فهرست مطالب

نفس - سال چهارم شماره 3 (پاییز 1396)

فصلنامه نفس
سال چهارم شماره 3 (پاییز 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/09/30
  • تعداد عناوین: 7
|
  • انتقال معکوس کلسترول (RCT) و تمرینات هوازی جهت توانبخشی قلب و عروق
    محسن جعفری صفحه 1

    بیماری‍های قلبی عروقی و در راس آنها آتروسکلروز عروق کرونری از دلایل اصلی ناتوانی و مرگ و میر در ایران و سراسر جهان هستند که هزینه‍های بهداشتی زیادی را هم دربردارند. یکی از مکانیزم‍های مهم برای پیشگیری و درمان این بیماری انتقال معکوس کلسترول است. در طی این فرایند کلسترول اضافی از دیواره عروق به وسیله مکانیزم‍هایی چون پروتئین ناقل جعبه ای A1 متصل به آدنوزین تری فسفات [ABCA1]، گیرنده روبنده B1 [SRB1]، استرول 27-هیدروکسیلاز [CYP27A1]، کاویولین و انتشار غیرفعال از دیواره عروق برداشت می‍شود و برای تشکیل لیپوپروتئین پرچگال [HDL] به آپولیپوپروتئین A1 [APOA1] می‍پیوندد، سپس کلسترول موجود در HDL در کبد به صورت صفرا از طریق مدفوع دفع می‍شود. عقیده بر این است که ورزش و فعالیت بدنی می‍تواند بر انتقال معکوس کلسترول تاثیر مطلوبی داشته باشد. در واقع مطالعات نشان می‍دهند که تمرینات منظم ورزشی از طریق افزایش بیان ژن و سطوح پروتئین‍های مربوط به انتقال معکوس کلسترول می‍تواند در بهبود این فرایند و پیشگیری از سکته قلبی موثر باشند. در این مقاله مروری سعی شده است به بررسی مکانیزم‍های انتقال معکوس کلسترول و تاثیر بازتوانی قلبی بر آن پرداخته شود.

    کلیدواژگان: تمرین هوازی، انتقال معکوس کلسترول، آتروسکلروز، لیپوپروتئین پرچگال
  • اثر نیکوتین بر سیستم خونساز انسان
    لعیا تکبیری اسگویی، کاظم پریور، اسماعیل مرتاض*، مرضیه ابراهیمی صفحه 2
  • ارزیابی و مقایسه تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل با افراد سالم
    پیام طبرسی، میترا صفا، فاطمه قاسم بروجردی، فرزانه حاجی زاده، بامداد میراب زاده اردکانی صفحه 3

    پیشینه تحقیق:

    بیماری سل یکی از شایعترین بیماریهای عفونی در جهان است. وجود استیگما در جامعه، ایزوله شدن اجتماعی و اختلال در روابط میان فردی و اجتماعی، درمان طولانی مدت، کاهش درآمد و عوارض روانشناختی مانند اختلالات افسردگی و اضطراب و... از جمله مشکلات جدی بیماران سل می باشند. درک، نقش بزرگی در تجربه بیمار از بیماری خود دارد. تبعیض و استیگمای حاصل از بیماری از سوی جامعه و یا نگهداری بیمار ایزوله، بدلیل ماهیت مسری بیماری بر سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران اثر می گذارد. بیمارپس از شوک اولیه ناشی از تشخیص بیماری سل ، اغلب یک باور یا دوره طولانی از انکار را تجربه میکند که همه این عوامل منجر به برداشتهای تحریف شده شناختی در مورد بیماری می گردد .لذا هدف این پژوهش ارزیابی تحریفات شناختی در بیماران مبتلا به سل و مقایسه آن با تحریفات شناختی افراد سالم بوده است.

    مواد وروش ها

    این پژوهش از نوع مورد- شاهدی بود که در آن به مقایسه تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل با افراد سالم (پرسنل بیمارستان) پرداخته شد. 100 نفر در هر گروه نمونه‌ به صورت در دسترس در سال 96-1395 انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه جمعیت شناختی ساختاریافته و پرسشنامه تحریفات شناختی بودند.

    نتایج

    میانگین سنی بیماران 69/40 سال بود. بیماران مبتلا به سل به طور معناداری (PV=0.01) بیشتر از تحریفات شناختی تعمیم مبالغه آمیز واستدلال شخصی استفاده می کردند. زنان بیمار تحریفات شناختی استدلال شخصی و تعمیم مبالغه آمیز، و بیماران مرد تحریف شناختی برچسب زدن را بیشتر بکار می بردند.

    بحث و نتیجه گیری

    تعداد تحریفات شناختی در بیماران بیشتر از افراد سالم بود. این تحریفات شناختی در بیماران مبتلا به سل، نقش قابل توجهی را در پایبندی بیمار به پذیرش وادامه درمان و توانبخشی ریوی بازی می کنند. لذا ارزیابی تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل جهت ارایه خدمات روانشناختی و روانپزشکی دقیق موجب بهبود وضعیت جسم و روان و درنتیجه بهبود کیفیت زندگی بیمارمی گردد.

