فهرست مطالب

رودکی (پژوهش های زبانی و ادبی در آسیای مرکزی) - پیاپی 47 (پاییز و زمستان 1395)

نشریه رودکی (پژوهش های زبانی و ادبی در آسیای مرکزی)
پیاپی 47 (پاییز و زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/11
  • تعداد عناوین: 7
|
  • محمد پاشایی رسول کاظم زاده * صفحات 1-23
    شاعران همواره به رنگ ها توجه خاصی نشان داده اند و در کنار کارکرد هنری عنصر رنگ در خلق تصاویر شاعرانه و تشبی هات هنری، از ویژگی نمادین رنگ واژه ها نیز در انتقال عواطف و احساسات ویژه خود بهره برده اند. موضوع بحث این مقاله، بررسی کاربرد عنصر رنگ در دیوان رودکی، به مثابه یکی از عناصر زبانی و درون متنی شعر، است. از زمان های دور، کور مادرزاد بودن یا کور شدن رودکی در اواخر عمرش، مسئله ای مبهم و تاریک محسوب می شود که ذهن پژوهندگان را به خود مشغول داشته است. این مقاله به بررسی بسامد فراوان کاربرد عنصر رنگ در اندک ابیات باقی مانده از رودکی و اشاره به چندین مورد از نشانه های زبانی و درون متنی شعر او، از قبیل تبدیل امور ذهنی به امور حسی با کاربرد هنرمندانه رنگ، توجه خاص او به طبیعت و تصاویر برساخته از آن، کاربرد لغوی و اصطلاحی رنگ و ترکیبات برساخته از آن، ارائه تصویری انتزاعی در قالب محسوسات به کمک رنگ واژه ها، رابطه غیرمستقیم رنگ و مفهوم ذهنی، استفاده از لغز یا چیستان، رسیدن از سطح توصیفی جزئی به مصداق موردنظر و تجربه دیدار و تصاویر دیداری، اختصاص دارد تا نشان دهد که رودکی در ابتدا، چنین تصاویری را دیده و درک کرده و کور مادرزاد نبوده است.
    کلیدواژگان: رودکی، بینایی، کوری، رنگ واژه، توصیف
  • ابراهیم خدایار صفحات 25-47
    در اواخر نیمه دوم سده نوزدهم میلادی، در میان مسلمانان تحت سلطه امپراتوری روسیه، جنبشی اجتماعی و فرهنگی درحال شکل گیری بود که به تاسی از شیوه ابداعی بنیان گذار آن، اسماعیل بیک گسپرینسکی (1851-1914م)، برای آموزش نوین در مکاتب ابتدایی مسلمانان، موسوم به «اصول صوتیه» یا «اصول جدید»، به «جدیدیه» مشهور شد. این جنبش پس از شکست سنگین ارتش روسیه تزاری از ارتش ژاپن و وقوع انقلاب اول روسیه در سال 1905م، به منظور ایجاد ارتباط گسترده با توده مردم، برای تبلیغ افکار خود، هم زمان با روی آوردن به چاپ و انتشار روزنامه و مجله و ساده کردن زبان آن‏ها، به خلق آثار ادبی فاخر در حوزه شعر و ادبیات داستانی جدید نیز دست زد و از این طریق، به نوسازی ادبیات خود، هم از نظر صورت و هم از نظر محتوا، اقدام کرد. در این مقاله، ویژگی های رمان مسلمانان دارالراحت، ترجمه رمان تاتاری دارالراحت مسلمانلری (1906م)، مهم‏ترین و معروف‏ترین اثر ادبی آرمان‏شهری اسماعیل بیک گسپرینسکی (1851-1914م) که عبدالرئوف فطرت بخارایی (1886-1938م)، از سران جنبش جدیدیه و بنیان گذار نثر نوین فارسی تاجیکی در بخارا، آن را در 1915م به فارسی ترجمه کرده است، بررسی شد. نتایج تحقیق نشان داد که مترجم ضمن وفاداری به متن تاتاری رمان از نظر محتوا، تمام تلاش خود را برای بنیان گذاری زبان نوآیین فارسی برگرفته از زبان قابل فهم گفتاری عموم مردم بخارا در اوایل قرن بیستم، به کار برده و با افزایش یا کاهش حجم ترجمه، تغییر ساختار نحوی متن اصلی، تغییر شکل گفت وگوها و نقل قول ها، از نمایش گونه ادبی زبان گفتاری بخاراییان و درنتیجه، شکل دهی به زبانی نوآیین، سربلند بیرون آمده است.
