فهرست مطالب

دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران - سال شصت و سوم شماره 7 (پیاپی 55، مهر 1384)

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سال شصت و سوم شماره 7 (پیاپی 55، مهر 1384)

  • 110 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1384/07/01
  • تعداد عناوین: 11
|
  • علمی - پژوهشی
  • پریچهر کیمیایی، آمنه شیرین ظفرقندی، نفیسه ظفرقندی، مهری صالحی صفحه 520
    مقدمه
    اپیزیوتومی در همه زایمانها نمی تواند سبب کوتاه شدن مرحله دوم زایمان به جلوگیری ازآپگار پایین در نوزاد و کاهش تروما به پرینه شود. هدف این مطالعه بررسی اپیزیوتومی و عوارض آن و مقایسه با افراد کنترل می باشد.
    مواد و روش ها
    این تحقیق در بیمارستان مهدیه در طی سالهای 79-1378 به صورت Sequential randomized clinical trial بر روی 466 خانم نولی پارترم و با نمایش اکسی پوت قدامی که وارد مرحله دوم زایمانی شده و به زمان مناسب برای انجام اپیزیوتومی رسیده بودند انجام گرفت. بیماران به طور تصادفی به دو گروه شاهد (اپیزویوتومی مدیولترال) 200 نفر و گروه آزمایشی (بدون انجام اپیزیوتومی) 266 نفر در زمان مناسب برای انجام اپیزیوتومی تقسیم شدند. مشخصات دموگرافیک، لیبر زایمان، لاسراسیون و نخ استفاده شده در دو گروه مقایسه و نتایج آزمون T-test وChi-square مقایسه شد.
    یافته ها
    طول مرحله دوم زایمان در گروه شاهد 13.7)±27.36 دقیقه) بیشتر از گروه آزمایش (11.1±22.5 دقیقه) بود(P<0.001) ولی طول زمان مناسب برای اپیزیوتومی تا زایمان در گروه شاهد (3.5±4.78 دقیقه) کمتر از گروه آزمایش (3.4±5.9 دقیقه) بود (P<0.001). در گروه شاهد اپیزیوتومی مدیولترال معادل لاسراسیون درجه II در نطر گرفته شد که در تمام بیماران وجود داشت و 22 بیمار (11%) نیز لاسراسیون درجه I جدا از اپیوزیوتومی داشتند. تعداد لاسراسیون در گروه آزمایش 96%±1.2 بود که در 64 نفر (24%) پرینه کاملا سالم و 168 نفر(64%) لاسراسیون درجه I و 28 نفر(10.5%) لاسراسیون درجه 2 داشتند. آپگار کمتر از 7 در هیچ یک از نوزادان دیده نشد. وزن نوزادان که متغیر مداخله گر بود در گروه شاهد 422±32.48 گرم بیشتر از گروه آزمایش 376±3175 (P<0.05) بود به این علت دو گروه از نظر وزن نوزادان مشابه سازی شده و طول مرحله دوم و زمان مناسب برای زایمان مجددا در گروه ها مقایسه شد. در وزن های کمتر از 3500 گرم طول مرحله دوم در هر گروه آزمایش و شاهد مشابه بود ولی انجام اپیزیوتومی باعث کاهش قابل توجه طول زمان مناسب برای اپیزیوتوم تا زایمان در گروه شاهد نسبت به آزمایش شد (P<0.05). این موضوع در وزن نوزاد بالای 3500 گرم صدق نمی کرد و طول مرحله دوم در این گروه وزنی در گروه شاهد بیشتر از گروه آزمایش (P<0.001) بود و انجام اپیزیوتومی باعث کوتاه شدن فاصله تا زایمان نمی شد.
    نتیجه گیری توصیه ها: عدم انجام اپیزیوتومی به طور روتین با شیوع بیشتر پرینه سالم همراه بود و باعث افزایش قابل توجه لاسراسیون وخیم پرینه نمی شود و اثری بر آپگار نوزاد ندارد. اپیزیوتومی در همه بیماران باعث افزایش ترومای نیازمند ترمیم در بیماران و افزایش خونریزی حین زایمان و هزینه شده و بهتر است استفاده از اپیزیوتومی در نمایش اکسی پوت قدامی محدود به موارد تشخیص زجر جنینی که نیازمند زایمان سریعتر نوزاد است می گردد.
