فهرست مطالب

پژوهش در نشخوار کنندگان - سال سوم شماره 3 (پاییز 1394)

مجله پژوهش در نشخوار کنندگان
سال سوم شماره 3 (پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/08/20
  • تعداد عناوین: 10
|
  • احمدرضا رنجبری*، شهاب الدین مشرف، محسن راستی، اکبر اسدیان، جواد آزاد صفحات 1-18
    سابقه و هدف
    بر اساس مطالعات انجام گرفته لزوم بررسی پارامترهای خونی گاوها در هر گله جهت بررسی وضعیت فیزیولوژیکی دام ها بخصوص در زمان دوره انتقال وجود دارد تا بر اساس آن مدیریت تغذیه گاوها ارزیابی شده و در صورت عدم بالانس و کمبود احتمالی، نقایص جیره برطرف و از کاهش تولید کمی و کیفی شیر و همچنین کاهش راندمان تولید مثلی جلوگیری شده و در نتیجه افزایش بهره وری در گله های گاو حادث شود. بنابر این هدف از بررسی و پژوهش فوق ارزیابی مدیریت تغذیه ای گاوهای تازه زا به عنوان یک گروه از گاوهای انتقالی و ارائه راهکار مناسب جهت بهبود تغذیه ای این دسته از گاوها می باشد
    مواد و روش ها
    بدین منظور از هفت گاوداری عضو اتحادیه تعاونی های کشاورزی صنعت دامپروری استان اصفهان بطور تصادفی از هر یک تعداد 7 راس گاو تازه زا انتخاب و از آن ها خونگیری صورت گرفت. نمونه برداری در تیر ماه سال 1392 انجام گردید. نمونه ها جهت اندازه گیری میزان کلسترول، آلبومین، ازت اوره ای، کل پروتئین، گلوکز، بتا هیدروکسی بوتیرات، اسیدهای چرب باند نشده، کلسیم و سدیم خون به آزمایشگاه ارسال شد. داده های ارسالی از آزمایشگاه جهت آنالیز آماری به کامپیوتر منتقل و بر اساس طرح کاملا تصادفی آنالیز شد. در این طرح مقایسه گاوداری ها از لحاظ متابولیت های خونی با روش دانکن صورت گرفت. همچنین از طریق آزمون تی هر یک از متابولیت ها نیز با دامنه طبیعی خود مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج طرح نشان داد که میزان گلوکز خون گاوهای برخی از گاوداری ها از حداقل مقدار طبیعی( 50 میلی گرم در دسی لیتر) در تابستان پایین تر است(05/0 P
    نتیجه گیری
    بطور کلی می توان نتیجه گرفت که ظاهرا کمبود سدیم در اکثر گاوداری های مورد بررسی در دوره اوایل شیردهی مشهود است. بالا بودن روزهای باز در اکثر گاوداری ها می تواند نتیجه پایین بودن آلبومین یا به عبارتی کمبود پروتئین در برخی از دام ها، پایین بودن گلوکز خون، پایین بودن سدیم و در برخی مواقع پایین بودن کلسیم بدن باشد.
    کلیدواژگان: گاو تازه زا، متابولیت های خونی، وضعیت تغذیه ای، گاوداری
  • حمید پایا *، اکبر تقی زاده، حسین جانمحمدی، غلامعلی مقدم، علی حسین خانی صفحات 19-36
    به منظور بررسی تاثیر تغذیه دانه روغنی گلرنگ خام و دانه گلرنگ فرآوری شده با مایکروویو بر اکوسیستم شکمبه از قبیل pH، اسیدهای چرب فرار، نیتروژن آمونیاکی، جمعیت پروتوزوآیی و تولید پروتئین میکروبی از 3 راس گوسفند نر فیستولاگذاری شده استفاده شد. این طرح در قالب طرح چرخشی ساده و در 3 دوره 24 روزه اجرا شد که 21 روز برای عادت پذیری و 3 روز برای جمع آوری نمونه ها اختصاص داده شد. در این آزمایش 4 درصد دانه گلرنگ خام و مایکروویو شده جایگزین سبوس در جیره شاهد شد. تیمارهای مختلف اثری بر pH، میزان اسیدهای چرب فرار و نیتروژن آمونیاکی شکمبه نداشتند. تاثیر افزودن دانه روغنی گلرنگ خام و فرآوری شده با مایکروویو بر جمعیت کل پروتوزوآیی و دو جنس انتودینیوم و دیپلودینیوم شکمبه مورد تحقیق قرار گرفت و افزودن دانه روغنی گلرنگ خام و فرآوری شده با مایکروویو موجب کاهش معنی دار جمعیت کل پروتوزوآیی شکمبه شد (05/0>P) ولی تفاوت معنی داری بین تیمارهای گلرنگ خام و فرآوری شده مشاهده نشد. تغذیه دانه گلرنگ مایکروویو شده موجب کاهش معنی دار جمعیت جنس انتودینیوم (05/0>P) و کاهش غیر معنی دار جنس دیپلودینیوم شد. تغذیه دانه گلرنگ مایکروویو شده میزان مشتقات پورین دفعی، جذبی و نیتروژن میکروبی وارد شده به دوازدهه را کاهش داد (05/0>P).
    کلیدواژگان: دانه گلرنگ، مایکروویو، اکوسیستم شکمبه، پروتوزوآ، پروتئین میکروبی
  • فرشید فتاح نیا *، طاهر محمدی زاد، آرش آذرفر، علی خطیب جو، 'گلنار تاسلی صفحات 37-58
    سابقه و هدف
    اثر اسانس های گیاهی بر کینتیک تولید گاز و هضم در آزمایش های متعدد بررسی شده است اما پژوهش های کمتری در مورد اثر متقابل اسانس های گیاهی و نوع سوبسترا در جیره پایه انجام شده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر اسانس آویشن شیرازی در جیره های حاوی منابع مختلف نشاسته (با سرعت تجزیه متفاوت) و جیره های حاوی منابع مختلف چربی برکینتیک تولید گاز و فراسنجه های هضم و تخمیر شکمبه در شرایط آزمایشگاهی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    تیمارهای آزمایشی در آزمایش اول شامل: 1- جیره حاوی دانه ذرت، 2- جیره حاوی دانه گندم و جو، 3- تیمار اول با موننسین، 4- تیمار دوم با موننسین، 5- تیمار اول با اسانس آویشن شیرازی و 6- تیمار دوم با اسانس آویشن شیرازی و در آزمایش دوم شامل: 1- جیره حاوی نمک های کلسیمی اسیدهای چرب، 2- جیره حاوی روغن سویا، 3- تیمار اول با موننسین، 4- تیمار دوم با موننسین، 5- تیمار اول با اسانس آویشن شیرازی و 6- تیمار دوم با اسانس آویشن شیرازی بودند. تولید گاز جیره ها، مقادیر pH، نیتروژن آمونیاکی و گوارش-پذیری ظاهری ماده خشک و گوارش پذیری حقیقی ماده آلی اندازه گیری گردید. فراسنجه های تولید گاز و تخمیر و انرژی قابل متابولیسم برآورد شد.
