایش معناداری یافته است. احتمالا مکمل چای سبز به همراه تمرینات تناوبی شدید می تواند با افزایش سطوح سیرتوئین یک و کاتالاز موجب ارتقای سیستم ضداکسایشی، بهبود ترکیب بدنی و حداکثر توان هوازی زنان دارای اضافه وزن گردد.
    کلیدواژگان: سیرتوئین یک، کاتالاز، تمرین تناوبی شدید، چای سبز
  • نجمه سادات حسینی، روح الله نیکویی، داریوش مفلحی صفحه 185
    هدف از پژوهش حاضر، تعیین نقش پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین در اکسیداسیون چربی حین تمرین استقامتی در رت های نر نژاد ویستار بود. بدین منظور، 30 راس رت نر نژاد ویستار به شکل تصادفی به سه گروه کنترل (10 نفر)، تمرینی محض (10 نفر) و تمرین+ (CGRP(8-37 (10 نفر) تقسیم شدند. گروه های تمرینی محض و تمرین + CGRP(8-37)، یک جلسه تمرین استقامتی را با سرعت 26 متر بر دقیقه و به مدت 60 دقیقه انجام دادند و بلافاصله پس از تمرین، مایع مغزی نخاعی و نمونه خونی آزمودنی ها جمع آوری گردید. قابل ذکر است که پیش از انجام تمرین، گروه تمرین + (CGRP(8-37، تزریق درون صفاقی (CGRP(8-37 (منع کننده گیرنده های پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین) را به مقدار (10 μg/kg) دریافت نمودند. شایان ذکر است که غلظت پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین در مایع مغزی نخاعی و سطوح سرمی آن، غلظت اسید چرب آزاد و تری گلیسرید پلاسما با تکنیک الایزا اندازه گیری گردید. جهت مقایسه بین گروه ها نیز آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی مورداستفاده قرار گرفت. یافته ها نشان می دهند که بلافاصله پس از تمرین، غلظت پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین در مایع مغزی نخاعی و سرم در گروه تمرینی صرف (P<0.01) و تمرین+ CGRP(8-37) (P<0.01) نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری یافته است. علاوه براین، سطوح پلاسمایی تری گلیسرید کاهش معنادار (P<0.05) و اسید چرب آزاد افزایش معناداری (P<0.01) را در هر دو گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل نشان می دهند. در انتهای جلسه تمرینی نیز تنها مقادیر اسید چرب آزاد در گروه تمرینی محض به طور معناداری بالاتر از گروه تمرین+ CGRP(8-37) می باشد (P<0.05). به طور کلی، انجام تمرین استقامتی منجر به افزایش غلظت پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین سرم و مایع مغزی که عامل دخیل در آزاد سازی اسید چرب آزاد حین تمرین استقامتی است می باشد.
    کلیدواژگان: پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین، تمرین استقامتی، متابولیسم چربی، هموستاز انرژی
  • مهدیه ملانوری شمسی صفحات 200-244
    با توجه به نقش این فسفاتاز در سیگنالینگ کلسیم در عضله اسکلتی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی فعال سازی این فاکتور به دنبال تمرینات هایپرتروفیک مقاومتی در عضله خم کننده بلند انگشتان در موش های صحرایی دیابتی با آتروفی عضلانی می باشد. بدین منظور، موش های صحرایی با محدوده وزنی 30±250 گرم به گروه های کنترل سالم، تمرین سالم، دیابتی کنترل و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین جهت انجام تمرین مقاومتی، بالا رفتن از یک نردبان یک متری با وزنه ای که به دم آن ها آویزان بود را به مدت 17 جلسه اجرا کردند و میزان بیان اینترلوکین -شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک به عنوان شاخص فعال سازی کالسی نورین در عضله تند تنش خم کننده طویل انگشتان با روش ریل تایم پی سی آر اندازه گیری شد. نتایج پژوهش بیانگر افزایش بیان تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در اثر دیابت می باشد (P<0.05) براساس نتایج مشخص می شود که تمرین باعث کاهش این فاکتور در گروه دیابتی شده است و دیابت سبب افزایش بیان اینترلوکین-شش در عضله گردیده است. قابل ذکر است که تمرین مقاومتی، تغییری را در بیان این فاکتور در عضله تند تنش ایجاد نکرده است. علاوه براین، دیابت باعث آتروفی عضلانی در نمونه های دیابتی گشته است و تمرین مقاومتی سبب حفظ توده عضلانی در دیابت و به صورت هم زمان، تعدیل تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در عضله گردیده است. شایان ذکر است که افزایش هم زمان در بیان اینترلوکین-شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در نمونه های دیابتی پژوهش حاضر مشاهده می شود. به نظر می رسد تمرینات ورزشی مقاومتی با تعدیل بیان هم زمان این دو فاکتور، در حفظ توده عضلانی نقش داشته است.
