فهرست مطالب

مطالعات تاریخی جهان اسلام - پیاپی 11 (بهار و تابستان 1397)

نشریه مطالعات تاریخی جهان اسلام
پیاپی 11 (بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/04/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سلیمان حیدری* صفحات 7-32
    انجمن تبلیغی کلیسا (C.M.S)، از اولین انجمن های تبلیغی پروتستان است که در اواخر قرن هجدهم (قرن سیزدهم قمری) در انگلستان شکل گرفت و در اوایل قرن نوزدهم (قرن سیزدهم قمری)، با اعزام هنری مارتین به شیراز در سال 1811م/1226ق، فعالیت تبلیغی خود را آغاز کرد. اگرچه هنری مارتین در اوایل عصر قاجار وارد ایران شد، ولی فعالیت جدی انجمن در شیراز طی دو مرحله در اواخر عصر قاجاری و تمام دوره پهلوی است. در مرحله نخست (1900-1914م/1317-1332ق) به دلیل شرایط سیاسی، فعالیت جاسوسان آلمانی و فضای ضد انگلیسی، پیشرفت چندانی حاصل نشد. در دوره دوم تبلیغ که از سال 1922م/1340ق تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت، مبلغان از سه شیوه مشخص جهت تبلیغ آیین پروتستان استفاده کردند. هدف پژوهش پیش رو نیز همین موضوع، یعنی بررسی شیوه های تبلیغی انجمن تبلیغی کلیسا در تبلیغ آیین پروتستان در شیراز است. پژوهش با تکیه بر اسناد موجود در: آرشیو دانشگاه بیرمنگام انگلستان، اسناد مرکز اسناد ملی ایران، مطالعات کتابخانه ای و نیز تحقیقات میدانی (مصاحبه) به روش توصیف همراه با تحلیل انجام شده است. یافته های پژوهش، حاکی است اگرچه انجمن در سه حوزه درمان (تاسیس بیمارستان مرسلین)، خدمات آموزشی (تاسیس دبیرستان مهرآیین) و بنای اماکن مذهبی (کلیسای شمعون و کلیسای قلات) فعالیت داشت، ولی به دلیل ساختار مذهبی شیراز، حاکمیت غالب دین اسلام و محدویت ارتباط بین مبلغان ومردم، موفقیت چندانی در تغییر نگرش دینی مردم به دست نیاورد.
    کلیدواژگان: مرسلین، انجمن تبلیغی کلیسا، شیراز، پروتستان، کلیسای شمعون غیور
  • جواد موسوی دالینی* صفحات 33-58
    هنگامی که گسستی در جامعه به وجود می آید، این بحران باید به نحوی در قالب بازنمایی حل شود. نوشته های روی سکه ها یک جریان مداوم در طول تاریخ بوده، که در هر دوره تغییرات خاص خود را داشته است. این تغییرات بالطبع متاثر از نگرش سیاسی و مذهبی فرمانروایانی بوده که در امر سکه ها دخالت داشته اند. در اوایل قرن دهم هجری شاه اسماعیل، حکومت مرکزی و قدرتمند صفویه را بنیان نهاد و مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام نمود. نکته بسیار مهم در این دوران تغییر بسیار معنادار مضامین و هویت سکه های صفوی است. نقش بستن نام پادشاهان صفوی، القاب و جملاتی در وصف ارادت و وابستگی آنان به خاندان نبوت و امامت اطهارD است؛ اما با حمله افغان ها و تصرف اصفهان به دست آنها، ابتدا محمود افغان و سپس اشرف افغان به سلطنت رسیدند. با روی کار آمدن این دو حاکم سنی مذهب تغییر اساسی در کلمات و عبارات سکه ها به وجود آمد. اما پس برافتادن حکومت غلجایی ها در ایران، فرمانروایان متاخر صفویه بار دیگر از اشعار مذهبی و عبارات شیعی در جهت اثبات ارادت به خاندان نبوت و ائمه اطهارD را در سکه ها به کار بردند و خود را وابسته آنان نامیدند. مساله این پژوهش بررسی محتوای سکه های دوره افغان های غلزایی به عنوان دوره ای پرتنش از منظر بحران مشروعیت و اندیشه های مذهبی و جایگاه سکه به عنوان بازتاب و انتقال این مفاهیم و تحول آنها است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که این تغییر بر روی سکه ها پس ازدو قرن حکومت شیعه مذهب صفویه زده شد، نکته ی بسیار مهم از لحاظ تقابل مذهبی در این مقطع تاریخی است و آثار هنری و به طور خاص سکه های این دوران می تواند نمایشگر ظهور مضامین و نشانه های جدید باشد. هدف پژوهش این است که با شیوه ترکیبی میدانی و کتابخانه ای و به روش تاریخی - تحلیلی به بررسی سیر تحول مضامین وشعائر مذهبی، نگرش حکمرانان افاغنه غلزائی از نقر این شعائر و بازشناسی آنها با یکدیگر پرداخت.