    یافته ها
    در هر دو آزمایش اسانس آویشن شیرازی و موننسین باعث کاهش تولید گاز 24 ساعت، پتانسیل تولید گاز، غلظت اسید های چرب فرار، نیتروژن آمونیاکی و انرژی قابل متابولیسم جیره های آزمایشی در مقایسه با جیره های پایه (بدون افزودنی) شدند (05/0>P). نتایج آزمایش اول نشان داد که اسانس آویشن شیرازی و موننسین باعث کاهش نرخ تولید گاز در ساعت، تولید توده میکروبی، گوارش پذیری ظاهری ماده خشک و حقیقی ماده آلی در مقایسه با جیره های پایه (بدون افزودنی) شدند (05/0>P). افزودن اسانس آویشن شیرازی در مقایسه با موننسین تولید گاز 24 ساعت، گوارش پذیری ظاهری ماده خشک و حقیقی ماده آلی، غلظت کل اسید های چرب فرار، پتانسیل تولید گاز، حداکثر میزان تولید گاز در ساعت را کاهش (05/0>P) و نیمه عمر تولید گاز و pH مایع شکمبه را افزایش داد (05/0>P). افزودن اسانس آویشن شیرازی به جیره دارای نشاسته گندم و جو در مقایسه با نشاسته ذرت سبب افزایش تولید گاز، حداکثر میزان تولید گاز، گوارش-پذیری ماده خشک و ماده آلی و تولید توده میکروبی و کاهش بازده تولید توده میکروبی و pH شد (05/0>P). نتایج آزمایش دوم نشان داد که اسانس آویشن شیرازی و موننسین باعث کاهش نیمه عمر تولید گاز، حداکثر میزان تولید گاز در ساعت نسبت به جیره های پایه (بدون افزودنی) شدند (05/0>P). افزودن اسانس آویشن شیرازی و موننسین باعث افزایش زمان حداکثر سرعت گاز تولیدی و سرعت تجزیه پذیری گردید(05/0>P). افزودن اسانس آویشن شیرازی در مقایسه با موننسین باعث افزایش تولید گاز 24 ساعت، گوارش پذیری ظاهری ماده خشک، غلظت کل اسید های چرب فرار، سرعت تجزیه پذیری، حداکثر میزان تولید گاز در ساعت و افزایش زمان حداکثر سرعت تجزیه پذیری ماده آلی شد (05/0>P). افزودن اسانس آویشن شیرازی به جیره دارای نمک های کلسیمی اسیدهای چرب در مقایسه با روغن سویا بر فراسنجه های تولید گاز و تخمیر شکمبه ای اثری نداشت (05/0P>).
    نتیجه گیری
    در کل اسانس آویشن شیرازی فراسنجه های تخمیر و هضم را تغییر داد و اثرآن با توجه به منبع نشاسته در جیره متفاوت بود.
    کلیدواژگان: آویشن شیرازی، منبع نشاسته، نوع چربی، کینتیک تولید گاز
  • شهین نسیمی، مرتضی چاجی*، طاهره محمدآبادی، محمد بوجارپور صفحات 59-76
    سابقه
    شناخت ارزش تغذیه ای گونه های مقاوم بومی شده هر منطقه برای دام ها، راهی برای تامین نیاز غذای دام و در نتیجه آن انسان می باشد.
    هدف
    مقایسه ی ارزش تغذیه ای برگ، غلاف، دانه و شاخه ی کامل سوبابل در دو فصل زمستان و تابستان.
    مواد و روش ها
    ترکیبات شیمیایی بخش های مختلف سوبابل اندازه گیری شد. از روش تولیدگاز و هضم دو مرحله ای برای تعیین قابلیت هضم و تخمیر نمونه های آزمایشی استفاده شد.
    یافته ها
    مقدار پروتئین خام، خاکستر، ADF و NDF برگ، غلاف و دانه فصل تابستان بیشتر از فصل زمستان شد. غلظت تانن تمام اجزاء سوبابل در فصل تابستان بیشتر از فصل زمستان شد. مقدار پروتئین یونجه از تمام اجزاء سوبابل به جزء غلاف زمستان، کم تر بود (05/0PP). پارتیشینینگ فاکتور، بازده تولید توده ی میکروبی سوبابل در فصل تابستان بالاتر از زمستان بود (05/0>P). تمام فراسنجه های تخمیری فوق در اجزاء درخت سوبابل نسبت به یونجه بیشتر بودند (05/0>P). اسیدهای چرب فرار کوتاه زنجیر (SCFA)، انرژی متابولیسی (ME) و ماده ی آلی قابل هضم (OMD) برگ، غلاف، دانه و شاخه ی کامل سوبابل در فصل زمستان بیشتر از فصل تابستان بود. مقدار ME دانه، غلاف و شاخه کامل (فقط زمستان) و مقدار OMD تمام اجزاء سوبابل در هر دو فصل بیشتر از یونجه بود (05/0>P). قابلیت هضم اجزاء درخت سوبابل در فصل زمستان بالاتر از تابستان بود و برای تمام اجزاء درخت سوبابل به جز دانه، قابلیت هضم کم تری نسبت به یونجه مشاهده شد (05/0>P).
    نتیجه گیری
    در مجموع، سوبابل فصل تابستان از هضم پذیری کم تری نسبت به سوبابل فصل زمستان برخوردار بود. در کل، اجزاء سوبابل به خصوص دانه آن از ارزش غذایی بالایی بر خوردار بودند که همسان با یونجه و یا حتی بالاتر از می باشد؛ لذا در مناطق مستعد، شاید بتوان آن را به عنوان جایگزینی برای یونجه استفاده نمود.