    کلیدواژگان: دیابت نوع یک، کالسی نورین، اینترلوکین، شش، تمرین مقاومتی، عضله اسکلتی
|
  • Abdolreza Kazemi, Rasoul Eslami, Lotfali Karimghasemi Page 17
    The aim of the present study was to investigate the effects of 5 weeks of high-intensity interval training (HIIT) on TNF-α level in visceral and subcutaneous adipose tissue in male Wistar rats. Twenty male rats (age: 8 weeks, weight: 190 ± 10 g) were randomly divided into HIIT training and control groups. Training program consisted of high-intensity speed running. Training program was performed for 5 weeks, 5 sessions per week. In the first week, animals completed 6 high-intensity interval bouts in 2 minutes at 37 m/min with 1-min rest intervals. In the second, third, fourth and fifth weeks the number of bouts increased respectively to 7, 9, 10 and 12, and the speed increased respectively to 40, 43, 49, 52 m/min. Seventy-two hours after the last training session, animals was anesthetized with a cocktail of xialyzine and ketamine, and visceral and subcutaneous adipose was removed. ELISA method was used for TNF-α, glucose and insulin measurement. Independent-samples t test was used for data analysis and significance level was set at 0.05. The results indicated that five weeks of HIIT training caused significant decreases in visceral and subcutaneous levels of TNF-α and plasma insulin (P 0.001) as well as insulin resistance (P
    Keywords: High Intensity Interval Training, TNF, α Insulin Resistance, Subcutaneous Fat, Visceral fat
  • Amin Farzaneh Hesari, Seyed Ali Reza Hoseini Kakhk, Mohammad Reza Hamedi Nia Page 31
    The purpose of this study was to determine the Effect of ischemic Preconditioning (IPC) in upper limb, lower limb and Combination lower and upper limb on specific judo fitness test (SJFT) and Anaerobic performance in judo athletes. In a randomized, crossover study, 13 judo athletes participate in this study and Performed two SJFT with 90 second between trials and a RAST test after 15 min rest, in four Condition: IPC Treatment in arms, legs, arms and legs and a sham Intervention. IPC treatment consisted of 3, 5 min bouts of ischemia, followed each by 5 min of Reperfusion. One-way Repeated measures ANOVA and Benferroni post-hoc test was used. IPC treatment in arms and legs resulted in an improvement in total throws and index of SJFT2, peak power and mean power than in other status (P≤0.05). IPC treatment in arms and legs also decreased rate of Perceives exertion than other condition (P≤0.05). In conclusion, if ischemic preconditioning applied in more limbs and with greater muscular tissue, it Improves SJFT and anaerobic power in judo athletes.
    Keywords: Ischemia, Reperfusion, Special Judo Test, Anaerobic Performance
  • Najme Rezaeian, Ali Asghar Ravasi, Rahman Soori, Ali Akbatnezhad, Seyed Abbas Mir Shafiey, Farzane Towfighi Zavare Page 49
    This study investigated effect of one session of aerobic training on serum levels of adipolin, furin, transforming growth factor β1 (TGF-β1), Tumor necrosis factor-α (TNF-α) and insulin resistance index (HOMA-IR) in postmenopausal women. 18 sedentary postmenopausal obese women (BMI= 30.2 2.7 Kg/m2, age= 57 4.8 years) randomly assigned into experimental and control groups. Subjects in experimental group participated in one session of aerobic training of running on treadmill at 60-70% of maximal heart rate for 30 minutes. Serum levels of adipolin, furin, TGF-β1, TNF-α, insulin and fasting glucose measured before and immediately after training session. Statistical analysis was done by paired and independent t-test and Pearson correlation and p0.05). Furthermore, changes of adipolin between experimental and control groups were significant (p=0.046). Moreover, post training changes of adipolin negatively correlated with changes of insulin levels (p=0.001). It seems that changes in inflammatory and metabolic profiles cannot be the major reason of adipolin changes in response to one session of moderate intensity aerobic training in sedentarypostmenopausal obese women and more studies is necessary to identify the mediated mechanism.