    کلیدواژگان: سکه شناسی، مضامین سکه، افغان های غلزایی، محمود، اشرف
  • سید علادین کراماتی*، عبدالرسول خیراندیش صفحات 59-78
    ابن خلدون متفکر، مورخ و جامعه شناس معروف مسلمان شمال آفریقا، نه تنها با حمدالله مستوفی قزوینی محقق و مورخ ایرانی عصر مغول، در یک دوره زمانی نزدیک به هم می زیسته اند، بلکه از جهاتی دیگر نیز با هم همانند هستند. هر دو اندیشمند، در دستگاه اداری و دیوانی عصر خود، دارای مناصبی بودند. در این میان، دانش جغرافیا تاثیری عمده در اندیشه و تالیفات آنان ایفا نموده است. با وجود فاصله مکانی و جغرافیایی که از یکدیگر داشته اند، می توان حمدالله مستوفی را نزدیک ترین مورخ و مولف ایرانی به ابن خلدون به شمار آورد که متاثر از اندیشه واقع بین خود، جغرافیا را بستر و زمینه شکل گیری حوادث تاریخی می دانست. اگرچه سیر تمدنی سرزمینی آنان متفاوت است، اما در زمینه رویکرد به علم جغرافیا، با یکدیگر اشتراکاتی دارند. با توجه به مطالب فوق، این پژوهش می کوشد با روش توصیفی تحلیلی، به مهم ترین اشتراکات جغرافیایی ابن خلدون و حمدالله مستوفی اشاره کند. نتایج این پژوهش، حکایتگر آن است که این دو پژوهشگر، با دو رویکرد متفاوت جغرافیایی به «تاریخ» و «اجتماع» عصر خویش می نگریسته اند. ابن خلدون، دانش جغرافیا را عاملی موثر بر شکل گیری و ارتقای اجتماع بشری قلمداد می کند؛ درحالی که مستوفی آن را مایه وحدت و انسجام و حفظ هویت ایرانی و اندیشه ایران شهری می داند. همچنین، ابن خلدون به مفهوم آفریقای پس از موحدون، و حمدالله مستوفی به مفهوم ایران شهر پس از ایلخانان، توجه ای ویژه دارد.