    کلیدواژگان: جنبش جدیدیه، آسیای مرکزی، اسماعیل بیک گسپرینسکی، فطرت بخارایی، فارسی تاجیکی، رمان مسلمانان دارالراحت
  • وحید رویانی* صفحات 49-66
    قوم ترکمن یکی از اقوام قدیمی است که بخشی از آن ها در کرانه شرقی دریای خزر و کشور ترکمنستان امروزی و برخی دیگر، در شمال ایران ساکن شده اند. در طول تاریخ چندین سده ادبیات این قوم، تاثیر و تاثر متقابلی بین ادبیات فارسی و ادبیات ترکمن وجود داشته است. در این میان، شعرا و نویسندگان ترکمن همواره در طول تاریخ، به ادبیات فارسی، به عنوان زبان رسمی ایرانیان، توجه نشان داده اند و شاعران ترکمن برجسته ای را می توان نشان داد که با زبان و ادبیات فارسی آشنا بوده و تحت تاثیر شاعران و نویسندگان ادبیات فارسی قرار داشته اند. یکی از این شعرا شیدایی، شاعر قرن هجدهم ترکمن، است که از ادبیات کلاسیک فارسی، بسیار اثر پذیرفته است؛ ازجمله منظومه ای به نام گل و صنوبر از او برجای مانده که تحت تاثیر منظومه های غنایی ادب فارسی سروده شده است. این داستان نه تنها به لحاظ اسم و برخی شخصیت ها با داستان گل به صنوبر چه کرد؟ که یکی از داستان های عامیانه در ادبیات فارسی است، مشابهت دارد، بلکه مقایسه آن با سایر منظومه های کلاسیک ادبیات فارسی نشان می دهد که این اثر به لحاظ مضمون، آرایه های ادبی و لغات و ترکیبات، با منظومه های ادب فارسی دارای اشتراکاتی است و شیدایی در سرودن این منظومه، از منظومه های ادب فارسی اثر پذیرفته است. برخی مضامین مشترک عبارت اند از: سفر عاشق برای رسیدن به معشوق، شیوه عاشق شدن، سفر با کشتی، موانع رسیدن به معشوق، نقش پریان در داستان، بعد مسافت بین عاشق و معشوق، نقش سیمرغ و گاو دریایی. از آرایه های ادبی مشترک نیز می توان به تشبیه و استعاره و غیره، و از لغات و ترکیبات فارسی مشترک به خونخواره، همای سعادت و غیره اشاره کرد.
    کلیدواژگان: گل و صنوبر، شیدایی، ادبیات ترکمن، ادبیات فارسی، اثرپذیری
  • سیدمحمدباقر کمال الدینی * صفحات 67-85
    رساله «ده قاعده»، رساله ای است مختصر به زبان فارسی از میرسیدعلی همدانی، عالم و عارف قرن هشتم قمری، درباره راه های رسیدن به خدا و تشریح مراحل و قواعد دهگانه آن از نظر متصوفه، یعنی توبه، زهد، توکل، قناعت، عزلت، ذکر، توجه، صبر، مراقبه و رضا که برخی از محققان آن را ترجمه اصول العشرهنجم الدین کبری دانسته اند. تنها تصحیح موجود از این رساله، مربوط به شش دهه قبل است که مارین موله، ایران شناس فقید فرانسوی، آن را انجام داده است. مقاله حاضر تصحیح جدیدی از رساله «ده قاعده» است که از روی نسخه خطی موجود در کتابخانه وزیری یزد، انجام شده است. در تصحیح اخیر، برخی از ابهامات تصحیح قبلی برطرف و توضیحات تکمیلی در پاورقی آمده است.
    کلیدواژگان: تصحیح، رساله ده قاعده، عرفان، میرسیدعلی همدانی
  • بدرالدین مقصوداف* صفحات 87-107
    در مقاله حاضر اشعار سنتی و نوپردازی های دل آرام، شاعره جوان تاجیک، تجزیه، تحلیل و بررسی شده است. در تاجیکستان، دو شاعره خوش قریحه نوقلم غناگو با اسم «دل آرام» فعالیت دارند؛ یکی از خجند و دیگری از ختلان. بر شعر دل آرام ثانی برای بار اول، نظر انتقادی اجمالی صورت می گیرد؛ اما هدف اصلی، تحقیق و نقد اشعار دل آرام اول است. تا به امروز، بر اشعار این شاعره، برمبنای روش علمی، تحقیقی انجام نشده است. برای اولین بار، درباره سروده های این شاعره تاجیک، با کارگیری از روش های ساختار شناسی، روانکاوی و هرمنوتیک ادبی، در این مقاله تحقیق شده است. اظهار می شود که نسل نوی شعرای تاجیک، بدون نظارت سانسور دولتی، آزادانه به خلاقیت ادبی، شغل ورزیدن دارند. نمونه بارز این ادعا، سروده های دل آرام است. او از راه سرودن شعر متین سنتی، آگاهانه به ایجاد شعر نو رسیده است. درباره نتیجه تحقیق موضوع، می توان چنین اشاره کرد که دل آرام در شاعری، به ویژه در گفتن شعر نو، شاعری تصویرگر، رمانتیک و درون گراست. بیرون را مطابق بر دنیای درون خود، به تصویر می گیرد؛ اما دید و لحن زنانه دارد؛ بنابراین، در شعر نوی دل آرام، برتری تصویر بر قضاوت را می بینیم. در نظام بافت اشعارش، کلمه و ترکیب های برگرفته از اشعار شعرای نوپرداز ایران بسیار است. در شعر او، واژه های «برگ»، «ساعت»، «صبح»، «فصل» و به ویژه «صدا»، بسامد زیاد دارند. اکثر اشعارش راجع به موضوعات روز هستند و اجتماعی، تعلیمی و تصویر حالات اند. موضوع عشق زن به مرد، مستقیما مطرح نیست؛ اما ناکامی و شکست در آن احساس می شود. نظر شاعره درباره شعر امروز ایران و برداشت هایش از آن، آشکار است؛ اما می توان گفت عمومیت هایی که در میان تصویرهای دل آرام و نوگرایان ایران هست، ثمره روابط بینامتنی نیست. این شاعره در کارکردهای زبانی، نقش دید و هنر خودی نیز دارد. تصویرهایش گاهی چندصدایی اند. در اندیشه اش، تاثیر جهان بینی مذهبی و فلسفه فاتالیسم1 غلبه دارد. استعاره بنیادی شعرهایش «تنها ماندن» است. گذشت بی بازگشت وقت نیز از موتیف های اساسی شعر اوست.