    Keywords: Adipolin, Furin, TGF, β1, TNF, α One Session of Aerobic Training, Postmenopausal Women
  • Abbas Malandish, Bakhtiar Tartibian, Mohammad Rahmati Yamchi Page 67
    The purpose of this study was to investigate the effect of 12 weeks of moderate -intensity aerobic exercise on lumbar spine & femoral neck bone mineral density (BMD) and serum levels of calcium & phosphorus in sedentary postmenopausal women 55-70 years old. The statistical population was all healthy and sedentary postmenopausal women 55-70 years old in Urmia city. Therefore, 20 healthy and sedentary postmenopausal women with having an average [age (60.12±2.12 yr), height (156.71±6.17 cm), weight (72.47±10.28 kg), and BMI (29.46±3.24 kg.m2)] voluntarily & bona fide participated in this study and then subjects were randomly divided into two the Exercise (11 women) and Control (9 women) groups. Exercise group performed of twelve weeks walking & jogging moderate-intensity aerobic exercise 65-70% maximal heart rate, three sessions per week and per session 50-60 (min) in the morning, but the Control group participated in no intervention. Twenty-four hours before and after the 12-week training program in order to measure bone density and serum markers in the Exercise & Control groups were taken densitometry and blood samples, respectively. Evaluation of the lumbar spine and femoral neck BMD were measured by DXA machine and serum levels of calcium and phosphorus by Auto analyzer & Biotechnical Instrument Italy machines, respectively. Data analysis included descriptive and inferential (ANCOVA test) statistics using SPSS-23 software and a significance level of P≥0.05 was considered. The results showed that there was no significant difference between lumbar spine & femoral neck BMD and T Score lumbar spine and femoral neck of Exercise group compared to the Control group after 12 weeks of moderate -intensity aerobic exercise (P>0.05). Also, no significant difference was found serum levels of calcium and phosphorus (P>0.05). Furthermore, the inter-group results showed no significant difference in any of the variables (P>0.05). The results in the study suggest that 12 weeks of moderate -intensity exercise such as walking & jogging program (W-WJMIEP-R) had no effect on bone density and serum levels of calcium and phosphorus in postmenopausal women.
    Keywords: BMD, Calcium, Phosphorus, Aerobic Exercise, Menopause
  • Ashraf Amini, Abbasali Gaeini, Siroos Choobine, Mohammad Reza Kordi, Shaban Alizadeh Page 85
    Aerobic training reduces breast cancer tumor growth. This study was evaluated the changes of expression of BcL2, miR-15 and BcL2 protein as positive mechanism induced aerobic training. 20 Balb c mice (5-6 weeks, 16-17 gr mass) became cancerous with injection of breast cancer cells MC4-L2. Then they were randomly divided to exercise and control groups (n=10) and 48 hours after the last exercise session, they were scarified and blood and tissue samples were collected and stored in -70ᵒ. Expression of miR-15 and BcL2 were analyzed with Real time-PCR and Elisa. The level of protein and expression of BcL2 and tumor growth were significantly decreased in exercise group compare with control group (P
    Keywords: Breast Cancer, Aerobic Training, miR, 15, BcL2
  • Seyed Abdollah Hashemvarzi, Ali Heidarianpour, Zia Fallahmohammadi, Mohsen Pourghasem Page 101
    Stem cells transplantation and exercise training are including of Non-drug treatment option that have been considered for the treatment of Parkinson's disease. The purpose of this study was to investigate the effect of 8 weeks aerobic training on striatum VEGF and DA levels in parkinsonian rats after transplantation of bone marrow stem cells. 35 male rats with the age of 7 weeks and weight 250-300 gr, were divided randomly into healthy control group and parkinsonian groups included of control, cell treatment, Exercise and cell treatment Exercise. To create a model of Parkinsons, the striatum was destroyed by 6-hydroxy-dopamine injection into the striatum through stereotaxic apparatus and then was used apomorphine rotational test for confirm it. For isolation of bone marrow stem cells, bone marrow of femur and tibia of male rats 6-8 weeks were used. After cultivation, approximately 105 cells in 2 microliter of medium were injected through the channel into the striatum of cell recipient groups. òExercise was included 8 weeks of running on the treadmill with a speed of 15 meters per minute in 2 bouts for 5 days in per week. VEGF and DA measured by ELISA method. The results show that, striatum VEGF and DA levels increased significantly in Exercise, Stem cells and specially Stem cells Exercise groups related to Parkinson group (P≤0.05). Generally, the results of this study approved the positive effect of 8 weeks treadmill exercise in parkinsonian rats after bone marrow stem cell transplantation which can be considered as a non-drug therapeutic manner in Parkinson’s disease.