    کلیدواژگان: تخمیر، تولید گاز، عامل پارتیشنینگ، قابلیت هضم، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر
  • سید مهدی کریم زاده*، منصور رضایی، اسدالله تیموری صفحات 77-94
    سابقه و هدف
    اندازه ذرات علوفه دارای دو جنبه متضاد بر عملکرد حیوان است. از یک طرف، تغذیه علوفه هایی با ذرات بلند سبب افزایش فعالیت جویدن و pH شکمبه ای و کاهش خطر اسیدوز تحت حاد، از طرف دیگر سبب کاهش نرخ عبور مواد هضمی و در پی آن خوراک مصرفی و سپس شیر تولیدی می شود. لذا این آزمایش به منظور تعیین پاسخ های عملکردی گاوهای شیرده تغذیه شده با جیره هایی حاوی علوفه یونجه خشک با اندازه ذرات دارای میانگین هندسی 09/3 و 65/4 میلی متر انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این آزمایش از 8 راس گاو هلشتاین مشابه با توجه به مرحله تولید، وزن، سن، نژاد و سلامت، در قالب طرح چرخشی یا گردان 2×2 (دو تیمار در دو دوره آزمایش 21 روزه (2 هفته برای سازگاری با جیره و 7 روز به منظور نمونه برداری)) با 4 تکرار در هر تیمار استفاده شد. در طی 7 روز نمونه گیری، مصرف خوراک، شاخص های خونی و شیر اندازه گیری شد.
    یافته ها
    مقدار ماده خشک مصرفی گاوها با کاهش اندازه ذرات علوفه یونجه افزایش پیدا کرد (25 در مقابل 5/22 کیلوگرم در روز). کربوهیدات های غیر الیافی، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، خاکستر و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی مصرفی نیز با افزایش اندازه ذرات یونجه خشک کاهش یافت. الیاف موثر فیزیکی بزرگ تر از 8 میلی متر مصرفی در این آزمایش بین دو تیمار از لحاظ آماری معنی دار بود، که در جیره با اندازه ذرات ریزتر در مقایسه با جیره با اندازه ذرات بزرگ تر مقدار کمتری بود (41/0 در مقابل 52/0 کیلوگرم). با افزایش میانگین هندسی اندازه ذرات یونجه خشک جیره از 09/3 به 65/4 میلی متر، مقدار شیر تولیدی تغییری نکرد، در حالی که درصد چربی شیر تولیدی از 26/3 به 65/3 درصد افزایش داشت. در این آزمایش محتوای پروتئین، لاکتوز، اوره، مواد جامد غیر چربی شیر ، کل مواد جامد شیر و تعداد سلول های بدنی شیر در بین دو تیمار تفاوت معنی داری نداشت. با افزایش اندازه ذرات علوفه خشک جیره محتوای گلوگز و تری گلسیرید خون گاوها با افزایش اندازه ذرات افزایش یافت. محتوای انسولین خون در گاوهای تغذیه شده با جیره های دارای میانگین هندسی بزرگ تر علوفه خشک، بیشتر بود (29/16 و 86/12 میلی گرم بر دسی لیتر). محتوای کلسترول، آنتی اکسیدان، اوره و اسید بتاهیدروکسی بوتیریک در بین دو تیمار اندازه ذرات علوفه یونجه خشک جیره تفاوت معنی داری نداشت. با توجه به نتایج به دست آمده از این آزمایش، با کاهش اندازه ذرات علوفه یونجه خشک و جیره اسیدیته مایع شکمبه ای کاهش پیدا کرد. اسیدیته مایع شکمبه برای جیره حاوی یونجه با میانگین هندسی 09/3 و 65/4 به ترتیب 09/6 و 39/6 بود.
    نتیجه گیری
    با افزایش اندازه ذرات علوفه یونجه، pH مایع شکمبه، ماده خشک مصرفی و چربی شیر بیشتر شد.
    کلیدواژگان: گاو شیری، هلشتاین، اندازه ذرات، علوفه یونجه
  • حسن رفیعی یارندی، غلامرضا قربانی*، مسعود علیخانی، علی صادقی صفحات 95-116
    سابقه و هدف
    استفاده از سویای برشته در جیره گاوهای شیری رایج است، اما دمای برشته کردن و اثر آن بر عملکرد دام و بخش های پروتئینی جیره به خوبی شناخته نشده است. برای از بین بردن مواد ضد تغذیه ای و افزایش پروتئین عبوری، دانه سویا فراوری می شود و حرارت رایج ترین روش فراوری دانه سویا است. هدف اصلی این تحقیق برآورد اثر دمای برشته کردن سویا بر بخش های پروتئینی جیره، عملکرد شیردهی گاوهای شیرده، و مقایسه اقتصادی دانه سویای برشته با کنجاله سویای لیگنوسولفاته بود.
    مواد و روش ها
    برای بررسی تاثیر سویای برشته شده در دماهای مختلف بر مصرف خوراک، تولید و ترکیب شیر از 8 گاو هلشتاین اواسط زایش، با میانگین روزهای شیردهی 14±92 و تولید شیر 3±9/42 کیلوگرم در روز، در یک طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده استفاده شد. تیمار شاهد دارای کنجاله سویای لیگنوسولفاته و نمک های کلسیمی اسیدهای چرب بود و تیمارهای 2، 3 و 4 به ترتیب دارای سویای برشته شده در دمای 115، 130 و 145 درجه بودند. جیره ها دارای 40 درصد علوفه و 60 درصد کنسانتره بود.
    یافته ها
    ماده خشک مصرفی تمایل به افزایش در جیره شاهد نسبت به جیره های دارای سویای برشته داشت. تولید شیر و شیر تصحیح شده در جیره شاهد از جیره های دارای سویای برشته بیشتر بود. تفاوتی در کارایی (شیر تصحیح شده بر مصرف خوراک) بین جیره شاهد و جیره های دارای سویای برشته و همچنین بین دماهای مختلف برشته کردن وجود نداشت. درصد چربی شیر برای سویای برشته شده در دمای 130 درجه از سویای برشته شده در دماهای 115 یا 145 درجه بیشتر بود. از لحاظ اقتصادی، جیره شاهد نسبت به جیره های دارای سویای برشته گران تر بود و نسبت درآمد به هزینه جیره های حاوی دانه سویای برشته بطور معنی داری نسبت به جیره شاهد بیشتر بود. جیره حاوی دانه سویای برشته شده در دمای 130 درجه نسبت به سایر جیره ها میزان کمتری از پروتئین قابل هضم در روده داشت. دانه سویای برشته شده در دمای 130 و 145 درجه میزان کمتری از بخش پروتئین با تجزیه متوسط و میزان بیشتری از بخش پروتئین کند تجزیه نسبت به دمای 115 درجه و تیمار شاهد داشتند. پروتئین غیر قابل تجزیه همبستگی بیشتری با تولید شیر و ماده خشک مصرفی نسبت به پروتئین قابل تجزیه داشت. در بین بخش های مختلف پروتئینی، بخش با تجزیه متوسط در شکمبه همبستگی بالایی با مصرف خوراک، تولید و ترکیبات شیر داشت.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که گاوهایی که جیره شاهد مصرف کردند تولید شیر و مصرف خوراک بالاتری از گاوهایی که سویای برشته مصرف کرده بودند داشتند. در بین دماهای مختلف برشته کردن (115، 130 و 145 درجه)، سویای برشته شده در دمای 115 درجه سانتی گراد مصرف خوراک کمتر و تولید شیر بالاتری داشت. بخش پروتئین با تجزیه متوسط در شکمبه مهمترین بخش بین بخش های پروتئینی است و بیشترین همبستگی را با مصرف خوراک، تولید و ترکیب شیر دارد.
