فهرست مطالب

پژوهش های ایرانشناسی - سال چهارم شماره 2 (پاییز و زمستان 1393)

نشریه پژوهش های ایرانشناسی
سال چهارم شماره 2 (پاییز و زمستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/11/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مقاله پژوهشی
  • محمود جعفری دهقی، محمدحسین سلیمانی صفحات 1-12
    این مقاله به بررسی تطبیقی کتاب جهان نامه نوشته محمد بن نجیب بکران و نسخه خطی مسالک و ممالک اثر ابوالحسن صاعد بن علی جرجانی، که در نیمه دوم قرن نهم کتابت شده است، می پردازد. از این بررسی تطبیقی معلوم می شود که جرجانی بسیاری از مطالب خود را از جهان نامه گرفته است و با این حال، به سبب بیشتر بودن نسخه های مسالک جرجانی نسبت به متن جهان نامه، می توان بعضی اغلاط متن و نسخه های جهان نامه را تصحیح کرد، ضمن آنکه از جهان نامه هم می توان در تصحیح متن مسالک جرجانی کمک گرفت.
    تازه های تحقیق
    نتیجه
    بررسی تطبیقی متن مسالک و ممالک جرجانی با جهان نامه به روشن سازی این مسئله پرداخت که متن جرجانی در بعضی مواضع، هرچند اندک، دارای ضبط های درست تر و متفاوت تری نسبت به متن جهان نامه است. از این رو، به تصحیح و تنقیح مجدد آن یاری رسانده و تا حدی بدخوانی ها، بدفهمی ها و شکل نویسی های کاتب را جبران می کند، زیرا چنانکه گفته آمد، به نسبت نسخه های مسالک، از جهان نامه نسخه های چندانی احصا نگردیده است. تحقیق حاضر همچنین نشان می دهد که انتشار مسالک جرجانی نیز بایسته است و در تصحیح آن می توان از نسخه های جهان نامه کمک گرفت، زیرا که تصحیح این نسخه علاوه بر آنکه به احیای یکی از نسخه های پارسی کتابت شده در قرن نهم می انجامد، می تواند در متن شناسی تطبیقی متون تخصصی جغرافیایی و نشان دادن مشابهات آن متون کارآمد باشد.
    کلیدواژگان: جغرافیای تاریخی، نسخه شناسی، تصحیح، مسالک و ممالک جرجانی، جهان نامه محمدبن نجیب بکران
  • محمدحسن جلالیان چالشتری صفحات 13-31
    توجه بسیار دانشمندان به شخصیت و نام مرداس، علیرغم ناچیز بودن ذکری که از او در شاهنامه رفته، مدیون اهمیت پسرش ضحاک در اساطیر ایرانی است. نبود نام و نشان او در متون اوستایی و تشویش صورت های نگارشی آن به خط پهلوی در متون فارسی میانه و کثرت بیش از حد گونه های مضبوط آن در متون اسلامی و همسانی نوشتاری و احتمالا آوایی صورت مضبوط در شاهنامه با نام خاص عربی مرداس مسائلی هستند که این شخصیت و نامش را در ابهام فرو برده اند. با این همه، وجود اطلاعات بسیار در وداها از ایزد توشتر، پدر ویشوه روپه که معادل ضحاک ایرانی است، می تواند تا حدی خلا اطلاعات ما از این شخصیت را مرتفع سازد. با بازخوانی اطلاعات مرتبط با این شخصیت در متون ودایی و مداقه درصورت های نام او در متون فارسی میانه و متون عهد اسلامی می توان تصویری بهتر از او به دست آورد و خطاهای گذشته درباره نام او را تصحیح کرد.