    کلیدواژگان: زایمان و اژینال، اپیزیوتومی، وزن نوزاد، لاسراسیون
  • مرتضی ثمینی، حامد شفارودی، سعید الله دینی صفحه 529
    مقدمه
    لیندان یک هیدروکربن کلرینه شده با خاصیت حشره کشی است. از این دارو در انسان و حیوانات جهت از بین بردن انگل های خارجی استفاده می شود. نشان داده شده است که این دارو هم بصورت حاد وهم مزمن در پستانداران یک عامل ایجاد کننده تشنج است. این مطالعه به بررسی مکانیسم (های) دخیل درتشنج زایی لیندان و چگونگی درمان آن در موشهای سوری می پردازد.
    مواد و روش ها
    پس از تعیین آستانه تشنج ناشی از پنتلن تترازول (PTZ) در موشهای سوری، دوزهای10،5 و mg/kg 15 لیندان بصورت داخل صفاقی تزریق و اثر آنها بر آستانه تشنجات ناشی از PTZ بررسی گردید. سپس اثر داروهای آیورمکتین (40،20 و mg/kg 60)، کاربامازپین (20،10 و40 mg/kg) و کلونازپام (0.25،0.1و mg/kg 0.5) بر آستانه تشنجات ناشی از PTZ با تزریق صفاقی هر یک از این داروها تعیین شده و سپس اثر آنها بر تاثیر لیندان روی آستانه تشنجات ناشی از PTZ با تزریق هر یک از داروهای مذکور قبل از دوز mg/kg 15 لیندان مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده آستانه تشنجات ناشی از PTZ را در موشهای سوری گروه کنترل0.56 mg/kg ±35.29 نشان داد. لیندان، آیورمکتین، کلونازپام و کاربامازپین به ترتیب باعث کاهش، افزایش، افزایش و افزایش آستانه تشنجات ناشی از PTZ به ترتیب بصورت افزایش، افزایش و افزایش بود.
    نتیجه گیری و توصیه ها: نتایج زایش و افزایش آستانه تشنجات ناشی از این مطالعه نشان داد که مکانیسم اصلی تشنجات ناشی از لیندان درگیری سیستم مهاری GABA بوده و نیز کانال های سدیمی نیز ممکن است به طور مستقیم یا غیر مستقیم در تشنج زایی لیندان نقش داشته باشند که این مساله نیاز به بررسی بیشتر دارد. همچنین نتایج حاصل نشان داد که کلونازپام برای درمان سمیت عصبی لیندان از دو داروی دیگر یعنی آیورمکتین و کاربامازپین مناسب تر است.
    کلیدواژگان: لیندان، آیورمکتین، کاربامازپین، پنتلن تترازول، آستانه تشنج
  • فاطمه نیری، محمد صادقی صفحه 537
    تاخیر رشد داخل رحمی (IUGR)Intrauterine growth retardation به علل گوناگونی رخ میدهد و با علایم بالینی و عوارض فراوان و مرگ و میر بالا همراه است.
    مواد و روش ها
    در مطالعه ای که به طریق گذشته نگر بر روی 1649 نوزاد متولد در بیمارستان ولی عصر(عج) که در طی سال 1378 انجام گرفت، 92 نوزاد (5.6%) دچار تاخیر رشد داخل رحمی بودند. اطلاعات مربوط به بیماری زمینه ای مادر- حوادث حین زایمان علایم بالینی و آزمایشگاهی نوزادان بعداز تولد ثبت و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    334 نوزاد باوزن تولد کمتر از 2500 گرم متولد شده بود که 92 نفر از آنها IUGR شناخته شدند. بین پره اکلامپسی- اکلامپسی و بیماری زمینه ای مادر با وقوع IUGR رابطه معنی دار وجود داشت. (P<0.005) آپگار پایین تر از 6 در دقیقه اول و آلودگی مایع آمینوتیک به مکونیوم غلیظ در 20%- سپتی سمی در 16.3%- سندرم آسپیراسیون مکونیوم در 8.7% و مالفورماسیونهای مادرزادی نیز در 8.7% آنها دیده شد. IUGR به طور معنی دار شیوع RDS را در این گروه کاهش داده بود (P<0.005). 14 نفر (15.2%) از آنها فوت کرده بودند که حدود 10 برابر آمار کشوری میزان مرگ نوزادان است. علایم آزمایشگاهی در این 92 نفر به ترتیب شیوع عبارتند از: هیپوگلیسمی در 63% - هیپربیلی روبینمی در 51.1%- ترومبوسیتوپنی در 18.4%- پلی سیتمی در 16.3% - هیپوکلسمی در 11.9%- نوتروپنی در 8.7 و DIC در 7.6%.