    کلیدواژگان: فراوری سویا، بخش پروتئینی متوسط التجزیه، پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه
  • بهرام محتشمی، حمیدرضا میرزایی*، حمید امانلو صفحات 117-132
    سابقه و هدف
    به منظور مطالعه ی اثرات سطوح مختلف پروتئین خام و نسبت های مختلف ذرت سیلو شده و علوفه یونجه (به عنوان منابع علوفه ای) روی تولید و ترکیب شیر، بازدهی نیتروژن گاوهای شیرده هلشتاین در اواسط شیردهی (50 ±118= روزهای شیردهی، میانگین وزن گاوها 93±545 کیلوگرم)آزمایشی انجام شد. جیره های با پروتئین خام پایین ولی پروتئین قابل تجزیه در شکمبه ای (RUP) مناسب می تواند هم از جهت اقتصادی و هم محیطی موثر باشد. علاوه بر پروتئین مصرفی نوع علوفه خورده شده هم ممکن است مهم باشد. سیلاژ ذرت و علوفه یونجه دو علوفه بسیار رایج در جیره گاو های شیری هستند. سیلاژ ذرت یک منبع کربوهیدراتی قابل تخمیر است و یونجه هم غنی از RDP است. از این رو نسبت این منابع علوفه ای در جیره می تواند روی استفاده از نیتروژن تاثیر داشته باشد.
    مواد و روش ها
    16 راس گاو شیرده یک بار زایش (8 =n) و چند بار(2 تا 5) زایش (8 =n) در قالب طرح کاملا تصادفی متعادل در دو دوره ی زمانی 28 روزه به چهار جیره ی غذایی اختصاص داده شدند. جیره ها شامل: 1. جیره با پروتئین خام بالا (08/19%) ، 2. جیره با پروتئین خام متوسط (01/17%)، 3. جیره با پروتئین خام پایین (04/15%) و 4. جیره با پروتئین خام متوسط (02/17%) و نسبت ذرت سیلو شده به علوفه یونجه برای بخش علوفه در چهار جیره بصورت 80:20، 80:20، 20:80 و 20:80 و نسبت علوفه به کنسانتره 50:50 بود.
    یافته ها
    گاوهای تغذیه شده با جیره های آزمایشی تفاوت معنی داری در ماده خشک مصرفی (01/0 P
    نتیجه گیری
    به طور کلی بر اساس استفاده نیتروژن و همچینین تولید شیر، 02/17 درصد پروتئین در جیره غذایی با نسبت های متفاوت ذرت شیلو شده به علوفه یونجه برای تولید شیر 56/27 کیلوگرم در روز مناسب است. کاهش پروتئین جیره به این مقدار (17%) می تواند دفع ازت و بخصوص نیتروژن ادرای به محیط را کاهش دهد. افزایش پروتئین در جیره های (با سطوح علوفه یونجه بالا) نمی تواند منجر به بهبود ماده خشک مصرفی ناشی از افزایش قابلیت هضم شود. استفاده از 4 جیره با نسبت های متفاوت از نظر علوفه یونجه و سیلاژ ذرت روی تولید شیر تاثیری نداشت ولی با افزایش غلظت پروتئین دفع نیتروژن حیوان افزایش یافت.
    کلیدواژگان: گاو شیری، مقدار پروتئین، بازده نیتروژن، تولید شیر
  • محمد الماسی، امیر رشیدی*، محمد رزم کبیر صفحات 133-150
    سابقه و هدف
    بز مرخز یک نژاد چند منظوره است که بیشتر به منظور تولید موهر پرورش داده می شود. تعداد این نژاد در سال های اخیر کاهش شدیدی داشته است که این کاهش احتمال ایجاد هم خونی را افزایش می دهد. بر اساس تعریف، آمیزش بین افرادی که رابطه خویشاوندی آنها بیشتر از متوسط جمعیت است هم خونی گفته می شود. هم خونی باعث افزایش واریانس ژنتیکی بین فامیل ها، کاهش واریانس ژنتیکی داخل یک فامیل، افزایش هموزیگوتی، کاهش هتروزیگوتی و افزایش ظهور اثر آلل های مغلوب مضر و درنتیجه کاهش پاسخ به انتخاب در صفات اقتصادی می شود. نتایج تحقیقات متعددی که در زمینه اثرات ناشی از هم خونی بر عملکرد صفات مرتبط با رشد دام ها انجام گرفته در اغلب موارد اثر منفی هم خونی بر این صفات را گزارش کرده است. لذا هدف از این پژوهش برآورد پسروی ناشی از هم خونی در صفات وزن تولد، وزن از شیرگیری، وزن 6 ماهگی، وزن 9 ماهگی، وزن یک سالگی و میانگین افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری در گله بزهای مرخز ایستگاه دامپروری سنندج بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از شجره 4186 راس بزغاله حاصل از 201 بز نر و 1323 راس بز ماده که طی 20 سال (1371-1391) از گله بزهای مرخز ایستگاه دامپروری سنندج جمع آوری شده بود، برای برآورد پسروی ناشی از هم خونی در صفات مرتبط با رشد استفاده شد. ضریب همخونی برای هر دام با استفاده از نرم افزار CFC برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل اثر هم خونی بر صفات مورد مطالعه از روش حداکثر درستنمایی محدود شده و 12 مدل حیوانی استفاده شد، بطوری که ضریب همخونی افراد و مادران به عنوان متغیر کمکی وارد مدل شد. برای این منظور نرم افزار ASReml 3.0 به کار برده شد.