    تازه های تحقیق
    نتیجه
    آنچه از مجموع اطلاعات بالا برمی آید این است که مرداس، پدر ضحاک، بخشی از ویژگی های ایزد ودایی توشتر، پدر ویشوه روپه، را که به اتفاق آراء دانشمندان معادل ودایی ضحاک ایرانی است بر دوش می کشد. این شخصیت، بر خلاف نظر غالب پیشین که او را حاصل تجسد صفتی از صفات پسرش ضحاک می دانست، حاصل میراث مشترکی است که در آن هیولای سه سر هندوایرانی پدری از جنس خدایان داشته است، خدایی که در ردیف بزرگ ترین خدایان ودایی است و حتی پدر برخی از آنان نیز هست. هر چند در متون اوستایی نامی و نشانی از او نیست، در متون فارسی میانه با نامی که نزدیک و نه همسان با صفت ایزد خورشید و برز یزد است و بازتاب دهنده یکی از صفات ویژه توشتر ودایی است نامیده شده است. تفاوت بارز صورت نوشتاری این نام با گونه نوشتاری صفت دو ایزد اخیر الذکر از سویی مانع خلط آن با این صفت شده و از سویی نشان دهنده اصالت و دیرپایی آن است؛ اصالتی که جز از طریق استقصاء در متون ودایی و سرچشمه های مشترک فرهنگ ایرانیان و هندیان قابل درک نمی تواند بود.
    چنانکه از نوشته های ایرانی از دوره باستان تا عهد اسلامی برمی آید، این ایزد مشترک هندوایرانی در ایران بر خلاف هند از اقبال چندانی برخوردار نشد و تنها رد پایش به عنوان پدر اژدهای سه سر، سه پوزه و شش چشم پدیدار شد و احتمالا در مواردی برخی خویشکاری هایی را که در اساطیر باستانی مشترک اختصاصا بدو تعلق داشت به سایر شخصیت های اساطیری– همانند کاوه آهنگر- واگذار کرد. این مهجوری و متروکی در اواخر دوره ای که زبان فارسی میانه رواج داشت باعث ایجاد صورت های گوناگونی از نام این شخصیت شد و در متون دوره اسلامی نیز که بسیاری از اسامی شناخته شده و نامی اساطیری دچار تصحیف و تحریف شدند چنان دو اسبه در این راه تاخت که حاصل آن ایجاد حدود پانزده صورت تصحیف شده در این متون است. در نهایت یکی از پیشروترین صورت ها به خودی خود یا تحت تاثیر نام خاص عربی مرداس به گونه ای درآمد که در اغلب نسخ معتبر شاهنامه ثبت شده است.
    کلیدواژگان: اساطیرهند و ایرانی شناسی، نام شناسی، توشتر، مرداس، ضحاک
  • سید محمد منصور طباطبایی بهبهانی، حامد اسدی صفحات 33-44
    شیخ شهاب الدین ابوعبداالله فضل الله توران پشتی از محدثین و فقهای قرن هفتم هجری است. وی منسوب به توران پشت از روستاهای استان یزد است. از ابتدای زندگیش اطلاعات زیادی در دست نیست. وی ابتدا در شیراز و در سایه اتابکان فارس می زیست و در نهایت به درخواست ترکان خاتون بر مسند تدریس در مدرسه ترکانی کرمان نشست. در این مقاله با تکیه بر منابع فارسی و عربی، مراحل مختلف زندگی و تحصیل، رابطه با قدرت و گرایش های اعتقادی وی مورد بحث قرار می گیرد و در پایان آثار وی بررسی و نسخه شناسی می شود.
    کلیدواژگان: تاریخ ادبیات، نسخه شناسی، اتابکان فارس، قراختائیان کرمان، شهاب الدین فضل االله، توران پشتی
  • علی کالیراد صفحات 45-63
    جوامع ایران و ترکیه در نیمه نخست سده بیستم میلادی شاهد تغییرات ژرف و گسترده ای در راستای نوسازی بودند که جنبه های گوناگون حیات فردی و اجتماعی ایرانیان و ترکان را تحت تاثیر قرار داد. مقاله حاضر با تحلیل روانکاوانه دو داستان کوتاه از دو چهره شاخص داستان نویسی ایران و ترکیه، یعنی صادق هدایت (1903-1951م) و سعید فائق عباسی یانیک (1906-1954م)، به بررسی اثرات تغییرات اجتماعی بر شخصیت این دو نویسنده پرداخته است و مضامین انزواجویی، کناره گیری از اجتماع و بازگشت به زهدان در دو داستان کوتاه تاریک خانه اثر صادق هدایت و نقطه ای بر روی نقشه اثر سعید فائق با بهره گیری از مفهوم «واپس روی»، که جزو مکانیسم های دفاعی روان آدمی به شمار می رود، مورد واکاوی قرار گرفته اند.