    نتیجه گیری و توصیه ها: نوزادان IUGR حدود از نوزادانLBW این بیمارستان را تشکیل می دهند که با مرگ و میر بالاتر و عوارض بیشتر بالینی و آزمایشگاهی، توجه و مراقبت بیشتری را نسبت به نوزادان طبیعی طلب می کنند و باید توجه بیشتری به پیشگیری از آن در مراقبتهای قبل از تولد شود.
    کلیدواژگان: تاخیر رشد جنینی، کوچک بودن بر حسب سن حاملگی، سپتیسمی
  • گلاویژ اعتمادی، سیاوش صادقیان، عارف امیرخانی، سرور اسدی، اکرم شهرابی فراهانی، مروه رحمتی، محمد مهدی فیض آبادی صفحه 543
    مقدمه
    هدف از این مطالعه بررسی مقاومت دارویی سویه های کلبسیلا پنومونیه جدا شده از بیماران ایرانی و تعیین میزان فراوانی سویه های مقاوم به سفالوسپورین های نسل جدید بوده که دارای آنزیم های بتالاکتاماز با طیف گسترد می باشند.
    مواد وروش ها
    تعداد 100 سویه کلبسیلا پنومونیه جداشده از بیماران بستری و سرپایی در 6 بیمارستان مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. هویت سویه ها با روش های باکتریولوژی تایید وآزمایش تعیین حساسیت دارویی آنها نسبت به 14 آنتی بیوتیک با استفاده از روش دیسک دیفیوژن انجام شد. حداقل غلظت ممانعت کننده (MIC) به روش رقتی(Macro broth dilution) برای سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین بر روی 40 سویه تعیین گردید. فعالیت آنزیم بتالاکتاماز به روش یدومتریک مشخص و سویه های تولید کننده آنزیم های بتالاکتاماز با طیف گسترده (Extended Spectrum Beta-Lactamases: ESBL) طبق پروتکل NCCLS با استفاده از دیسک های ترکیبی سفتازیدیم و سفتازیدیم / کلاولانیک اسید شناسایی شدند.
    یافته ها
    ایمی پنم موثرترین دارو بر علیه سویه های کلبسیلا بوده (100%) و بدنبال آن آمیکاسین (80.8%)، پیپیراسیلین / تازوباکتام (74%)، سیپروفلوکساسین (73%)، جنتامایسین (69%)، سفتازیدیم (68%) و نالیدیکسیک اسید (67.7%) قرار داشتند. کلیه سویه های مقاوم به سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین از نظر تولید آنزیم بتالاکتاماز مثبت بودند. 22 ایزوله (22%) از نظر تولیدESBL مثبت بوده و تمامی آنها به بیش از 8 آنتی بیوتیک مقاوم بودند.
    نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به گزارش پیدایش مقاومت نسبت به ایمی پنم در سایر کشورها در تجویز این دارو باید احتیاط و دقت بیشتری نمود. حساسیت نسبت به سفتریاکسون و سفتی زوکسیم نیز بالا بوده ولی مقاومت حد واسط در آنها روبه رشد می باشد. فراوانی سویه ها دارای ESBL در نمونه های مورد مطالعه در حد کشورهای اروپایی بوده ولی احتمال افزایش آنها بدلیل حضور پلاسمیدهای حامل ژن های کد کننده مقاومت وجود دارد. ارتباط معنی داری بین مقاومت نسبت به سفتازیدیم، جنتامایسین و سیپروفلوکساسین با تولید آنزیم بتالاکتاماز وجود داشته و حاکی از پیوستگی ژن های مربوطه و احتمال انتقال همزمان آنها توسط پلاسمید می باشد.