    Keywords: Treadmill Exercise, Bone Marrow Stem Cell, VEGF, DA, Parkinson
  • Roughayeh Fakhrpour, Khosro Ebrahim, Sajjad Ahmadizad, Hamid Tayebi Khosroshahi Page 115
    The aim of this study was to evaluate the efficacy of a combined regular exercise during dialysis on cardiovascular diseases intervening risk factors. Forty-five selected hemodialysis patients aged 61±9.02 and weight 69±11.25 were randomly divided into two training (n=24) and control groups (n=21). The exercise group patients were participated in a 16-week combined exercise program during dialysis. Training program was including foot pedal ergometer and foot resistance exercises using weights during dialysis sections three times a week. Parameters associated with cardiovascular disease (Fetuin A and C reactive protein) and factors related to kidney functions and quality of life were measured before and after the training program period among patients. Based on the results, four months of combined training improved the quality of life and physical functions of hemodialysis patients. There was not a significant difference in C-reactive protein and Fetuin A levels among patients (P
    Keywords: Hemodialysis Patients, Combined Exercise, Fetuin A, C reactive Protein, Quality of Life
  • Mohammad Reza Zolfaghari, Yahya Asefi, Kamal Khadem Vatan Page 131
    The objective of this research paper is to evaluate the response of autonomic nervous system to different auditory stimuli rhythm in rest, exercise and recovery conditions. For this purpose, 14 physical education students with an average age of 21.5 0.79 years, weight 64.9 88.42 kg, body mass index 20.2 72.25 kg/m2 and height 176.3 83.99 cm were selected and during four separate sessions (without music, metronome, audio stimuli regular, irregular sound stimuli) evaluated. In each occasion, during three phases of rest, exercise and recovery, a twelve-lead electrocardiogram was recorded. Heart rate variability was measured with a total recording time of 10 min at rest, 10 min at exercise and 15 min at recovery phases. Analysis by repeated measurements ANOVA showed that during rest phase, no significant effects of auditory stimulus on Heart rate variability periods were observed. in contrast to the resting phase, during exercise phase auditory stimuli significantly reduced Heart rate variability. Especially, the effects of syncopated and unsyncopated auditory stimuli were more prominent. Similar to rest phase, during recovery phase, Heart rate variability indices were not significantly changed. The findings of this study showed that entrainment with auditory stimuli had effect on Heart rate variability. Also, the Heart rate variability response was influenced by the auditory stimuli structure. In sum, entrainment with auditory stimuli decreased Heart rate variability.
    Keywords: Exercise, Heart Rate Variability, Autonomic Nervous System, Auditory Stimuli
  • Mohammad Galedari, Arezoo Banaei Page 153
    The aim of present study was investigation of simultaneous effect of calorie restriction and aerobic exercise training on plasma apelin 36 and insulin resistance. A total 20 overweight men volunteer (age 31.5±6.3, height 179.5±4.4, weight 97.7±13, fat percent 36.5±3.9, BMI 30.3±3.7) randomly divided to two groups Calorie restriction (CR=8) and calorie restriction plus aerobic exercise training (CR =12). Calorie restriction was 500 Kcal/day and 350 Kcal/day in CR and CR, respectively. Aerobic training was performed three times per week for 12 weeks at 60-65% VO2peak. The body composition, plasma apelin 36, fasting insulin, fasting glucose and TNF-α were measured before intervention period and 72 h after last training session. The significant level was determine P .... .