    کلیدواژگان: دل آرام، شعر سنتی، شعر نو، غزل، تصویر، شعر زنانه، درون گرایی
  • مصباح الدین نرزیقل* صفحات 109-133
    در محیط ادبی تاجیکستان، امروزه، عده ای از شاعران جوان به عرصه شعر و شاعری قدم نهاده اند که شعر پس از دوران استقلال کشور ما را نمایندگی می کنند. بهرام رحمت زاد در شمار تعداد قابل توجه شاعران جوان امیدبخش قرار دارد که نماینده حوزه ادبی ولایت سغد است و از تجربه های شاگردانه اش چنین برمی آید که درنتیجه آموزش و زحمت همیشگی، آینده درخشانی منتظر اوست. به دایره بررسی و تحقیق کشیدن شعر شاعران جوان کوشا، مانند بهرام رحمت زاد، به شکل گیری راه ایجادی و تکمیل جهان شاعری آن ها مساعدت خواهد کرد. رحمت زاد و هم نسلان او، ازجمله شاعران تازه نفسی محسوب می شوند که زندگی و تحصیلات خویش را در دوره جدید و تاریخ نوین جمهوری تاجیکستان آغاز کرده اند. نگاه این شاعران با شاعران جوانی که در عهد شوروی وارد میدان ادبیات می شدند، کاملا فرق می کند. در کشور ما، برای فعالیت شاعران جوان در قیاس با شاعران جوان عهد سابق، هیچ محدودیتی از نظر فکری وجود ندارد؛ بنابراین، تقاضاها هم در برابر شاعران جوان دگرگونه است و هنر ماندگار، معیار اساسی در کار شاعری آن ها محسوب می شود. شاعر جوان هم عصر ما باید سخنی بگوید و به خواننده پیشنهاد کند که اصطلاحا شعر باشد و با فضای شعر تاجیکی (فارسی)، در قلمروی شعر پارسی (فارسی، دری، تاجیکی) و جهان، هم آوازی پیدا کرده تواند. در این مختصر، مولف بر آن است تا شعر شاعر جوان، بهرام رحمت زاد، را با هدف نمایاندن نشیب وفرازهای موجود در قدم های نخستین ایجادی و کشف دنیای شاعری او، بررسی کند. غرض اصلی، معرفی و نقد اشعار شاعر جوان، با مقصد ارزیابی شعر او بوده و این امر با فراگیری مسئله های مربوط به صحت اوزان و قالب، صنعت و هنر، سنت و نوآوری، و موضوع و محتوا صورت گرفته است که از این جهت، اقدام نخستین به حساب می آید. در این مقاله، ضمن بررسی مسئله های اساسی موردنظر، فضای شاعری و بازیافت های شاعر جوان به صورت یک لخت موردمطالعه و نقد قرار گرفته و نتیجه آن در پانزده بخش، خلاصه شده است.
    کلیدواژگان: بهرام رحمت زاد، شعر، قالب، محتوا، سنت، نوآوری
  • عمر الدین یوسف اف* صفحات 135-152
    هم زمان با استقلال تاجیکستان، شعر تاجیک وارد مرحله نویی شده است و بدین ترتیب، نسل جدیدی وارد میدان ادبیات شده اند که شیوه گفتار، سبک بیان، طرز تصویر، وسعت معنی آفرینی و برداشت های شاعرانه آن ها، با نسل کمی بزرگسال تر از خودشان، تفاوت های چشمگیر دارد. هم اکنون که در اوایل سده 21 میلادی به سر می بریم، نه تنها وضع شعر جهان، بلکه شعر پارسی تاجیکی نیز دیگر شده است. یکی از شاعرانی که از این وضعیت نو و متفاوت اثر پذیرفته، شاه بیگیم است. شعرهای شاه بیگیم صمیمی سروده شده اند و صاحب احساس اجتماعی اند. شاه بیگیم که در نوشته هایش، غالبا از سبک نگارش استاد شیرعلی لایق، بازار صابر و فرزانه تقلید می کند، موضوع اشعارش را عموما به توصیف وطن، عشق، دوست داشتن محبوب، محبت به یار، خوشی های روزگار جوانی، و درد هجران اختصاص داده است. اشعار او بیشتر در قالب غزل، دوبیتی و سپید سروده شده اند. طبع شاه بیگیم مادرزاد، سخنش روان و سبک بیانش ساده است و احساس، درک و بینش شاعرانه دارد. در نوشته های او، بازیافت های زیبای شاعرانه دیده می شوند. در کنار بازیافت ها، در شعر هر شاعری که به تازگی وارد صحنه ادبیات می شود، عادتا نقص و کمبودهای لفظی، معنایی و وزنی نیز دیده می شود که نوشته های شاه بیگیم نیز از این امر مستثنا نیستند.