    یافته ها
    07/58 درصد از حیوانات گله همخون بودند. میانگین ضریب هم خونی کل جمعیت و جمعیت همخون به ترتیب 03/3 و 21/5 درصد بود. بیش ترین ضریب هم خونی 25/31 درصد بود. در بین افراد، بیش ترین فراوانی مربوط به افرادی با ضریب هم خونی بین صفر تا 10 درصد بود (04/47 درصد). همچنین 553 راس از مادران نیز هم خون بودند که ضریب هم خونی کل مادران و مادران همخون به ترتیب 05/2 و 91/4 درصد بود. ضریب هم خونی در هر سال به طور میانگین 04/0 ± 24/0 درصد افزایش یافته بود که از نظر آماری معنی دار بود. پسروی ناشی از هم خونی و خطای استاندارد مربوطه در صفات وزن تولد، وزن از شیرگیری، میانگین افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری، وزن 6 ماهگی، وزن 9 ماهگی و وزن یک سالگی به ازای یک درصد افزایش در هم خونی دام به ترتیب 57/1 ± 50/0-، 21/7 ± 20/20-، 13/0 ± 11/0-، 38/12 ± 49/30-، 87/17 ± 49/9+ و 40/24 ± 67/58- گرم برآورد شد. همچنین پسروی ناشی از هم خونی در این صفات به ازای یک درصد افزایش در هم خونی مادر به ترتیب 08/2 ± 05/0-، 74/9 ± 62/6-، 16/0 ± 03/0-، 76/9 ± 90/13-، 59/13 ± 27/39- و 12/25 ± 37/49- گرم برآورد شد.
    نتیجه گیری
    در همه صفات افراد غیر همخون میانگین بیشتری نسبت به افراد هم خون داشتند. بنابراین، با توجه به افزایشی بودن روند همخونی در سال های مورد مطالعه و کاهش میانگین صفات در افراد هم خون، به منظور جلوگیری از افزایش اثرات زیان آور ناشی از هم خونی در این گله باید با حذف آمیزش های خویشاوندی بسیار نزدیک و افزایش آمیزش های دور، هم خونی را در این گله کنترل و مدیریت نمود.
    کلیدواژگان: بز مرخز، هم خونی، وزن بدن، حداکثردرستنمایی محدود شده
  • رویا زرگر، محمد علی طالبی* صفحات 151-168
    سابقه و هدف
    بهبود صفات تولید مثلی میش یک هدف مهم برای افزایش سود آوری گوسفند بویژه در سیستم تولید بره می باشد. یکی از روش های برآورد اجزای واریانس استفاده از مدل تابعیت تصادفی می باشد که این نوع مدل یک رفتار مداوم از مشاهدات را در طول زمان فراهم می کند و قادر به ترکیب واریانس و کوواریانس ناهمگن در طول زمان با کاهش تعداد پارامترها است. هدف از این تحقیق، برآورد اجزای واریانس و پارامترهای ژنتیکی صفت تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش گوسفند لری بختیاری با استفاده از مدل های رگرسیون تصادفی بی اسپلاین بود.
    مواد و روش ها
    از اطلاعات 6146 صفت تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش طی سال های 1369 تا 1392، ایستگاه توسعه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند لری بختیاری استفاده شد. نحوه پرورش گله به صورت سیستم نیمه متحرک و روستایی بود. بره ها در سن 5 ± 90 روزگی از شیر گرفته شدند. بررسی عوامل ثابت موثر بر صفات با استفاده از مدل خطی تعمیم یافته و با نرم افزار سیستم تجزیه آماری انجام شد. اجزای واریانس و پارامترهای ژنتیکی بر اساس مدل های تابعیت تصادفی بی اسپلاین (تکه ای) خطی و درجه 2 و تعداد گره های 4 تا 6 و با نرم افزار ومبت برآورد شدند.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار صفت تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش 42/0± 17/1 بود. سال تولد و سن میش هنگام زایش اثرات بسیار معنی داری (001/0>p) بر این صفت داشتند. بر اساس معیارهای اطلاعات آکائیک و بیزین، بهترین مدل LLL4 (خطی برای تابعیت ثابت، اثرات ژنتیکی افزایشی و اثرات محیط دائمی با تعداد چهار گره) بود. در این مدل، واریانس های ژنتیکی افزایشی، محیط دائمی و فنوتیپی صفت تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش به ترتیب در دامنه 11/0 تا 52/0، 10/0 تا 76/0 و 11/0 تا 89/0 بدست آمد. وراثت پذیری و نسبت واریانس محیط دائمی به کل صفت تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش به ترتیب در دامنه 02/0 تا 34/0 و 01/0 تا 25/0 بود.
    نتیجه گیری
    اجزای واریانس و وراثت پذیری تعداد بره شیر گیری شده در هر زایش در سنین مختلف میش متغیر بود. وراثت پذیری تعداد بره شیرگیری شده در هر زایش در سنین 14 و 25 ماهگی بالاتر از سنین دیگر بود. با توجه به وراثت پذیری و خطای معیار، صحت ارزش های اصلاحی برای این صفت در سنین 14 تا 32 ماهگی بالاتر می باشد. همچنین با انتخاب برای افزایش تعداد بره شیرگیری شده می توان انتظار داشت که صفت کل وزن شیرگیری به عنوان مهمترین صفت موثر بر سودآوری نیز افزایش یابد.