    کلیدواژگان: ابن خلدون، حمدالله مستوفی، جغرافیا، ایران شهر، شمال آفریقا
  • لیدا مودت* صفحات 79-108
    حوزه شیعی حلب، از جمله پایگاه های فرهنگی شیعیان بوده است که کمتر مورد توجه مورخان قرار گرفته و اطلاعات در خصوص این مرکز علمی فرهنگی، بسیار اندک است. از دوره حاکمیت حمدانیان و سپس بنی مرداس بر شهر حلب، حضور فرهنگی و اجتماعی شیعیان در پرتو سیاست های حمایتی این حاکمیت ها و نیز مهاجرت عالمان شیعی از دیگر سرزمین های اسلامی به حلب پررنگ تر شد؛ چنان که بازتاب نام و شرح حال عالمان شیعی حلب در دوران حمدانی و بنی مرداس در کتب رجالی و تواریخ محلی، نشان از رونق و شکوفایی حوزه شیعی حلب دارد. مسئله اساسی در این پژوهش، آن است که عوامل شکل گیری و رونق حوزه شیعی حلب چه بوده است؟ و حوزه شیعی حلب چه تاثیری بر اوضاع مذهبی مردم حلب گذاشته است؟ یافته های پژوهش، بر این اصل استوار است که حمایت امرای حمدانی و بنی مرداس، نیابت شاگردان سید مرتضی و شیخ مفید در حلب، و همچنین، تربیت شاگردانی در حوزه شیعی حلب توسط آنان، از عوامل شکل گیری و رونق حوزه شیعی حلب به شمار می رود. علاوه بر این، حضور فعال علمای امامی و رونق حوزه شیعی حلب، موجب تغییر و تحول مذهبی مردم حلب از فقه حنفی به امامی شد که تا پایان قرن ششم هجری همچنان ادامه داشت.
    کلیدواژگان: حوزه شیعی حلب، شیعیان، علمای شیعی، شام، حلب
  • حمید حاجیان پور*، رضا حبیبی نژاد صفحات 109-126
    ساختار اجتماعی مسجدسلیمان تا پیش از کشف نفت، از هر لحاظ یک ساختار سنتی و عشیره ای بود. با کشف و استخراج نفت در سال 1287/1908م و در پی آن، مهاجرت نیروی کار به منطقه، یک ساختار اجتماعی نوینی به جای ساختار پیشین حاکم گردید. بر این اساس، پژوهش حاضر به دو روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسناد، تلاش دارد نقش شرکت نفت انگلیس و ایران را در شکل گیری ساختار اجتماعی مسجدسلیمان، در سه محور مورد مطالعه و پژوهش قرار دهد؛ در محور اول، جمعیت و ویژگی های آن، از جمله مهاجرت و احداث منازل شرکتی، در محور دوم، بهداشت و درمان، و در محور سوم، آموزش و پرورش که به دو بخش شرکتی و غیر شرکتی (شهری) تقسیم می گردد، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش، حاکی از آن است که به دنبال کشف نفت و مهاجرت نیروی کار به مسجدسلیمان، یک ساختار اجتماعی دو قطبی (شرکتی غیر شرکتی) در این شهر حاکم گردید؛ ولی با گسترش حوزه جغرافیایی شهر و نیاز متقابل هر دو بخش از یکدیگر، به تدریج فاصله این دو بخش از یکدیگر کمتر شد و این شهر، هویت یک شهر متعارف ایرانی را پیدا کرد.
    کلیدواژگان: شرکت نفت انگلیس و ایران، مسجدسلیمان، ساختار اجتماعی، نفت، خوزستان
  • محمد مفتاح*، نعمت الله صفری فروشانی صفحات 127-152
    با توجه به آثار باقیمانده در منطقه شرق آفریقا و اسناد تاریخی معتبر، می توان دریافت که شیرازی ها در طول قرن ها در شرق آفریقا حضور داشته و با تشکیل حکومت های محلی قدرتمند و تاثیر بر اقتصاد، فرهنگ و دیانت مردم، در تمدن منطقه شرق آفریقا توسعه ای چندجانبه را رقم زده اند. تاریخ نویسان مسلمان حضور چندانی در این منطقه نداشته اند تا گزارش های مفصلی را ارائه دهند و غربیان نیز تنها در قرن های اخیر در این منطقه حضور پیدا کرده اند و کتاب های متعددی در موضوع تاریخ شرق آفریقا نگاشته اند که در آن نقش مسلمانان را در فرهنگ و تمدن این منطقه نادیده گرفته اند؛ ولی با پیگیری اسناد تاریخی به جامانده و آثار باستانی موجود، می توان ریشه های تاریخی و نقش شیرازی های مسلمان را در رقم خوردن این تمدن تا زمان حال روشن ساخت. واکاوی این نقش، باعث تغییر جایگاه مسلمانان در مناسبت های اجتماعی منطقه ای خواهد بود.