    کلیدواژگان: تاجیکستان، شعر معاصر، شاه بیگیم، بازیافت های شاعرانه، نقصان های شعری
|
  • Mohammad Pashai Rasul Kazemzade * Pages 1-23
    The poets are always interested in colors and beside the artistic function of colors in creation of poetic images and artistic similes, they use the symbolic features of color terms to communicate their characteristic emotions. The subject of this article is the analysis of function of color elements as one of the linguistic and intratextual elements of poetry in The Divan of Rudaki. There is an ongoing debate about whether Rudaki was a congenital blind or he became blind later in his life. This article is allocated to analysis the high frequency usage of color elements in the few remaining verses of Rudaki’s poems. It also points out the several linguistic signs in his poems which show that Rudaki was not a congenital blind; The linguistic signs such as alteration of subjective affairs to objective affairs by artistic application of colors, his special consideration of the nature and it’s built-in images, the lexical and idiomatic use of colors and it’s built-in compounds, presentation of an abstract image by color terms in the form of tangibles, indirect relation between color and mental concept, the use of enigma, and approaching to the intended referent and the visual experience of images by a partial description.
    Шоирон њамвора ба ранг­њо таваљљуњи хоссе нишон додаанд ва дар канори коркарди њунари унсури ранг дар халќи тасовири шоирона ва ташбењоти њунарї, аз вижагии­ намодини ранг­вожа­њо низ дар интиќоли авотиф ва эњсосоти вижаи худ бањра бурдаанд. Мавзўи бањси ин маќола баррасии корбурди унсури ранг дар девони Рўдакї ба масобаи яке аз аносури забонӣ ва дарун­матнии шеър аст. Аз замон­њои дур кўри модарзод будан ё кўр шудани Рўдакї дар авохири умраш, масъалае мубњам ва торик мањсуб ме­шавад, ки зењни пажўњандагонро ба худ машѓул доштааст. Ин маќола ба баррасии басомади фаровони корбурди унсури ранг дар андак абёти боќимонда аз Рўдакї ва ишора ба чандин маврид аз нишонањои забонӣ ва дарун­матнии шеъри ў, аз ќабили табдили умури зењнӣ ба умурӣ њиссӣ бо корбурди њунармандонаи ранг, таваљљуњи хосси ў ба табиат ва тасовири барсохта аз он, корбурди луѓавї ва истилоњии ранг ва таркиботи барсохта аз он, ироаи тасвири интизоӣ дар ќолаби мањсусот ба кумаки ранг­вожа­њо, робитаи ѓайримустаќими ранг ва мафњуми зењнї, истифода аз луѓаз ё чистон, расидан аз сатњи тавсифи љузӣ ба мисдоќи мавриди назар ва таљрибаи дидор ва тасовири дидорӣ, ихтисос дорад, то нишон дињад, ки Рўдакї дар ибтидо чунин тасовиреро дида ва дарк карда ва кўри модарзод набудааст.
    Keywords: Rudaki, eyesight, blindness, color term, describe. ??????, ?????, ????, ?????????, ??????
  • Ebrahim Khodayar* Pages 25-47
    In the late 19th century, among the Muslims who was under the Russian Empire domination, a social and cultural movement came to emerge which has been known as ‘Modern Methods’ or ‘Modernity’. Following its founder, Ismail Gasprinski (1851-1914), the movement deployed new methods in education in primary schools. After Russian Army was defeated by Japan and the first Russian revolution in 1905, to develop their connection with the public and to spread their tenets, while they were publishing newspaper and magazines to simplify language, simultaneously the movement proceeded to create a rich literature in poetry and narrative literature to modernize their literature both in form and content. In this article we studied the translation of the Tatar novel “The Muslims of Darolrahat”, the most important and most famous utopian literary work of Ismail Gasprinski, which has been translated in Persian in 1915 by Abdolrauf Fitrat Bukharai (1886-1938), one of the leaders of Modernity movement and one of the founders of Tajik Persian modern prose in Bukhara. The results indicated that by being faithful to the content of the novel, the translator has done his best to establish a new Persian language inspired by the intelligible colloquial language of the people of the Bukhara in early 20 century. By alteration in the volume of translation, structure of the original text, and formation of dialogues and passages he has been successful to represent the literary genre of the colloquial language of the people of Bukhara and form a new language.