    کلیدواژگان: اجزای واریانس، وراثت پذیری، بی اسپلاین، تابعیت تصادفی، تعداد بره شیرگیری شده
  • مهسا عسگری، صادق علیجانی*، آرش جوانمرد، حسین دقیق کیا صفحات 169-184
    هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط چند شکلی دو ژن کاندیدای لپتین ( شامل دو جایگاه اگزون 2 و اینترون 2) و گیرنده هورمون رشد (قسمتی از پروموتور) با صفات کیفی منی گاوهای نر هلشتاین بود. به این منظور مجموعا 69 گاو نر از دو ایستگاه اصلاح نژاد شمالغرب کشور (41 گاو نر) و مرکز اصلاح نژاد و بهبود تولیدات دامی کشور (28 گاو نر) انتخاب شد که در بین سالهای 1392 - 1382 اسپرم گیری شده بودند. چهار صفت مورد مطالعه ی مربوط به کیفیت منی شامل حجم انزال (سی سی)، جمعیت اسپرم (میلیون/سی سی)، درصد اسپرم زنده قبل از انجماد (درصد) و درصد اسپرم زنده بعد از ذوب (درصد) بودند. استخراج DNA با استفاده از روش نمکی با کمی تغییرات انجام شد، سپس ارزیابی چندشکلی در دو جایگاه ژن لپتین (اگزون 2 و اینترون 2) به روشPCR-RFLP و در ژن گیرنده هورمون رشد (پروموتور) با روش ریز ماهواره انجام شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تمام جایگاه های مورد بررسی چند شکل بوده اند. با ادغام دو جمعیت به یک جمعیت، در جایگاه اگزون 2 ژن لپتین، فراوانی ژنوتیپ های TT ،AT ،AA بترتیب 28/0، 20/0و 52/0 و فراوانی آلل T و آلل A بترتیب 041/0 ± 62/0 و 041/0 ± 38/0 برآورد شد. بعلاوه در جایگاه اینترون 2 ژن لپتین، فراوانی ژنوتیپهای AA ،AB ،BB، بترتیب 0 ، 68/0 و 32/0 و فراوانی آلل A و B، بترتیب 031/0 ± 84/0 و 031/0 ± 16/0 برآورد شد. در جایگاه پروموتور ژن گیرنده هورمون رشد سه ژنوتیپ 17/TG17TG، 21/ TG17 TGو 21/ TG21 TG بترتیب با فراوانی 27/0، 48/0 و 25/0 و دو آلل 21 TGو 17 TG بترتیب با فراوانی 042/0 ± 49/0 و 042/0 ± 51/0 مشاهده شد. در جایگاه های پروموتور گیرنده هورمون رشد (67/0P
    کلیدواژگان: منی، هلشتاین، لپتین، گیرنده هورمون رشد
|
  • A.R. Ranjbari*, M.R. Rasti, Sh. Mosharaf, A. Asadian, J. Azad Pages 1-18
    Background And Objectives
    Based on studies, there is a need to determination of blood parameters of dairy cows especially during the transitional period to assess the physiological status of cows and following that to assess nutritional status of them and in case of diet imbalance and possible deficiency in the farm, diet is balanced and reducing the quality and quantity of milk production can be prevented, also it may cause increase of reproductive efficiency. Therefore, the aim of this study was to evaluate the nutritional status of fresh cows through blood metabolites and providing suitable strategy to improve the nutrition of this group of dairy cattle.
    Materials And Methods
    seven dairy farms which are members Union of Agricultural Cooperatives livestock industry in Isfahan random from each of the 7 postpartum cows were selected and sampled. Sampling was conducted in July 2013. Samples for measurement of cholesterol, albumin, urea nitrogen, total protein, glucose, BHBA, NEFA, calcium and sodium blood were sent to the laboratory. Data was then analyzed based on randomized completely design. Duncan’s analysis used for comparison means of dairy farms, as well as, each of the metabolites through t test were compared with the normal range.
    Results
    The results showed that the blood sugar level of dairy cows in some of dairy farms was lower than normal value(50 mg dL-1) in summer(P
    Conclusion
    generally, it can be concluded that there was sodium deficiency during early lactation in the most of farms. The lower level of albumin, glucose, sodium and calcium in some of case than the normal levels can be key factors in increasing of open days in the most of dairy farms.
    Keywords: Fresh dairy, Blood metabolites, Nutritional status, Dairy farms
  • H. Paya *, A. Taghizadeh, H. Janmohammadi, Gh.A. Moghadam, A. Hosseinkhani Pages 19-36
    Background And Objectives
    Based on studies, safflower seeds contain highest levels of linoleic acid among other oilseeds and are produced in certain regions of Iran. Importance of processing of oilseeds and beneficial effects of microwave irradiation processing and its influence on rumen ecosystem is known, therefore this study carried out to determine the effects of adding raw and microwaved safflower seed on rumen ecosystem.
    Materials And Methods
    Three rumenaly fistulated sheep were used for determination of the effect of adding raw and microwaved safflower seed on rumen ecosystem such as rumen pH, ammonia-N, total volatile fatty acid, protozoa population and rumen microbial protein yielding. This experiment carried out in three period and each period lasted 24 days, 21 days for adaptation and 3 days for data collection. Total volatile fatty acid, ammonia-N, protozoa population and rumen microbial protein yielding were determined by Markham steel, spectrophotometer, neobar lam and purine derivative excretion, respectively.
    Results
    Adding raw and treated safflower seed hadn’t any significant effect on rumen pH, ammonia-N and total volatile fatty acid but adding raw and treated safflower seed decreased ruminal protozoa population (P
    Conclusion
    Results show that inclusion of safflower seed up to 4% of diet dry matter had no effect on rumen ecosystem such as pH, total volatile fatty acid and ammonia-N, so we can use safflower seed in sheep and ruminant diets as valuable oil seed.
    Keywords: Safflower seed, Microwave, rumen ecosystem, Protozoa, Microbial Protein
  • T. Mohammadizad, F. Fatahnia *, A. Azarfar, A. Khatibjoo, G. Taasoli Pages 37-58
    Background And Objectives
    The effect of essential oils on in vitro gas production and rumen fermentation has been studied but there are few experiments about the interaction between essential oils and diet type. This experiment was conducted to study the effect of Zataria multiflora essential oil (ZMEO) in diets containing different sources of starch (different degradation rate) and different sources of fat on in vitro gas production kinetics, ruminal digestion and fermentation parameters.
    Materials And Methods
    Experimental diets in first experiment consist of: 1- corn based diet, 2- wheat and barley based diet. 3- first diet with monensin, 4- second diet with monensin, 5- first diet with ZMEO, 6- second diet with ZMEO and in second experiment experimental diets consist of: 1- diet containing calcium salts of fatty acids, 2- diet containing soybean oil, 3- first diet with monensin, 4- second diet with monensin, 5- first diet with ZMEO and 6- second diet with ZMEO. Gas production (GP), pH, ammonia-N concentration, apparent in vitro dry matter digestibility (AIVDMD) and true in vitro organic matter digestibility (TIVOMD) were measured. Gas production parameters, fermentation parameters and metabolisable energy (ME) were estimated.
    Results
    In both experiments ZMEO and monensin significantly decreased the gas production after 24 h of incubation (GP24), gas production potential, VFA concentration, ammonia-N concentration and ME (P0.05).
    Conclusion
    It is concluded that ZMEO changed the ruminal fermentation and digestion and its effect depending on substrate type.
    Keywords: Zataria multiflora, Starch source, Fat type, Gas production kinetic
  • Sh. Nasimi Esfahani, M. Chaji *, T. Mohammadabadi, M. Bojarpour Pages 59-76
    Background And Objectives
    Due to limited rainfall, fertile land and poor distribution of water resources in the country, providing the feed for animal only through the cultivation of fodder or other feedstuffs is not enough. Understanding the nutritional value of native resistant species of each region for livestock, is a way to provide the animal feed requirements and consequent human food. Therefore, the aim of present study was compared the nutritional value of the leaves, pods, seeds and whole branches of Leucana (Leucaena leucocephala) in both winter and summer.