    کلیدواژگان: تمدن شرق آفریقا، تمدن اسلامی، شیرازیها، تانزانیا
  • سمیه حمیدی*، ناصر یوسف زهی صفحات 153-180
    برنامه نوسازی افغانستان، هم زمان با نوسازی در ایران و ترکیه شروع شد و طبقات و اقشار اجتماعی این کشور را تحت تاثیر قرار داد. متولی این امر، دولت و بازنمود آن، تدوین و تصویب هفت سند قانون اساسی بوده است. در این میان، وضعیت زنان افغانستان، متاثر از سرشت دولتی نوسازی بوده است. مقاله حاضر، با واکاوی متن قوانین اساسی افغانستان و اتکا به نظریه مدرنیته های چندگانه آیزنشتات، درصدد واکاوی این مسئله است که فرازوفرودهای نوسازی دولتی افغانستان طی سال های 1919 تا 2005م (1384-1298ش)، چه تاثیراتی بر وضعیت سیاسی اجتماعی زنان افغان برجای گذاشته و بازنمود این امر، در قوانین اساسی این کشور چگونه بوده است؟ طبق فرضیه نوشتار، برنامه نوسازی دولت های افغانستان در خصوص وضعیت زنان، به دلیل عدم مطابقت با بافتار سنتی مذهبی جامعه، مسیری از افراط و تفریط را طی نموده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ارائه برنامه های توسعه سکولاریستی، کمونیستی و یا قرائت های جزمی و سلفی رادیکال، از مهم ترین مشکلات برنامه های نوسازی در افغانستان در حوزه پیشرفت وضعیت سیاسی اجتماعی زنان بوده است. ازاین رو، با وجود آنکه نوسازی دولتی، دستاوردهایی را به همراه داشته است، اما عدم درک مقتضیات بومی و بافت سنتی جامعه افغان، سبب افزایش مقاومت ها و ناسازه هایی در این حوزه شده است.
    کلیدواژگان: افغانستان، نوسازی دولتی، مدرنیته های چندگانه، آیزنشتات، زنان، قانون اساسی
  • محمد محسنی*، محمدعلی میرعلی صفحات 181-202
    باور عمومی بر آن است که طالبان به دلیل عمل و استناد به اصل جهاد، در زمره جنبش های بنیادگرای اسلامی به شمار می آید. بر خلاف این باور، به نظر می رسد ساختارهای قومی پشتون، یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر ظهور طالبان در دوره معاصر به شمار می آید که کمتر بدان توجه شده است. طالبان به دلیل آنکه ریشه در فرهنگ و جامعه قبیله ای پشتون های افغانی دارد، دیدگاه ها و انگیزه های آنها تا حد بسیاری الگوها و ارزش های فرهنگی محیط اجتماعی پشتون را انعکاس می دهد. تفوق طلبی، اسطوره عصبیت و اصول پشتون والی، از جمله مولفه های مهم پشتونی است که بر طالبان و فرایند پیدایش آن تاثیرگذار بوده است. زوال جدید هژمونی طولانی مدت پشتون ها، احساس سرخوردگی شدیدی را میان آنان به وجود آورده است. این عقده حقارت، هویت جمعی آنان را با چالش مواجه نمود. این امر رادیکالیزه شدن پشتونیسم و ظهور آن در قالب جنبش افراطی طالبان را به همراه داشت. نوشتار حاضر، با روش اسنادی به دنبال واکاوی برخی اصول و ویژگی های جامعه قبیله ای پشتون است که در اندیشه طالبان و شکل گیری این گروه افراطی نقش کلیدی داشته است.
    کلیدواژگان: فرهنگ، قوم، قبیله، پشتون، طالبان، افغانستان