    کلیدواژگان: نقد ادبی، نقد اجتماعی، نقد روانشناسی، صادق هدایت، سعید فائق عباسی یانیک
  • حسن کریمیان، مجید منتظرظهوری صفحات 65-83
    اردشیرخوره را با طرح مدور و متحدالمرکزش می توان نخستین شهر ساخته شده به امر موسس سلسله ساسانیان و نمادی از ظهور ایدئولوژی سلطنتی تمرکزگرای ساسانیان محسوب داشت. علیرغم نقش کلیدی این شهر در استقرار حکومت ساسانیان، به جز یافته های معدود باستان شناسانه، اطلاعات بسیار اندکی از تحولات تاریخی این شهر در دست است، بویژه آنکه، به اعتبار مندرجات آثار مورخان و جغرافیدانان قرون نخستین اسلامی، این شهر قرن ها پس از سقوط ساسانیان نیز به حیات خود ادامه داده است. اینک این پرسش قابلیت طرح می یابد که منابع مکتوب کهن چه اطلاعاتی را در خصوص دلایل و فرایند شکل یابی، توسعه و زوال این شهر در اختیار قرار می دهند؟ به عبارت دیگر، شهر اردشیرخوره در دوره ساسانی و در دوران انتقال به دوره اسلامی دستخوش چه تغییراتی شده است؟ هدف آن است تا با اتکاء به متون کهن، ماهیت تاریخی و سیر تحول شکل گیری تا سقوط این شهر و همچنین شاخص های فضایی و عملکردی آن باز شناسی گردد. مطالعات تاریخی مشخص می سازد که اردشیرخوره شهری با ماهیتی حکومتی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی در دوران ساسانی بوده و با ورود اسلام دستخوش تغییراتی ساختاری و اجتماعی شده و در ادامه روند حیاتش به سبب برخی عواملی سیاسی، اقتصادی در قرن 10 و 11 هجری متروک شده است.
    کلیدواژگان: : تاریخ ساسانی، تاریخ قرون نخستین اسلامی، جغرافیای تاریخی، شهر اردشیرخوره، فضای شهری و عملکردهای آن
  • خداکرم مظاهری، محسن زینی وند، بهرام کریمی صفحات 85-102
    بررسی متون تاریخی و داده های باستان شناسی حاکی از آن است که ولایت مهرجان قذق یکی از مناطق مهم ایران بوده که در محدوده شهرستان دره شهر، به ویژه دره سیمره، شکل گرفته و تاریخ حیات آن به دوره اشکانی بر می گردد. داده های باستان شناسی در تایید متون تاریخی، هم توالی استقرار از دوره اشکانی تا قرن 4 هجری در دره سیمره را نشان می دهد و هم بیانگر آن هستند که این منطقه طی قرون 3 و 4 هجری بیش از سایر دوره ها رونق داشته است. نمونه های سفالی کشف شده در جریان مطالعات باستان شناسی از نظر گاه نگاری از قرن 4 هجری جلوتر نمی رود. لذا می توان گفت که ولایت مهرجان قذق در همین قرن 4 هجری متروکه شده است. این زمان با گزارش های تاریخی همخوانی دارد که به رخداد زلزله، شیوع وبا و وقوع سیل در این قرن اشاره می کنند. از سوی دیگر، متون تاریخی، داده های باستان شناسی و موقعیت و وسعت شهر تاریخی دره شهر حاکی از این است که این محوطه باستانی همان شهر سیمره، مرکز ولایت مهرجان قذق، است.