    Materials And Methods
    The chemical composition in different components of Leucana was measured. The Gas production and two steps digestion methods were used for determination of digestion and fermentation of the samples.
    Results
    The crude protein, ash, ADF and NDF content of leaves, pods and seeds of the plant were higher in summer compared to the winter. The tannin concentration of all components of Leucana in summer was higher than winter. The protein content of alfalfa was less than all components of Leucana, except the winter pod (P
    Conclusions
    Overall, summer Leucana had less digestability compared to the winter Leucana. Totally, all components of the Leucana especially the grain had the high nutritional value that was consistent with the alfalfa or even higher, so it may be used as an alternative for alfalfa in susceptible areas.
    Keywords: Digestibility, Fermentation, Gas production, Partitioning Factor, Short chain fatty acids
  • S.M. Karimzadeh, A. Teimori, M. Rezaei Pages 77-94
    Background And Objectives
    Forage particle sizes has two opposite effects on animal performance, on the one hand fed with long particle increases ruminant activity and rumen buffer and reduce the risk of subacute acidosis, on the other hand decreases the flow rate of digestion and subsequently feed intake and milk production. Therefore this experiment was done to determine the functional response of lactating cows when fed diets containing alfalfa hay forage whit 3.09 and 4.65 mm geometric mean.
    Materials And Methods
    In this study was used of 8 Holstein cows similarly, with regard to the production stage, weight, age, breed and health, in rotate design 2×2 and the two period 21-day (2 weeks to adaptation with the diet and 7 days for samples) with four replicates for each treatment. During the 7 days of sampling, was measured feed intake, indicators blood and milk.
    Results
    The cows DMI increased with reduced forage particle size (25 versus 22.5 kg per day). Non-fiber carbohydrates, organic matter, neutral detergent fiber, ash, and acid detergent fiber intake was reduced by increasing the particle size alfalfa hay. Physically effective fiber greater than 8 mm intanke in the experiment was statistically significant between the two treatments, that diet smaller particle size had lower levels compared to the larger particle size diet (0.41 to 0.52 kg) . With increase geometric mean particle size alfalfa hay of diet from 3.09 to 4.65 mm did production increase from 3.26 to 3.65 percent. In this experiment protein content, lactose, urea, solid nonfat, total solids, somatic cell counts of milk were not significantly different between the two treatments. By increasing the particle size of alfalfa hay increased blood glucose and triglyceride levels. Blood insulin levels was more in cows fed diets greater geometric mean alfalfa hay (16.29 and 12.86 mg per deciliter). Cholesterol levels, antioxidants, urea and beta-hydroxy butyric acid were not significantly different between two treatments of alfalfa hay particle size in diet. According to the results of this experiment, the particle size reduction of alfalfa hay and diet was decreased in the rumen fluid pH. The rumen fluid pH for diets containing alfalfa hay with geometric mean 3.09 and 4.65 was 6.09 and 6.39 respectively.
    Conclusion
    With increasing the forage particle size increased pH of the rumen fluid, dry matter intake and milk fat.
    Keywords: Dairy cattle, Holstein, Particle size, Alfalfa ha
  • H. Rafiee, Gh.R. Ghorbani *, M. Alikhani, A. Sadeghi Pages 95-116
    Background And Objectives
    The use of roasted soybeans in the diet of dairy cows is common, but the roasting temperature and its effect on cow performance and protein fraction of diets have not been fully understood. To eliminate the antinutritional substances and increasing bypass protein, soybean seeds are processed, and heat is the most common way used to processing soybeans. The main objectives of this research were the estimate of the effect of soybean roasting temperature on protein fractions of diets, dairy cow performance, and economical comparison between roasted soybean and lignosulfonate-treated soybean.
    Materials And Methods
    To evaluate the effect of soybeans roasted at different temperatures on feed intake, milk yield and composition, 8 mid-lactation Holstein cows, averaging 92 ±14 days in milk and 42.9 ±3 kg of milk/day were assigned to a replicated 4 × 4 Latin square design. Control treatment contained lignosulfonatetreated soybean meal and calcium salts of fatty acids, and treatments 2, 3, and 4 contained soybean grains roasted at 115, 130, or 145°C, respectively. The total mixed rations included 40% forage on a dry matter basis and 60% concentrates.
    Results
    Dry matter intake (DMI) tended to be greater for control treatment compared with the roasted soybean treatments (P=0.08). Actual milk and 3.5% fatcorrected milk yield was greater for control diet than for roasted diet (P
    Conclusion
    The results of this research showed that cows fed control diet had higher DMI and milk yield than cows fed roasted soybean diets. Among different roasting temperatures (115, 130, and 145°C), soybeans roasted at 115°C led to higher milk production and lower DMI. The moderately degraded true protein had the most important fraction between different fractions of protein and highest correlation with DMI and milk yield and composition.
    Keywords: soybean processing, moderately degraded true protein, rumen undegradable protein
  • B. Mohtashami, H.R. Mirzaei *, H. Amanlou Pages 117-132
    Background And Objectives
    Four treatments were conducted to determine the effects of Varying Proportions of Corn Silage and Alfalfa hay (as forage source) and crude protein (CP) levels in mid lactating Holstein cows on milk production and content and nitrogen efficiency. Diets with low crude protein but with rumen degradable protein (RUP) suitable can be effective both for economic and environmental factors. In addition to the protein intake type of feed ingested may be important. Two forage corn silage and alfalfa hay in the diet of dairy cows are very common. Corn silage is a source of fermentable carbohydrate and alfalfa is also rich in RDP. The proportion of these sources of forage in the diet can have an impact on the use of nitrogen.
    Materials And Methods
    Sixteen primiparous (n=8) and multiparous (2-5) (n=8) cows were allocated to one of four diets in balanced randomized complete design in two periods (28 day). The diets were as follows: 1) 19% CP, 2) 17% CP and, 3) 15% CP and 4) 17% CP and Diets consisted of 50% forage and 50% concentrate (dry matter basis) and alfalfa hay- to-corn-silage ratios for the forage part of the diet: 80:20, 80:20, 20:80, and 20:80.