    کلیدواژگان: کلبسیلا پنومونیه، مقاومت آنتی بیوتیکی، عفونتهای بیمارستانی، بتالاکتامازهای با طیف گسترده
  • پویا تحصیلی فهادان، نوشین یحیوی فیروزآبادی، محمدعلی خشنودی، روزبه مطیعی لنگرودی، احمدرضا دهپور صفحه 551
    مقدمه
    در این مطالعه نقش تخریب الکتریکی دو طرفه ناحیه تگمنتال قدامی، غلاف هسته اکومبنس، بخشهای مرکزی و قاعده ای- طرفی آمیگدال و بخش میانی قشر پیش پیشانی در کسب ترجیح مکان شرطی شده ناشی از سولفات مورفین مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    در این بررسی از موشهای صحرایی نر با وزن 250-200 گرم استفاده شده است. 7 روز پس از انجام عمل جراحی و تخریب نواحی دو طرفه نواحی با استفاده از عبور دادن جریان الکتریکی مستقیم ترجیح مکان شرطی شده با سولفات مورفین با دوزهای mg/kg 7.5-0.5 به صورت زیر جلدی به روش Biased ایجاد گردید و تزریق مورفین با دوزهای mg/kg 7.5و 5 و 2.5 و1 باعث ترجیح مکان شرطی شده (CPP) از طریق افزایش معنی دار در زمان سپری شده توسط حیوان در سمت دریافت مورفین گردید.
    یافته ها
    نتایج بررسی نشان می دهد که تخریب الکتریکی دو طرفه ناحیه تگمنتال قدامی، غلاف هسته اکومبنس و بخش مرکزی آمیگدال ترجیح مکان شرطی شده ناشی از مورفین را در مقایسه با گروه های کنترل خود به طور قابل ملاحظه کاهش دادند، در حالی که از بین بردن بخش قاعدهای – طرفی آمیگدال و بخش میانی قشر پیش پیشانی در ناحیه پره لیمبیک با استفاده از جریان الکتریکی تاخیر معنی داری در کسب ترجیح مکانی شرطی شده با مورفین نداشت.
    نتیجه گیری و توصیه ها: تصمیم گیری در مورد نقش و سازوکار عمل mPFC و بخش قاعده ای- طرفی آمیگدال در درک اثرات مشوق مثبت درمان های دارویی یا غیر دارویی نیازمند مطالعات بیشتر و بررسی های دقیقتر در آینده می باشد.
    کلیدواژگان: ناحیه تگمنتال قدامی، سولفات مورفین، هسته اکومبنس
  • اشرف آل یاسین، بیتا باده نوش، مرضیه آقا حسینی، افسانه خادمی صفحه 566
    استفاده از سنجش کمی گنادوتروپین کوریونی انسان (hCG) و سونوگرافی ترانس واژینال با قدرت تفکیک پذیری بالا(high resolution) باعث تشخیص زود هنگام حاملگی خارج رحمی (Ectopic Pregnancy:EP) و موارد بیشتری از درمان کنزرواتیو شده است. درمانهای دارویی غیر جراحی مانند تزریق موضعی یا سیستمیک متوترکسات (MTX)، آنتاگونیست اسید فولیک به عنوان یک روش درمان جایگزین برای زنان مبتلا به EP پذیرفته شده است. در این مطالعه ما به مقایسه پیامدهای درمان دارویی موارد EP پاره نشده با استفاده از تزریق دوز واحد و متعدد متوترکسات پرداخته ایم.
    این بررسی یک کار آزمایی بالینی تصادفی است. تشخیص موارد EP با سطح سرمی 1800IU/L??hCG و عدم رویت حاملگی داخل رحمی یا با سطح سرمی ثابت? hCG یا افزایش آن کمتر از 50% طی 48 ساعت داده می شد. دو روش برای تجویز MTX بکار گرفته شد و نتیجه اصلی، مقایسه میزان موفقیت بین دو پروتکل دوز واحد و متعدد بود. این آنالیز شامل 108 خانم با تشخیص EP بود که بعد از درمان MTX با روش دوز واحد یا متعدد پی گیری شدند.