    کلیدواژگان: کاوش های باستان شناسی، جغرافیای تاریخی، مهرجان قذق، دره سیمره، دره شهر
  • سید مهدی موسوی کوهپر، محمدرضا محمدی، آناهیتا شاهرخی صفحات 103-122
    استفاده از سبک های یکسان هنری و معماری در بناها و آثار آیینی یکی از بارزترین و مشهودترین گونه ها از روابط فرهنگی و تاریخی میان ملت هاست. یکی از نمونه های این پدیده شباهت هنر و معماری در ابنیه مذهبی مناطق شمالی ایران، به خصوص مازندران، با مساجد جنوب داغستان در منطقه قفقاز شمالی است، که با توجه به استیلای سیاسی و اجتماعی ایران تاریخی از دوره ساسانی تا پیش از حکومت تزارها، تحت تاثیر فرهنگ و هنر ایرانی بوده و در جغرافیای جهان ایرانی قرار دارد. جنوب این سرزمین، که از راه آبی دریایی از استان های شمالی ایران آنچنان دور نیست، و شمال ایران به لحاظ هنری و فرهنگی مشترکات زیادی با یکدیگر دارد. در استان مازندران معماری ویژه ای در برخی بناها از قبیل تکایا، حسینیه ها و سقانفارها دیده می شود که شباهت زیادی به بناهای مذهبی موجود شامل مساجد و تکایا در جنوب داغستان دارد که بین قرون 17 تا 19 میلادی ساخته شده اند. بیشتر شباهت ها در استفاده از کنده کاری های چوبی، حکاکی و نقاشی در تزئینات داخلی بنا، بر روی ستون، سرستون، بدنه و سقف و یکسانی شکل پلان است که از دوران صفوی ابتدا در مازندران و سپس در داغستان شکل گرفته است. این نوع سبک را امروزه در داغستان همچنان پرسیسکی یا ایرانی می نامند. این شباهت هنری نشانگر ارتباط هنرمندان و فرهیختگان ایرانی و داغستانی با یکدیگر و نقش ایرانیان در توسعه فرهنگی و مذهبی داغستان است.
    کلیدواژگان: هنر ایرانی و اسلامی، معماری آیینی، روابط فرهنگی، ایران، قفقاز
  • نورالدین نعمتی، شیوا تقوایی زحمت کش صفحات 123-142
    بندر بوشهر از دوره افشاریه تا اوایل دوره پهلوی مهم ترین بندر تجاری ایران در سواحل خلیج فارس بود. همزمان با روی کار آمدن دولت پهلوی اول، علی رغم اینکه بندر بوشهر فاقد تاسیسات بندری با معیارهای بین المللی بود، باز از سایر بنادر ایران فعال تر بود و اکثر شرکت های تجاری خارجی و تجار داخلی برای وارد و صادر کردن کالاهای خود از این بندر استفاده می کردند. در دوره پهلوی اول سیاست های متعددی برای نوسازی کشور اتخاذ و اعمال شد. بخش قابل توجهی از این سیاست ها، سیاست های اقتصادی بودند. بخشی از سیاست های اقتصادی دولت باعث برآمدن بندر خرمشهر به عنوان بندری با تاسیسات ارتباطی در مقابل بندر بوشهر شد. بخشی دیگر از سیاست های اقتصادی دولت پهلوی اول، مانند انحصار تجارت خارجی، نیز باعث رشد قاچاق و ناامنی در بندر بوشهر و افول روز افزون آن شد. این پژوهش علت جابجایی مرکزیت تجاری از بندر بوشهر به بندر خرمشهر را در راهبرد اقتصادی دوره پهلوی اول جستجو می کند. اگرچه یافته های این پژوهش رشد آماری تجارت بوشهر را نشان می دهند، اما این هم معلوم می شود که افزایش تجارت خارجی بندر بوشهر به دلیل بالا رفتن حجم تجارت خلیج فارس در پی راه اندازی خط آهن سراسری و از قبل شکوفایی تجاری بندر خرمشهر بوده است. با اجرا شدن سیاست های اقتصادی دولت مرکزی، بندر خرمشهر به بندر اصلی ایران در سواحل خلیج فارس تبدیل شد و سهم بندر بوشهر از سیاست های اقتصادی دولت مرکزی تنها رشد قاچاق، ناامنی و نابسامانی
    کلیدواژگان: پهلوی اول، توسعه اقتصادی، تجارت، بوشهر، خوزستان
|
  • Mahmoud Jaafari, Dehaghi, Mohammad Hossain Soleymani Pages 1-12