    Results
    DMI in cows feed experimental diet have significant different (P
    Conclusion
    Overall, based on N utilization as well as milk production, 17% protein in diets utilizing various proportions of alfalfa hay and corn silage as the forage source appeared sufficient for cows producing 27.56 kg/d of milk in this study. Reducing protein to this amount (17%) can reduce N excretion, especially environmentally labile urinary N, without affecting milk production. Use of four treatments with different levels of protein and varying proportions of corn silage and alfalfa hay can’t affect on milk yield, but with increasing concentration of protein, nitrogen excretion increased.
    Keywords: Dairy cow, Dietary protein, Nitrogen excretion, Forage, Milk production
  • M. Almasi, A. Rashidi *, M. Razmkabir Pages 133-150
    Background And Objectives
    The Markhoz goat is one of the most important breeds In Iran. These animals had an important cultural role in Kurdistan because the mohair obtained from these animals is used for making national clothes. The mating of related individuals produces an inbred offspring and leads to an increased homozygosity in the progeny, genetic variance decrease within families and increase between families. The ratio of homozygosity for individuals was calculated by inbreeding coefficient. The trend of inbreeding is an indicator for determination of inbreeding level in the herd. Result of researches showed increasing of inbreeding resulted to decrease of phenotypic value in some of production and reproduction traits. So the aims of this study were estimation of inbreeding coefficients and its effects on birth weight (BW), weaning weight (WW), average daily gain to weaning (ADG), 6 month weight (6MW), 9 month weight (9MW) and yearling weight (YW) of Markhoz goats.
    Materials And Methods
    In this study, pedigree data of 4186 Markhoz goats which were collected from 1992-2012 by Markhoz Goat breeding center located in Sanandaj, were used. Inbreeding coefficient was estimated by the CFC software program. Inbreeding depressions in growth traits were estimated by restricted maximum likelihood (REML) method under 12 animal models that animal and dam’s inbreeding coefficients added to models as a covariate. The most appropriate model for each trait was determined by Akaike’s information criterion (AIC).
    Results
    The 58.07% of animal were inbred. The mean inbreeding coefficient for the herd and inbred population was 3.03 and 5.21% respectively. Maximum inbreeding coefficient was 31.25%. The 47.04% of animal was inbreeding coefficient between 0 to 10 percent. 553 head of dams were inbred and inbreeding coefficient for the whole and inbred dams was 2.05 and 4.91% respectively. Inbreeding coefficient was increased 0.24±0.04 percent in each year (P
    Conclusion
    Estimated inbreeding coefficients for this breed showed high degree of close mating in this flock and due to significant effect of inbreeding on some growth traits it is suggested that this breeding station should use a breeding plan to avoid mating of close relative animals.
    Keywords: Growth traits, Inbreeding, Markhoz goat, Restricted maximum likelihood
  • R. Zargar, M.A. Talebi* Pages 151-168
    Background And Objectives
    Improving female reproductive performance is an important objective for increasing the profitability of sheep. Random regression model is a method to estimate variance components. This model provides behavior over time continuous observation and be able to combine heterogeneous (co)variance over time by reducing the number of parameters. The objective of this study was to estimate the variance components and heritability for the number of lambs at weaned per lambing trait, with B-spline random regression models in Lori-Bakhtiari sheep. 1
    Materials And Methods
    A number of 6146 lambing records of Lori-Bakhtiari sheep, collected during years 1990 to 2013 were utilized from a research flock at the Lori-Bakhtiari sheep breeding station. The flock was managed under a semimigratory or village system. The lambs were weaned at 90 ± 5 days of age. The fixed factors affecting the studied trait were identified using general linear model analysis. Variance components were estimated as based on linear, quadratic and linear-quadratic B-spline random regression models with 4 to 6 knots, using WOMBAT software.
    Results
    The mean and standard deviation for number of lambs at weaned per lambing trait was 1.17 ± 0.42. The effects of lambing year and age of ewe at lambing had highly significant effects on studied trait. The models were compared using AIC and BIC indices, out of which model LLL4 (linear for fixed regression, additive genetic and permanent environmental effects with 4 knots) was found out as more suitable than the others. According to this model, estimates of additive genetic, permanent environmental and phenotypic variances this trait was in the ranges of 0.003 to 0.090, 0.002 to 0.066 and 0.081 to 0.267, respectively. The range of heritability and the ratio of permanent environmental variance to phenotypic variance estimate for the number of lambs at weaned per lambing trait were 0.02 to 0.34 and 0.01 to 0.25, respectively.
    Conclusion
    The heritability estimates for the number of lambs at weaned per lambing at 14 to 25 months of age were higher than those for the other ages. Therefore, based on the heritability and standard error, accuracy of breeding values for the number of lambs at weaned per lambing trait is higher in the 14 to 32 months of dam age.
    Keywords: Variance components, Heritability, B, spline, Random regression models, Number of lambs at weaned
  • M. Asgari, S. Alijani *, A. Javanmard, H. Daghigh Kia Pages 169-184
    Object and
    Background
    The purpose of this study was to evaluate the polymorphism of two candidate genes including Leptin (exon 2 and intron 2) and growth hormone receptor (promoter) genes and their effects on semen quality of Holstein bulls.
    Materials And Methods
    For this purpose information from two breeding stations including the Animal Breeding Center of Northwest (41bulls) and the National Animal Breeding Center and Promotion of Animal Products (28 bulls) were used. Information of 69 bulls, which were sampled between 2003-2013 years was used. Four qualitative sperm traits including volume of ejaculation (mL), sperm population (million/mL), and percentages of live sperm before and after freezing (%) were measured. Polymorphism of leptin gene was evaluated by PCR-RFLP and the variation in the growth hormone receptor gene was evaluated by PCR-SSR.
    Results
    The results of this study showed that all investigated loci were polymorphic and the frequency of TT, AT, AA genotypes in exon 2 were 0.28, 0.20 and 0.52, and frequency of T and A alleles, were 0.62±0.041 and 0.38±0.041, respectively. Additionally, genotype frequencies for AA, AB, and BB genotypes in the intron 2 were estimated 0.68, 0.32 and 0.16 and estimated A and B allele frequency were 0.84±0.031 and 0.16±0.031 respectively. For promoter of growth hormone receptor, results indicated that three genotypes of TG17/TG17, TG17/TG21 and TG21/TG21 had frequencies of 0.27, 0.48 and 0.25 and two alleles of TG21 and TG17 had frequencies of 0.49±0.042 and 0.51±0.042, respectively. There was Hardy-Weinberg equilibrium for the promoter of growth hormone receptor (P
    Conclusion
    Generally, there was a significant association (P
    Keywords: Semen, Holsteins, Leptin, Growth Hormone Receptor, Polymorphism