    از میان 54 بیمار درمان شده با پروتکل دوز واحد 48 بیمار با موفقیت درمان شدند (88.9%) و از میان 54 بیمار درمان شده با پروتکل دوز متعدد 50 بیمار موفق داشتند (92.6%) که تفاوت میان میزان موفقیت در دو گروه از نظر آماری معنی دار نبود (OR=0.64,P=0.7) با (CI=0.17-2.4)نتایج مطالعه ما نشان می دهد که درمان با دوز واحد MTX به اندازه دوز متعدد موفقیت آمیز است. اینکه کدام پروتکل به عنوان اولین قدم درمان موارد انتخاب شده EP بهترین درمان خواهد بود با کارآزمایی بالینی تصادفی و با در نظر گرفتن عوارض جانبی، هزینه درمان و سایر جنبه های درمانEP با MTX بطور واضح تری نشان داده خواهد شد.
    کلیدواژگان: حاملگی خارج رحمی، متوتوکسات، دوز واحد، دوز متعدد، میزان موفقیت
  • علی یعقوبی نوتاش، لعبت گرانپایه، علیرضا آشتیانی، غلامعباس عبادی صفحه 574
    مقدمه
    از بین بردن مو جهت آماده سازی ناحیه عمل و میزان بروز عفونت زخم جراحی همواره مورد بحث بوده است. مطالعه حاضر به مقایسه میزان عفونت زخم بعد از عمل با دو روش تیغ زدن در شب قبل ازعمل و استفاده از موزن برقی در صبح روز عمل پرداخته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کار آزمایی بالینی، 200 بیمار مرد که جهت جراحی الکتیو از مرداد 1379 تا اردیبهشت 1380 به بیمارستان سینا مراجعه کردند مورد بررسی قرار گرفته و به دو گروه تقسیم شدند که در یک گروه از تیغ در شب قبل ازعمل و در گروه دیگر از موزن برقی در صبح روز عمل استفاده شد و میزان بروز عفونت زخم بعد از عمل طی 15 روز پیگیری در آنها بررسی گردید.
    یافته ها
    میزان بروز عفونت زخم 5.5% بود (3 مورد در گروهی که موزن برقی و 8 مورد در گروهی که تیغ استفاده شده بود) و ریسک بروز عفونت در گروه اول 2.7 برابر گروه دوم(با حدود اطمینان 6.82 تا 1.04).
    نتیجه گیری و توصیه ها: میزان بروز عفونت زخم در گروهی که از موزن برقی در صبح روز عمل استفاده شده بود نسبت به گروهی که در آنها از تیغ در شب قبل از عمل مصرف شده بود، کمتر بود. لذا استفاده از موزن برقی در صبح روز عمل جهت از بین بردن موهای ناحیه به جای استفاده از تیغ منطقی به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: موزن برقی، تیغ، عفونت محل زخم جراحی
  • سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، سیده مهدیه نماینده، عباس اندیشمند، محمدحسن سلطانی، مصطفی متفکر، محمود امامی میبدی، مهندس محمدرضا امینی پور صفحه 579
    بیماری های ایسکمیک قلب و عروق علت اصلی مرگ و میر و ناتوانی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از جمله ایران می باشد. بیماری زودرس عروق کرونر حدود25% حوادث حاد عروق کرونر را به خود اختصاص می دهد. تفاوتهایی از نظر فاکتورهای خطر، سابقه فامیلی و پیش آگهی بیماران مبتلا با سایر بیماران مشاهده گردیده است. هدف از این مطالعه بررسی خصوصیات دموگرافی، بالینی، آزمایشگاهی و پیش آگهی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد زودرس در مقایسه آن با افراد مبتلا به شکل دیر رس بیماری بود.
    مواد و روش ها
    823 مورد بیمار مبتلا به MI حاد که طی 18 ماه در سی سی یو های شهر یزد بستری شدند وارد مطالعه گردیدند. از بین کل افراد مورد مطالعه 200نفر در گروه (Premature Coronary Artery Disease) PCAD (گروهI) و 623 نفر در گروه (Late Onset Coronary Artery Disease) LOAD (گروهII) گرفتند. بیماران به طور سرشماری وارد مطالعه شدند و از نظر فاکتورهای خطر، مشخصات دموگرافی، اطلاعات بالینی و آزمایشگاهی، عوارض بیمارستانی پیش آگهی با سایر بیماران مقایسه شدند.