    Дар авохири нимаи дувуми садаи нуздањуми мелодї, дар миёни мусулмонони тањти султаи имперотурии Русия љунбиши иљтимої ва фарњангӣ дар њоли шаклгирӣ буд, ки ба таассї аз шеваи ибдоии бунёнгузори он Исмоилбек Гаспаринский (1851- 1914м), барои омўзиши навин дар макотиби ибтидоии мусулмонони мавсум ба «Усули савтия» ё «Усули љадид», ба «Ҷадидия» машњур шуд. Ин љунбиш пас аз шикасти сангини артиши русияи таззорӣ аз артиши Япония ва вуќўи Инќилоби аввали Русия дар соли 1905м, ба манзури эљоди иртиботи густарда бо тўдаи мардум, барои таблиѓи афкори худ, њамзамон бо рўй овардан ба чоп ва интишори рўзнома ва маљалла ва сода кардани забони онþњо, ба халќи осори адабии фохир дар њавзаи шеър ва адабиёти достонии љадид низ даст зад ва аз ин тариќ, ба навсозии адабиёти худ, њам аз назари сурат ва њам аз назари муњтаво иќдом кард. Дар ин маќола, вижагиҳои “Мусулмонони Дор-ур-роњат”, тарљумаи романи тотории “Дор-ур-роњат мусулмонлари” (1906м), муњимþтарин ва маъруфþтарин асари адабии ормонþшањри Исмоил Гаспаринский (1851-1914м), ки Абдуррауфи Фитрати Бухорої (1886-1938м), аз сарони љунбиши љадидия ва бунёнгузори насри навини форсии тоҷикӣ дар Бухоро онро дар 1915м ба форсӣ тарҷума карда аст, баррасӣ шуд. Натоиљи тањќиќ нишон дод, ки мутарљим зимни вафодорӣ ба матни тотории роман аз назари муњтаво тамоми талоши худро барои бунёнгузори забони навойини форсӣ баргирифта аз забони ќобили фањми гуфтории умумии мардуми Бухоро дар авоили ќарни бистум ба кор бурда ва бо афзоиш ё коҳиши ҳаҷми тарҷума, тағйири сохтори наҳвии матни аслӣ, тағйири шакли гуфтугӯҳо ва нақли қавлҳо, аз намоиши гунаи адабии забони гуфтории бухороиён ва дар натиља шаклдиҳӣ ба забони навойин сарбаланд берун омадааст.
    Keywords: Modernity Movement, Central Asia, Ismailbeyk Gasprinski, Fitart Bukharai, Tajik Persian, The Muslims of Darolrahat Novel.
  • Vahid Ruyani * Pages 49-66
    The Turkmen people are one of the ancient ethnic groups who some of them has been resided in east coast of the Caspian Sea, which today has been known as Turkmenistan, and some of them has been resided in the north of Iran. Throughout the several centuries of literary history of these people, there was an ongoing interaction between the Persian and the Turkmen literature. The Turkmen poets and authors have been interested in Persian, as the official language of Iran, and Persian literature and there are Turkmen poets who have been familiar with Persian language and literature and have been inspired by poets and authors of Persian literature. One of these poets was Sheydai, the 18th century Turkmen poets, who had been inspired by Persian classical literature, which one of his remaining books, “The Flower and the Poplar”, inspired by Persian Lyrical literary. The story of “The Flower and the Poplar” not only is similar to the “What did the flower to the poplar” based on its name and its characters, but a comparison between this book and other Persian classical literary works shows us that there are similarities between them in terms of the rhetorical figures and words and expression, and in the composition of the book, Sheydai has been inspired by the Persian literary. Some of the common themes of them are: Lover’s journey to join his beloved, the manner of falling in love, the voyage, the obstacles that prevent lover to join his beloved, the function of fairies in the story, the distance between the lover and beloved, the function of the Simorgh and sea cow. Similes and metaphors, and bloodthirsty and Huma of felicity are some of the common rhetorical figures and expressions in the book and the Persian literary.
    Ќавми туркман яке аз аќвоми ќадимист, ки бахше аз онњо дар каронаи шарќии дарёи Хазар ва кишвари Туркманистони имрўзї ва бархе дигар дар шимоли Эрон сокин шудаанд. Дар тўли таърих чандин садаи адабиёти ин ќавм, таъсир ва таассури мутаќобили байни адабиёти форсї ва адабиёти туркман вуљуд доштааст. Дар ин миён, шуаро ва нависандагони туркман њамвора дар тўли таърих ба адабиёти форсї, ба унвони забони расмии эрониён, таваљљуњ нишон додаанд ва шоирони туркмани барљастаеро ме­тавон нишон дод, ки бо забон ва адабиёти форсӣ ошно буда ва тањти таъсири шоирон ва нависандагони адабиёти форсӣ ќарор дошта­анд. Яке аз ин шуаро Шайдої, шоири ќарни њаљдањуми туркаман аст, ки аз адабиёти классики форсї бисёр асар пазируфтааст. Аз љумла, манзумае ба номи “Гулу санавбар” аз ў барљой монда, ки тањти таъсири манзума­њои ѓинои адаби форсӣ суруда шудааст. Ин достон натанњо ба лињози исм ва бархе шахсият­њо бо достони “Гул ба санавбар чї кард?”, ки яке аз достон­њои омиёна дар адабиёти форсист, мушобањат дорад, балки муќоисаи он бо соири манзума­њои классики адабиёти форсӣ нишон медињад, ки ин асар ба лињози мазмун, ороя­њои адабї ва луѓоту таркибот бо манзума­њои адаби форсӣ дорои иштирокотест ва Шайдої дар сурудани ин манзума аз манзума­њои адаби форсӣ асар пазируфтааст. Бархе мазомини муштарак иборатанд аз: сафари ошиќ барои расидан ба маъшуќ, шеваи ошиќ шудан, сафар бо киштї, мавонеи расидан ба маъшуќ, наќши париён дар достон, баъди масофат байни ошиќ ва маъшуќ, наќши симурѓ ва гови дарёї. Аз ороя­њои адабии муштарак низ метавон ба ташбењ ва истиора ва ѓайра, ва аз луѓоту таркиботи форсии муштарак ба “хунхора”, “њумои саодат” ва ѓайра ишора кард.