    کلیدواژگان: تحریف شناختی، بیماری سل، افراد سالم
  • بررسی وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار از دیدگاه کارکنان بیمارستان دکتر مسیح دانشوری در سال 1393
    حبیب امامی، الهام قازانچایی، رحیم روزبهانی، بهشته جبلی، مریم تاج بخش صفحه 4

    ایمنی بیمار به عنوان یکی از مولفه‌های اصلی کیفیت خدمات سلامت، به معنای پرهیز از وارد شدن هر گونه صدمه و جراحت به بیمار در حین ارایه مراقبت‌های سلامت است. جو ایمن به معنای برداشت کارکنان از ایمنی و تاثیر انگیزه آنان بر بروز رفتار ایمن در محیط کار تعریف شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار و میزان آگاهی کارکنان شاغل در بیمارستان دکتر مسیح دانشوری از ایمنی بیمار در سال 1393 صورت گرفته است. این پژوهش یک مطالعه مقطعی میدانی بوده که از پرسشنامه استاندارد HSOPSC استفاده گردید. در این پژوهش به منظور بررسی فرهنگ ایمنی در بیمارستان مورد مطالعه، بر اساس مطالعه پایلوت اولیه نمونه ای به حجم 379 نفر از کلیه کارکنان کادر درمانی که در تماس مستقیم و غیر مستقیم با بیمار بودند انتخاب شد و در نهایت 308 پرسشنامه کامل جمع آوری گردید. پرسشنامه در کل حاوی 53 سوال است که در هفت بخش تدوین شده است. این ابزار دوازده بعد فرهنگ ایمنی از جمله: کار گروهی، انتظارات مدیران، ارتقای مستمر سازمانی، حمایت مدیر بیمارستان از ایمنی بیمار، برداشت کلی کارکنان از ایمنی بیمار، بازخورد درباره خطاها، شفافیت ارتباطات، فراوانی حوادث گزارش شده، انتقالات، پاسخ غیرتنبیهی به خطاها، نمره کلی ایمنی بیمار در بیمارستان و گزارش رویدادها را مورد سنجش قرار می‌دهد. پس از جمع‌آوری، داده‌ها وارد نرم افزار SPSS22 قرار گرفته و تجزیه و تحلیل شدند. تعداد 308 نفر پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. از این گروه 73 نفر (25 درصد) کادر اداری بودند. مولفه پاسخ تنبیهی به خطا پایین‌ترین معدل (6/2±05/4) و مولفه انتظارات مدیران بالاترین میانگین (4/2±4/10) را داشتند. تعداد 98 نفر (4/32 درصد) ایمنی بخش ها را ضعیف می‌دانستند. میانگین نمره کار تیمی در واحدهای بیمارستانی، در گروه اداری برابر با (3±7/9) در مقابل (8/2±4/8) (001/0=p). میانگین فراوانی و تعداد حوادث گزارش شده در گروه اداری برابر با 7/2±34/7 در مقابل 7/2±6/6 (024/0=p) بود. میانگین نمرات گروه اداری در مولفه حمل و نقل برابر با 3/3±9/1 در مقابل 3/3±8/9 (014/0=p) بود. میانگین نمرات کلیه مولفه ها در بین گروه پرستاران و پزشکان اختلاف نداشت بیشترین درصد پاسخ مثبت مربوط به حیطه ارتقای مستمر سازمانی (7/62%) و کمترین درصد پاسخ مثبت مربوط به حیطه پرسنلی (1%) بود. تعداد 115 نفر (88/42%) اعلام داشتند که در سال گذشته (سال 1392)، حداقل 1 تا 2 مورد حادثه گزارش کرده‌اند. بر اساس نتایج، از بین ابعاد 12 گانه ایمنی بیمار، بعد ارتقای مستمر سازمانی (یادگیری سازمانی- بهبود مداوم) بعنوان نقطه قوت فرهنگ ایمنی بیمار در بیمارستان مورد مطالعه شناخته شد، همچنین ضعیف‌ترین حیطه، حیطه پرسنلی بود که نیازمند بهبود وضعیت می باشد که با اتخاذ تدابیر و اجرای مداخلاتی همچون افزایش نیروی انسانی در واحدهای بیمارستان می‌توان در جهت بهبود و ارتقای ایمنی بیمار در این حیطه گام برداشت.