    یافته ها
    بطور کلی گروه I 24.5% از کل بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد را به خود اختصاص دادند. شیوع PCAD در زنان 17.9% و در مردان27.7% بود. (P<0.01) گروه I بطور معنی داری بیشتر دارای سابقه چاقی، کلسترول بیشتر از 200، مصرف سیگار و سابقه فامیلی بیماری تنگی کرونر بودند. 67% بیماران گروه I استرپتوکیناز دریافت نمودند که این آمار در گروهII %51.8 بود. (P=0.001) شدت تنگی اصلی کرونربا معیار gensini score به طور معنی داری در گروه I کمتر بود. (P=0.04) شدت تنگی در مردان بیشتر از زنان بود. (10.7 در مقابل 9) (P=0.3). شدت تنگی در بیماران مبتلا به هیپرلپیدمی به طور معنی داری بیشتر از سایرین بود. (p=0.02) مورتالیتی بیمارستانی در گروه I %3.6 در مقابل 14.3% در گروه II مشاهده شد.
    (r=0.1) (P=0.001) [odd=0.2(0.1-0.4)]نتیجه گیری و توصیه ها: انفارکتوس میوکارد زودرس بیشتر در بین مردان سیگاری، دارای سابقه فامیلی مثبت، هیپرکلسترولمی، هیپرتری گلیسریدمی و چاقی و در بین زنان مبتلا به سندرم متابولیک ایجاد می شود. این افراد شدت تنگی کرونر کمتری داشته و مورتالیتی بیمارستانی پایین تری دارند.
    کلیدواژگان: انفارکتوس میو کارد زودرس، سندرم متابولیک، مور تالیتی بیمارستانی، شدت تنگی کرونر، فاکتور خطر
  • احمدرضا سروش، احمد تاج الدین، مهران نصر اصفهانی، شیرزاد نصیری، سپیده مدح خوان، اکرم قرامحمدی صفحه 590
    در کله سیستیت حاد دو نوع درمان جراحی جایگاه دارد، یکی جراحی زودهنگام (early surgery) در عرض 72 ساعت اول و دیگری جراحی تاخیری (Late surgery). هدف از این مطالعه مقایسه این دو نوع جراحی از نظر طول مدت بیماری، طول بستری و عوارض بعد از عمل می باشد. در این مطالعه که به صورت مورد - شاهدی (case - control) و به صورت گذشته نگر بین سالهای 79-1377 انجام شد 50 بیمار در گروه جراحی زودهنگام و 50 بیمار در گروه جراحی تاخیری بودند که از نظر طول بیماری، مدت بستری و عوارض بعد از عمل با یکدیگر مقایسه شدند...
    کلیدواژگان: کله سیستیت حاد، جراحی زودهنگام، جراحی تاخیری
  • علی خلوت، سید رضانجفی زاده صفحه 594
    آرتریت راکتیو بعد ازعفونت استرپتوکوک در بالغین از معیارهای جونز برای تشخیص تب حاد روماتیسمی متابعت نمی کند. تنها یافته بالینی بعد از فارنژیت استرپتوکوک گروهA در بالغین آتریت راکتیو است که معمولا مفاصل کوچک و فقرات را گرفتار نمی کند. این بیماران معمولا قبل از 12 هفته بهبود کامل می یابند و یا سیر پیشرونده و مقاوم پیدا می کنند. نشان داده شده است که آرتریت راکتیو بعد از عفونت استرپتوکوک با سیستم HLAB27 همراه نمی باشد، اما این گروه با HLA-DRBI همراه می باشد. بهمین دلیل قابلیت پذیرش ایمنوژنتیکی HLA-ClassII می تواند زمینه ساز آرتریت روماتوئید باشد که هدف از انجام مطالعه بررسی این رابطه می باشد.