    This article is concerned with a comparative review of Jahân-Nâme by Mohammad bin Najib Bakran and manuscripts of Masâlek va Mamâlek by Abu al-Hasan Sâʽid bin Ali Jurjâni written by during the middle of ninth century AH. From this review it becomes clear that Jorjâniʼs main source in writing his book was Jahân-Nâme and therefore Jahân-Nâme is also a good source for editing the Masâlek. However, the manuscripts of his Masâlek at our hand are by far more than the manuscripts of Jahân-Nâme, and this help us to correct some of errors occurred in editing of Jahân-Nâme.
    Keywords: historical geography, codicology, edition, Masâlek va Mamâlek of Jurjâni, Jahân, Nâme of Mohammad bin Najib Bakran
  • Mohammad Hasan Jalalian Chaleshtari Pages 13-31
    Despite the few data about Mardâs in Shâhnâme, the very high attention of scholars to him and his name is indebted to the importance of his son, Zahhâk, in Iranian mythology. The lack of any information about this personality in Avesta, ambiguity of written forms of his name in Pahlavi script in middle Persian texts, multiplicity of the recorded forms in Islamic texts and also the similarity of the written and probably phonetic forms of this name in Shâhnâme and the Arabic personal name are the issues which make Mardâs and his name more and more ambiguous. In Vedic myths Zahhâkʼs equivalent is viśvarūpa. This latterʼs father, tvaṣṭṛ, is a deity. The vast mythology of this god can partly compensate our lack of information about Mardâs. In this article attempts has been made to provide a more precise view about Mardâs and his name by reviewing the data related to this person in Vedic texts on the one hand and surveying the recorded forms in middle Persian and Islamic texts and also by criticizing the previous views.
    Keywords: Indo, Iranian, Mythology, onomastics, Tvaṣṭṛ Mardâs, Zahhâk
  • Saeed Mohammad Mansour Tabatabaei Behbahani, Hamed Asadi Pages 33-44
    Sheikh Shihâb Al-Din, Abu Abdullâh, and Fadhl-allâh Turan-Poshti is one of the Muhaddithes andFaqihs in the 7th A.H. He is from Turan-Poshtwhich is one of the villages located in Yazd. There is not sufficient information of his early lifetime. He used to live in Shiraz under FarsAtabegs` protectionand was later on requested by TarkanKhatunto commence teaching at Tarkani School in Kerman. In this article we aimat clarifying different periods of his life, education, his relationship to authority and his belief tendencies based on Persian and Arabic sources and finally we have done a survey in his works and his remaining manuscripts.
    Keywords: History of Literature, codicology, Atabegs of Fars, Qarâkhatâids of Kerman, Shihâb al Din Fadhl, Allâh Turân, Poshti
  • Ali Kalirad Pages 45-63
    Iran and Turkey witnessed deep and broad social changes in an effort to Modernization in the first half of 20th century. The social changes had wide-ranging consequences, including personal and psychological effects. The purpose of this paper is a psychoanalytic study of two short stories written by two prominent Iranian and Turkish writers, Sadeq Hedayat (1903-1951) and Sait Faik Abasıyanık (1906-1954) for investigating the psychological impact of social changes on their characters. The themes of isolation, reclusiveness and return to womb in the short stories The Dark Room by Hedayat and A Dot on the Map by Abasıyanık examined by means of the defense mechanism of “regression”.