    Keywords: The Flower, the Poplar, Sheydai, Turkmen Literary, Persian Literary, effectiveness
  • Sayyed Mohammad Bagher Kamalaldini * Pages 67-85
    The Ten Rules’ written by Mir Sayyid Ali Hamedani, a mystic of 8 Hijry century–which some researchers believe it is a translation of Najmoddin Kobra’s “Ten Rules”–is a brief treatise about the ways of reaching god and description of ten rules of these ways (i. e. penitence, piety, trust, contentment, seclusion, zekr, assiduity, patience, meditation, and satisfaction) from the point of view of mystics. The only existing amendment of the treatise has been done six decades ago by Marijan Molè, the French scholar of Iran. This article is a new amendment of ‘Ten Rules’ based on the existing manuscript in Vaziri Library in Yazd. In the present amendment some ambiguities of the last amendment have been clarified and supplementary comments have been provided in footnotes.
    Рисолаи «Дањ ќоида», рисолаест мухтасар ба забони форсӣ аз Мир Саййид Алии Њамадонї, олим ва орифи ќарни њаштуми ќамарї, дар бораи роњњои расидан ба Худо ва ташрењи мароњил ва ќавоиди дањгонаи он аз назари мутасаввифа, яъне тавба, зуњд, таваккул, ќаноат, узлат, зикр, таваљљуњ, сабр, муроќиба ва ризо, ки бархе аз муњаќќиќон онро тарљумаи “Усул-ул-ашара”-и Наљмуддини Кубро донистаанд. Танњо тасњењи мављуд аз ин рисола марбут ба шаш дањаи ќабл аст, ки Морин Мула, эроншиноси фаќиди фаронсавї онро анљом додааст. Маќолаи њозир тасњењи љадиде аз рисолаи «Дањ ќоида» аст, ки аз рўи нусхаи хаттии мављуд дар Китобхонаи Вазирии Язд анљом шудааст. Дар тасњењи ахир бархе аз ибњомоти тасњењи ќаблӣ бартараф ва тавзењоти такмилӣ дар повараќӣ омадааст.
    Keywords: Amendment, Ten Rule's treatise, mysticism, Mir Sayyid Ali Hamedani
  • Badroddin Maghsudof * Pages 87-107
    In this article the classical poems and innovation of Delaram, the young Tajik poet, have been analyzed. There are two poets in Tajikistan, whose name is Delaram; One of them is from Khujand and the other from Khatlon. This is the first time that the poems of secondary Delaram has been briefly reviewed; However the main purpose of the article is to review the poems of Delaram Khujandi. Up to now there has not been any research on the poems of Delaram Khujandi based on scientific methods. For the first time, by using structuralism, psychoanalysis, and hermeneutics methods, her poems have been reviewed. It has been claimed that without the governmental censorship, the new generation of Tajik Poets are freely developing creative literary works. The Delaram’s poetry is one of the prominent examples of those. By composing the firm classical poems, she has consciously achieved to the modern poetry. The results suggest that in poetry, especially modern poetry, Delaram is an imagery, romantic, introvert poet. She portrays the external according to her internal; but she has feminine insight and tone; so in her poetry, we could distinguish the domination of imagination over the judgment. In the structure of the context of her poems there are many words and expression which has been inspired by the poetry of the modern Persian poets. The words ‘leaf’, ‘clock’, ‘morning’, ‘season’, and especially ‘voice’ have high frequency in her poems. Most of her poems are about current issues and are social, pedagogical, and imagery. The love between the man and woman is not the direct subject of her poems; but failure and break could be distinguished. Her opinion about the contemporary poetry of Iran is evident; however the commonality which has been observed in images of Delaram’s poetry and Iranian Modern poets is not the result of intertextuality. In linguistic function the poet has own artistic insight. Sometimes her imagery is polyphony. The influence of religious worldview and Fatalism philosophy is dominant in her thought. The fundamental metaphor in her poems is ‘being lonely’. Elapsed time and its irreversible nature is also one of the essential motifs of her poetry.