    مواد و روش ها
    این بررسی روی یکصد نفر افراد 20 الی40 سال که 70 نفر زن و 30 نفر مرد بودند (70% مونث و 30% مذکر) و در فاصله سالهای 80 تا 82 بطور سرپایی به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان امام مراجعه داشتند انجام گرفت. شکایت این افراد تنها تورم و درد مفصل بود (آرتریت راکتیو). برای مدت 12 هفته بیماران هر ماه معاینه مجدد و مورد ارزیابی قرار گرفتند. مطالعه سیستم HLA کلاس I و کلاس II برای همه آنها انجام شد که در جدول وفور سیستم HLA ذکر شده است.
    یافته ها
    مطالعه ما نشان داد تنها یافته کلینیکی آرتریت راکتیو می باشد. مفاصل کوچک و محوری درگیر نبودند. هیچکدام معیار تشخیصی جونز را نشان ندادند. همگی سابقه فازنژیت چند هفته قبل از بروز آرتریت راکتیو را ذکر می کردند. سرانجام اینکه با تعقیب 12 هفتگی این بیماران 10 نفر (8 نفر زن و 2 نفر مرد) سیر پیشرونده (additive) پیدا کردند و بصورت آرتریت روماتوئید به سیر خود ادامه دادند که در محاسبات آماری 10% برای این تعداد بیماران قابل توجه است. آزمایش HLA-DRBI که برای همه بیماران انجام شد در 34% افراد مورد مطالعه مثبت گزارش شد و آزمایش HLAB27 در 7% افراد مثبت بود که در حد افراد سالم می باشد. در هیچکدام از موارد مورد مطالعه عارضه قلبی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: پیشنهاد می شود آرتریت راکتیو روی زمینه استرپتوکوک گروه A در بالغین جدی گرفته شود. طولانی مدت تعقیب شود. اگر منجر به آرتریت روماتوئید شد بعنوان مرحله شروع آرتریت روماتوئید درمان شود.
    کلیدواژگان: آرتریت راکتیو، تب روماتیسمی، استرپتوکوک بتا همولیتیک گروه A
  • افشان شرقی، بهروز نبئی، منوچهر پراک، علیرضا فرخی صفحه 599
    مقدمه
    وجود فرزند بیمار یا معلول به عنوان یک عامل استرس زا در خانواده اثر مهمی در میزان افسردگی والدین نشان داده است. مادران قسمت عمده مراقبتها و امور مربوط به کودک را انجام می دهند لذا استرس بیشتری را نسبت به پدران تحمل کرده و در بیشترین ریسک فشارهای روانی و افسردگی قرار دارند. در این مطالعه به بررسی تاثیر بیماری های تالاسمی و بدخیمی های خونی فرزند در ابتلای مادران به افسردگی پرداخته ایم.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است. تعداد 249 نفر از مادران در سه گروه مادران کودکان مبتلا به تالاسمی، مادران کودکان مبتلا به بدخیمی های خونی و مادران گروه کنترل که جهت مداوای فرزندانشان در زمستان سال82 به بیمارستان مرکز طبی کودکان مراجعه نموده بودند، بررسی گردیدند. برای سنجش میزان افسردگی از پرسشنامه بک استفاده شد.
    یافته ها
    در آنالیز رگرسیون لجستیک چند متغیره پس از adjust نمودن متغیرها در مدل رگرسیونی حاصله تنها متغیری که با نمره افسردگی مادر ارتباط معنی داری داشت، بیماری خونی فرزند بود که در مورد تالاسمی OR=2.17 با حدود اطمینان 1.6،95% تا4.0 وP=0.015 و در مورد بدخیمی های خونی OR=2.71 با حدود اطمینان 1.48،95% تا 4.99 بود (P=0.001)نتیجه گیری و توصیه ها: ابتلا کودکان به بیماری تالاسمی و بدخیمی های خونی که از جمله بیماری های مزمن یا کشنده می باشند برای مادران بعنوان عامل استرس زای مهمی در زندگی مطرح بوده و ریسک ابتلا به افسردگی را بالا می برد، لذا توصیه می شود در مراکز ارایه خدمات به این کودکان واحد هایی به منظور معاینه و مشاوره روانپزشکی جهت غربالگری و درمان زودهنگام مادران احداث گردد تا با مداوای افسردگی ایشان کیفیت زندگی بهبود یافته و از نتایج غیر انطباقی آتی پیشگیری شود.
    کلیدواژگان: افسردگی، تالاسمی، استرس، بدخیمی خونی