    کلیدواژگان: فرهنگ ایمنی بیمار، بیمارستان، خطاهای پزشکی، پرسشنامه HSOPSC، بیمارستان مسیح دانشوری
  • بررسی رابطه بین نسبت کسر عددی سطح استروژن و پروژسترون با میزان دی دایمر در زنان باردار سالم و مبتلا به ترومبوآمبولی وریدی در سه ماهه سوم حاملگی
    سحر عامل شهباز، حمید روحی بروجنی، شیدا شبانیان صفحه 5
    زمینه و هدف

    ترومبوآمبولی وریدی یکی از مهمترین علل مرگ و میر مادران بوده که استفاده از سطح دی- دایمر در رد کردن این بیماری در طول حاملگی حایز اهمیت می باشد. گفته می شود سطح دی- دایمر با افزایش سن حاملگی، نسبت به افراد معمولی افزایش می‌یابد. لذا یافتن نسبت کسر عدی ثابت با میزان استروژن و پروژسترون شاید بتواند در تشخیص بهتر بیماری مفید باشد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین نسبت کسر عددی سطح استروژن و پروژسترون با میزان دی- دایمر در زنان باردار سالم و مبتلا به ترومبوآمبولی وریدی در سه ماهه سوم حاملگی انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه مورد و شاهدی در سال 1395 بر روی 25 زن باردار مبتلا به ترومبوآمبولی وریدی (گروه مورد) و 46 زن باردار سالم (گروه شاهد) انجام شد. از هر کدام از افراد دو گروه مورد و شاهد 5 سی سی خون گرفته شد و سطح دی- دایمر به روش ایمنوفلورسانس، سطح استروژن و سطح پروژسترون اندازه گیری و ثبت شد. داده های مطالعه با استفاده از آزمون های آماری توصیفی، کای اسکویر، تی مستقل و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته‌ها:

    در این مطالعه میزان دی دایمر در گروه مورد 93/303±83/1387 به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد31/126±39/457 بود (001/0 >P)، ولی میزان استروژن و پروژسترون در دو گروه اختلاف معناداری نداشت(05/0< P). نسبت دی- دایمر به استروژن و پروژسترون نیز به طور معناداری در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد گزارش گردید(001/0>P).

    نتیجه‌گیری:

    با توجه به اختلاف معنی دار نسبت دی- دایمر به استروژن و پروژسترون در زنان مورد و شاهد، برآورد این نسبت در مطالعات آینده در زنان حامله سالم و استفاده از آن به جای عدد خام دی- دایمر در بخش زنان و برای بیماران با شک بالینی به ترومبوآمبولی وریدی توصیه می گردد.

    کلیدواژگان: دی- دایمر، استروژن، پروژسترون، زنان باردار
  • بررسی ژنوتیپ های سویه های ویروس هرپس سیمپلکس تیپ 1 شناسایی شده در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان دکتر مسیح دانشوری
    مبینا گلچین، لیلا پوس اشکن، سید علیرضا ناجی صفحه 6
  • بررسی رابطه سطح proBNP با تغییرات گرافی قفسه سینه در بیماران مبتلا به پنومونی
    واهان مرادیانس، داوود احمدی، سعید کلانتری صفحه 7
    زمینه و هدف

    پنومونی دومین علت عفونت شایع بیمارستانی و شایعترین علت مرگ بیمارستانی محسوب میشود. اخیرا B-type natriuretic peptide (BNP) بعنوان مارکری جهت بررسی بیماران CAP مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین میزان ProBNP و تغییرات رادیوگرافیک قفسه صدری طی مراحل درمانی بیماران میباشد.

    روش کار

    این پژوهش مطالعه ای cross-sectional بر 30 بیمار مبتلا به CAP در بخش ریه بیمارستان رسول اکرم تهران در سال 1395 میباشد. اطلاعات دموگرافیک، یافته های آزمایشگاهی از جمله سطح ProBNP، یافته های رادیولوژیک قفسه صدری ثبت گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده گردید.

    یافته ها

    از بین 30 بیمار، 43.3٪ بیمار (13 مورد) مرد و 56.7٪ (17 نفر) زن بودند. بیماران سن بین 25 تا 85 سال داشتند و میانگین سنی آنها 64.63±14.40 بود. سطحBNP اولیه و 6 هفته پس از درمان به ترتیب 237.77±160.95 و 226.33±156.74 بود. بین سطح BNP اولیه و سطح BNP 6 هفته پس از درمان اختلاف آماری معناداری وجود نداشت (P value=0.236). بعد از شروع درمان افراد مورد مطالعه، 90٪ آنها از نظر درگیری قفسه سینه clear شدند. بین ناحیه درگیری در زمان سنجش مقدار BNP اولیه با زمان سنجش BNP 6 هفته بعد از درمان از نظرآماری اختلاف معناداری برقرار بود (P value <0.001).

    نتیجه گیری

    بین سطحBNP اولیه و 6 هفته پس از درمان تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. بعد از 6 هفته درمان، در اکثر بیماران شواهدی دال بر درگیری قفسه سینه وجود نداشت. عدم ارتباط معنادار بین سطح BNP با شدت پنومونی میتواند به دلیل حجم پایین نمونه ها باشد؛ لذا پیشنهاد میشود مطالعه در حجم بالاتری صورت پذیرد و مقایسه سطح BNP با افراد سالم نیز مورد بررسی قرار گیرد.

    کلیدواژگان: پنومونی، سطح BNP، پپتید ناتریورتیک، تغییرات گرافی قفسه سینه