    Keywords: Adipokine, Low Calorie Diet, Insulin Resistance, Inflammation
  • Elham Ghasemi, Mohammad Esmaeil Afzalpour, Asghar Zarban Page 169
    Obesity is accompanied with decreased health-related indicators such as sirtuin1 and catalase. The aim of the present study was determining the effects of 10 weeks of high intensity interval training with consuming green tea supplementation on sirtuin1 and catalase in overweight women. 30 non-athlete overweight women (mean age: 21.07 ± 1.2 years, weight: 72.1 ± 2.6 kg and body fat percent: 34.1 ± 1.5) were randomly divided into 3 groups including: high intensity interval training plus supplements group, high intensity interval training plus placebo and supplement group. High intensity interval training program were included running reciprocating in a specified path 20 yards in 30 seconds with 85 - 95 percent of maximum heart rate and 3 sessions per week for 10 weeks. Green tea groups consumed 500 mg green tea tablets for 10 weeks, three times a day. Sirtuin1, catalase, maximum oxygen consumption and fat percentage of the subjects were measured before and after intervention. 10 weeks of high intensity interval training plus green tea increased sirtuin1 and catalase levels and significantly decreased weight and fat percentage. These differences were significantly more pronounced in high intensity interval training plus green tea group rather than the other two groups. Maximum oxygen consumption was significantly increased only in the high intensity interval training plus green tea group. Possibly green tea and high intensity interval training by increasingsirtuin1 and catalase lcan improve antioxidant system, body composition and maximal aerobic power in overweight women.
    Keywords: Sirtuin1, Catalase, Intense Interval Exercise, Green Tea
  • Najmeh Sadat Hossini, Rohollah Nikooie, Darioush Moflehi Page 185
    Energy homeostasis during exercise is a complex interaction of neuronal and hormonal inputs that are integrated at the level of the central nervous system (CNS). The aim of the present study was to investigate the role of calcitonin gene related peptide (CGRP) in fat oxidation during acute exercise in male Wistar rats. Thirty animals were randomly divided into three groups: control (C; n = 10), training (T; n = 10) and training CGRP (8-37) (Tࡤ37; n = 10). The animals from T and Tࡤ37 groups performed a single bout of endurance exercise at 26 m/min for 60 min. Cerebrospinal fluid (CSF) and blood samples were collected immediately after exercise .The animals from Tࡤ37 group received CGRP (8-37) (an antagonist of CGRP receptor, 10 μg/kg; IP) before endurance exercise. CGRP concentrations in the cerebrospinal fluid and serum, FFA, and triglyceride concentrations were measured by ELISA. The difference between groups were evaluated with one-way ANOVA test and Tukey’s post-hoc test. CGRP concentrations in the cerebrospinal fluid and serum were significantly higher in the animals from T (P
    Keywords: Calcitonin Gene, Related Peptide, Endurance Training, Energy Homeostasis, Fat Oxidation
  • Mahdieh Molanouri Shamsi Pages 200-244
    The phosphatase calcineurin plays a major role in physiological and pathological processes, including immune responses, neuronal plasticity, and skeletal muscle hypertrophy. With considering to effect of this factor in calcium signaling in skeletal muscle, the purpose of present study was assessment of calcineurin activation following of hypertrophic resistance training in flexor hallucis longus muscle of diabetic rats with skeletal muscle atrophy. Rats weighing 250–280 g were divided into the control, training, diabetic control and diabetic training groups. Training groups performed the training consisted of climbing a ladder (1 m) with increasing weight added to the tail in 17 sessions. The interleukin-6 and regulator of calcineurin 1 mRNA expression as calcineurin activation factor were measured in flexor halluces longus muscle using the Real-time Pcr method. The results of this study showed that the expression of regulator of calcineurin 1 was increased with diabetes in muscle of diabetic rats (P
    Keywords: Type, 1 Diabetes, Interleukin, 6, Calcineurin, Resistance Training, Skeletal Muscle