    Дар маќолаи њозир ашъори суннатї ва навпардозињои Дилором, шоираи љавони тољик, таљзия, тањлил ва баррасӣ шудааст. Дар Тољикистон, ду шоираи хушќарињаи навќалами ѓиногў бо исми Дил­ором фаъолият доранд: яке аз Хуљанд ва дигаре аз Хатлон. Бар шеъри Дил­ороми сонї барои бори аввал, назари интиќоди иљмолӣ сурат мегирад. Аммо њадафи аслї тањќиќ ва наќди ашъори Дилороми аввал аст. То ба имрўз бар ашъори ин шоира бар мабнои равиши илмї, тањќиќе анљом нашудааст. Барои аввалин бор дар бораи сурудањои ин шоираи тољик, бо коргирӣ аз равишњои сохторшиносї, равонковї ва њермунитики адабї дар ин маќола тањќиќ шудааст. Изњор мешавад, ки насли нави шуарои тољик, бидуни назорати сонсури давлатї, озодона ба халлоќияти адабї, шуѓл варзидан доранд. Намунаи боризи ин иддио сурудањои Дилором аст. Ў аз роњи сурудани шеъри матини суннатї огоњона ба эљоди шеъри нав расидааст. Дар бораи натиљаи тањќиќи мавзўъ метавон чунин ишора кард, ки Дилором дар шоирї, бавижа дар гуфтани шеъри нав, шоири тасвиргар, романтик ва дарунгарост. Берунро мутобиќ бар дунёи даруни худ ба тасвир мегирад. Аммо дид ва лањни занона дорад. Бинобарин, дар шеъри нави Дилором бартарии тасвир бар ќазоватро мебинем. Дар низоми бофти ашъораш калима ва таркибњои баргирифта аз ашъори шуарои навпардози Эрон бисёр аст. Дар шеъри ў вожањои «барг», «соат», «субњ», «фасл» ва ба вижа «садо», басомади зиёд доранд. Аксари ашъораш рољеъ ба мавзўоти рўз њастанд ва иљтимої, таълимї ва тасвири њолотанд. Мавзўи ишќи зан ба мард мустаќиман матрањ нест. Аммо нокомї ва шикаст дар он эњсос мешавад. Назари шоира дар бораи шеъри имрўзи Эрон ва бардоштњояш аз он ошкор аст. Аммо метавон гуфт умумиятњое, ки дар миёни тасвирњои Дилором ва навгароёни Эрон њаст, самараи равобити байномтанӣ нест. Ин шоира дар коркардњои забонӣ, наќши дид ва њунари худӣ низ дорад. Тасвирњояш гоње чандсадоиянд. Дар андешааш, таъсири љањонбинии мазњабї ва фалсафаи фотолисм ѓалаба дорад. Истиораи бунёди шеърњояш «танњо мондан» аст. Гузашти бебозгашти ваќт низ аз мутифњои асосии шеъри ўст.
    Keywords: Delaram, classical poetry, modern poetry, sonnet, image, feminine poetry, introversion
  • Mesbahoddin Narzighul * Pages 109-133
    Today, in the literary field of Tajikistan, some young poets have been emerged who represent the poetry of our country in the age of postindependence.Bahram Rahmatzad is one of the many significant young poets, which is the representative of the literary field of Sogdia state and his apprenticeship experiences shows, by training and diligence, there would be a brilliant future for him. Surveying and studying the poems of young studious poets, like Rahmatzaf ,causes the development and constitution of their poetic life.Rahmatzad and poets of his generation are the fresh poets who have started their lives and education in the new era and in the modern age of Tajikistan republican.The view of these poets is completely different from the view of young poets who emerged in the age of the Soviet Union.In our country, there is no limitation in terms of thoughts for young poets compared with their counterpart in the previous period; thus these young poets are faced with new demands, and ineffaceable art is considered as an essential criterion in their carrier.Our young coeval poets should articulate and suggest a discourse which be named poetry and could be in unison with Tajik poetic mood in the realm of Persian poetry (Persian, Dari, Tajik) and the world.In this digest we are going to review the poetry of the young poet, Bahram Rahmatzad, with the purpose of representing the vicissitude of his first steps in his carrier.The main purpose is to introduce, review, and evaluate his poetry. To do that we should learn about accuracy of poetry metre and form, rhetorical figures, tradition and modernity, subject and content in his poems.In this article in addition to the main issues, we have studied the poetic mood and his realization as a whole and the results have been summarized in fifteen sections.