    Keywords: Literary Criticism, Social Criticism, psychological Criticism, Sadeq Hedayat, Sait Faik Abasiynik
  • Hasan Karimian, Majid Montazer, Zohouri Pages 65-83
    The round city of Ardeshir Khwarah, with its concentric layout, can be considered as the first city which established by the founder of the Sasanian dynasty as a symbol of the Sasanian royal ideology. Ardeshir Khwarah plays a key role in establishment of Sasanian sovereignty and urban planning. However, a little is known about the history of the city. It seems even stranger if we consider the reports of the early Islamic geographers and historians, recording that the city was flourishing until 5th century A.H. Now lots of questions can be posed about the city. What kind of information can be extracted from historical written sources concerning the reason and process of formation, thriving and abandonment of the city? In other word, how the city has changed during the transitional period from Sasanian to Islamic period? Based on the historical sources, the present paper deals with the historical identity of the city and its spatial order and functional characters.
    Keywords: History of the Sasanians, History of Iran in early centuries, historical geography, Ardeshir Khwarah, Spatial order
  • Khodakaram Mazaheri, Mohsen Zeynivand, Bahram Karimi Pages 85-102
    An Examination of historical text and archaeological data show that Mehrjanqadhaq was one of the important states of western Iran which had been founded and formed in a region now known as Darreshsher or more exactly in Saimara valley. The history of the state goes back to Parthian era. Archaeological data in confirmation of historical texts both indicate settlement sequence form Parthian era to fourth century A.H. in Saimara valley and show that this region flourished especially at third and fourth century A.H. Ceramic samples, which discovered in the course of archaeological excavations, chronologically, do not go forward then fourth century A.H. Therefore, we can say that Merhrjanqadhaq was deserted at fourth century A.H, which is also confirmed with historical records, which point to earthquake and flood occurrence as well as cholera epidemy at this century. On the other hand, the same historical and archaeological data and the situations and extent of ancient Darreshahr suggest that this site is the same as Saimara city, center of Mehrjanqadhaq state.
    Keywords: Archaeological excavations, historical geography, Mehrjanqadhaq, Saimara valley, Darreshahr
  • Sayed Mehdi Mousavi Kouhpar, Mohammad Reza Mohammadi, Anahita Shahrokhi Pages 103-122
    Cultural communications among nations consist of various subjects and architectural art styles are the most distinct and recognized subjects in this area of studding. The republic of Dagestan in south of Russian Federation, not only from the past has cultural and historical relation with Iran, but also CT located in the Historical geography of cultural Iran. This relationship was more due to the political and social domination of Iran from Sassanian period till Tsar’s reign in 19th century. This land is close to Northern provinces of Iran, Gilan and Mazandaran. Dagestan has so many cultural interrelationships with these provinces. In the province of Mazandaran very special architectural art style could be observed which is comparable and similar with religious monuments in south Dagestan. These similarities could be seen on wooden decorations such as on columns and windows, painting on roof and walls, plan of the buildings. In this article has been tried to focus on these similarities and compare two styles.
    Keywords: Iranian, Islamic Art, religious architecture, Cultural, communications, Iran, Caucasia
  • Nureddin Nemati, Shiva Taghvai Pages 123-142
    The statesmen of the First Pahlavi formulated strategies for the economic renovation based on the export potential. Before that, the harbor of Busher had a central place in foreign trade of the country due to having harbor infrastructure, proximity to economic centers and the fact that many merchants lived there. After the implementation of the new plan the Khuzestan area became the main center of trade in the Persian Gulf region. These plans included the building of new roads and rail way, the population increase in urban centers and institution of new harbor facilities in Khuzestan. The Busher harbor which was not able to compete lost its importance gradually. This research studies how and under what circumstances the Busher harbor lost its importance in trade and examines the theory that the reason lies in new economic strategies of the first Pahlavis.
    Keywords: First Pahlavi, Economic growth, trade, Busher harbor, Khuzestan