    Дар муњити адабии Тољикистон, имрўза, иддае аз шоирони љавон ба арсаи шеър ва шоири ќадам нињодаанд, ки шеъри пас аз даврони истиќлоли кишвари моро намояндагӣ мекунанд. Бањроми Рањматзод дар шумори теъдоди ќобили таваљҷуҳи шоирони љавони умедбахш ќарор дорад, ки намояндаи њавзаи адабии вилояти Суѓд аст ва аз таљрибањои шогирдонааш чунин бармеояд, ки дар натиљаи омўзиш ва зањмати њамешагї, ояндаи дурахшоне мунтазири ўст. Ба доираи баррасї ва тањќиќ кашидани шеъри шоирони љавони кўшо, монанди Бањроми Рањматзод ба шаклгирии роњи эљодї ва такмили љањони шоирии онњо мусоидат хоњад кард. Рањматзод ва њамнаслони ў аз љумлаи шоирони тозанафас мањсуб мешаванд, ки зиндагї ва тањсилоти хешро дар давраи љадид ва таърихи навини Ҷумњурии Тољикистон оѓоз кардаанд. Нигоњи ин шоирон бо шоирони љавоне, ки дар ањди Шўравї вориди майдони адабиёт мешуданд, комилан фарќ мекунад. Дар кишвари мо барои фаъолияти шоирони љавон дар ќиёс бо шоирони љавони ањди собиќ њељ мањдудияте аз назари фикрӣ вуљуд надорад. Бинобарин, таќозоњо њам дар баробари шоирони љавон дигаргуна аст ва њунари мондагор, меъёри асосӣ дар кори шоирии онњо мањсуб мешавад. Шоири љавони њамасри мо бояд сухане бигўяд ва ба хонанда пешнињод кунад, ки истилоњан шеър бошад ва бо фазои шеъри тољикӣ (форсӣ), дар ќаламрави шеъри порсӣ (форсї, дарї, тољикӣ) ва љањон, њамовозӣ пайдо карда тавонад. Дар ин мухтасар муаллиф бар он аст то шеъри шоири љавон Бањроми Рањматзодро бо њадафи намоёндани нишебу фарозњои мављуд дар ќадамњои нахустини эљодї ва кашфи дунёи шоирии ў баррасӣ кунад. Ѓарази аслї муаррифї ва наќди ашъори шоири љавон бо маќсади арзёбии шеъри ў буда ва ин амр бо фарогирии масъалањои марбут ба сиҳњати авзон ва ќолаб, санъат ва њунар, суннат ва навоварї, ва мавзўъ ва мўњтаво сурат гирифтааст, ки аз ин љињат, иќдоми нахустин ба њисоб меояд. Дар ин маќола, зимни баррасӣ масъалањои асосӣ мавриди назар, фазои шоирї ва бозёфтњои шоири љавон ба сурати яклухт мавриди мутолиа ва наќд ќарор гирифта ва натиљаи он дар понздањ бахш, хулоса шудааст.
    Keywords: Bahram Rahmatzad, poetry, form, content, tradition, innovation
  • Ommaroddin Yusefof * Pages 135-152
    Contemporary to the independence of Tajikistan, Tajik poetry has been arrived to a new stage and thus a new generation has been appearing in literary field which their way of speech, expressive style, the imagery, the extent of conceptualization, and their poetic realization are significantly different from their senior counterpart. Now in the early of 21th century, not only the situation of the poetry in the world, but the Persian-Tajik poetry has been changed. One of the poets who has been inspired by this new and different situation is Shahbeygom. Shahbeygom’s poems are intimate and have social sensation. In his written works, he often imitates the style of Shirali Layegh, Bazar Saber, and Farzane. The subject of his poems has commonly been allocated to the description of the homeland, love, adoring the beloved, the joy of the youth period, and the pain of separation. His poems are composed more in the form of Ghazal, Do-bayti, and free verse. The nature of his works is congenital, his language is expressive, his expressive style is plain, and he has poetic feeling, realization, and insight. The elegant poetic realizations are distinguishable in his works. Alongside of the realizations, there are verbal, semantic, and metric deficiencies in every poet who just started his literary carrier and this applies to Shahbeygom’s works.
    Њамзамон бо истиќлоли Тољикистон, шеъри тољик вориди марњалаи навин шудааст ва бад-ин тартиб насли љадиде вориди майдони адабиёт шудаанд, ки шеваи гуфтор, сабки баён, тарзи тасвир, вусъати маъниофаринї ва бардоштњои шоиронаи онњо бо насли каме бузургсолтар аз худашон тафовутњои чашмгир дорад. Њамакнун, ки дар авоили садаи 21 мелодї ба сар мебарем, натанњо вазъи шеъри љањон, балки шеъри порсӣ тољикӣ низ дигар шудааст. Яке аз шоироне, ки аз ин вазъияти нав ва мутафовит асар пазируфта, Шоњбегим аст. Шеърњои Шоњбегим самимї суруда шудаанд ва соњиби эњсоси иљтимоиянд. Шоњбегим, ки дар навиштањояш ѓолибан аз сабки нигориши устод Лоиќ Шералї, Бозор Собир ва Фарзона таќлид мекунад, мавзўи ашъорашро умуман ба тавсифи ватан, ишќ, дўст доштани мањбуб, муњаббат ба ёр, хушињои рўзгори љавонї, ва дарди њиљрон ихтисос додааст. Ашъори ў бештар дар ќолаби ѓазал, дубайтї ва сафед суруда шудаанд. Табъи Шоњбегим модарзод, суханаш равон ва сабки баёнаш сода асту эњсос, дарку бениши шоирона дорад. Дар навиштањои ў бозёфтњои зебои шоирона дида мешаванд. Дар канори бозёфтњо, дар шеъри њар шоире, ки ба тозагї вориди сањнаи адабиёт мешавад, одатан наќсу камбудњои лафзї, маъноӣ ва вазнӣ низ дида мешавад, ки навиштањои Шоњбегим низ аз ин амр мустасно нестанд.
    Keywords: Tajikistan, contemporary poetry, Shahbeygom, poetic realization, deficiency of poems