نگاهي به آثار و انديشه هاي استاندال ؛نويسنده يي با اسم مستعار
نويسنده: عليشاد لربچه
نام واقعي استاندال ، هنري بيل است . استاندال بعد از بالزاك از مهمترين نويسندگان فرانسوي است . او يكي از پيشكسوتان ادبيات رئاليسم انتقادي نيز هست . به نظر هم عصران او، چون آثار استاندال اغلب اتوبيوگرافي گونه بودند، نام مستعار را اختيار كرد تا مورد پيشداوري غلط كليسا و فضول هاي باسواد قرار نگيرد. نيچه در رابطه با استفاده از نام مستعار مي نويسد: زمانيكه كتاب حرفي براي گفتن دارد، نويسنده بايد سكوت كند و خود را عقب بكشد. روانشناسان غرب هم به غلط ، استفاده از نام مستعار را ترس از پدر زورگو يا انكار خويشاوندي با نام خانوادگي و رابطه با پدر خود مي دانند. جامعه شناسان از دلايل ديگري نام مي برند، از جمله : فروتني نويسنده ، ترس از تعقيب دولت ، ترس از خواننده و جو فرهنگي حاكم ، نداشتن اعتماد به نفس لازم ، جدي نگرفتن خود، فرار از نام خانوادگي طولاني و چندطبقه ، و يا يك بازي مخفي بچگانه و شوخي با خواننده . يعني استفاده از نام مستعار، نه يك توطئه دشمنانه ژورناليستي است و نه هرزه گري بي اصول . درس هاي تاريخ به ما خبر مي دهد كه در دوره يي از حكومت بوروكراتيك شوروي استالينيستي سابق ، به كاربردن نام مستعار طبق قانون ممنوع بود و نويسنده مي بايست نام مستعار خود را قبلا به مقامات امنيتي اطلاع مي داد و آن را به ثبت مي رساند تا سازمان هاي مخوف دولتي بدانند با چه كسي طرف هستند. در يك جامعه مدني ، استفاده از نام مستعار حق طبيعي هر فرد اهل قلمي است . در طول تاريخ سير انديشه و جدل ، صدها متفكر و هنرمند از نام مستعار استفاده نمودند. اعراب و ايرانيان نام تخلا را در آثارشان به كار مي بردند. استاندال درسال 1783 متولد شد و در سال 1842 درگذشت . پدرش وكيل دادگستري ، و او خود مدتي كنسول فرانسه در ايتاليا بود. آثار استاندال بعد از مرگش تاثير مهمي روي ادبيات جهان گذاشت . او در آغاز مي خواست نمايشنامه نويس شود و هرازگاهي با نام مستعار نقدهاي تحسين آميز و مثبتي درباره آثار خود در مطبوعات مي نوشت . او غير از چند رمان و نوول ،خالق مقالات نظري ، سفرنامه ، و وقايع نگاري نيز هست . از جمله آثار او: زنداني و كليسا، درباره عشق ، و رمان سرخ و سياه هستند. استاندال يكي از نظريه پردازان ادبي و هنري قرن 18 و 19 اروپا نيز مي باشد. علت جاوداني شدن رمان هاي محدود او را صداقت خاص ادبي و هنري اش مي دانند. او خود مي گويد: «نويسنده بزرگ بايد از صفر شروع كند و خوانندگان خاص خود را بيابد.» درسه رمان مشهور او، سه قهرمان يا سه نماينده مختلف از اقشار و طبقات : كارگري ، بورژوازي و اشرافي ، سكان تاريخ را در دست مي گيرند. استاندال در جواني آرزو مي كرد كه روزي بتواند چون شكسپير، سروانتس و مولير بنويسد. او مي گويد: «نويسندگي باعث آرامش دروني و رواني اهل قلم مي شود، يعني او مي نويسد تا خود و محيط و جامعه اطرافش را بهتر بشناسد.» استاندال يكي از نقش هاي ادبيات را، تسلط به مشكلات خود و شناخت زندگي مي داند. او مدعي بود كه با كمك رمان مي توان حقيقت را نشان داد، يعني نقش رمان را مهمتر از نقش كتاب هاي تاريخي مي دانست و برخلاف رهنمودهاي منتقدين چپ ، لذت بردن از مطالعه رمان را لازم مي دانست و آن را ضعف و ننگي براي نويسنده به حساب نمي آورد. در آثار استاندال اغلب تضاد آرزوهاي فردي انسان و روابط غيرعادلانه جامعه بورژوازي و سرمايه داري عمده مي شوند. چون او به انتقاد از جامعه و فرد مي پردازد، مطالعه آثارش حتي امروزه جذابيت خاصي دارند. به علت جانبداري استاندال از جنبش خردگرايي و روح آزاديخواهي قرن 18 اروپا، آثارش تمايلات رئاليستي دارند. او در نوشته هايش به افشاي كليسا هم پرداخت . اشاعه ايده هاي عصر روشنگري باعث شد كه استاندال براي حل و فهم مسائل اجتماعي ، نياز به شناخت جهان را احساس كند. او خود مبلغ ارزش هاي دوره روشنگري و مخالف سلطنت شد. طبق فلسفه ادبي استاندال ، آگاهي انسان بر اثر مقايسه نظرات و عقايد مختلف حايز مي شود. استاندال چون روشنفكران زمان خود مي گفت ، آب و هوا و تاريخ يك مملكت ، فرهنگ و جامعه آن را زير تاثير قرار مي دهند. قهرمانان آثار استاندال معمولا براي آزادي خود مبارزه مي كنند و نه براي آزادي ديگران . رمان هايش سرنوشت انسان هايي هستند كه در سال هاي هرج و مرج بعد از انقلاب در جستجوي خود و حقيقت زحمت مي كشند و عرق مي ريزند. نقش قهرمان در جامعه و اهميت عشق انساني ، دو موضوع مهم رمانهاي او هستند. به نظر استاندال ، هر قهرماني دشمن بحران حاكم بر جامعه خود مي شود و سعي مي كند براي برطرف نمودن آن مسووليتي را به عهده بگيرد. ارزش هاي جامعه روبه زوال اشرافي ، قهرمان رمان را مجبور مي كند كه براي دفاع از حقوق فردي و گروه برگزيده وابسته به خود فعاليت نمايد. او مي گويد، هر اثر جاوداني ادبي ، در خدمت يك ايده آل و هدف بزرگ است . به نظر مورخين ادبيات ، استاندال غالبا بين مكتب رمانتيك و مكتب رئاليست در نوسان بود، گرچه او مي كوشد مانند رئاليست ها خواننده را خردمندانه قانع كند و نه مانند رمانتيك ها با خواننده رابطه احساسي و عاطفي برقرار نمايد. منتقدين ادبي توصيه مي كنند براي درك آثار استاندال نبايد دنبال نظريه ادبي گشت بلكه بايدانگيزه هاي هنري و روانشناسانه او را پيدا نمود. به زبان نيمه فرنگي امروزه ، مي توان گفت كه استاندال در رابطه با زنان در جامعه ، همچون رمانتيك ها نقش آنها را دراماتيزه و خود آنها را ايده آليزه مي كرد. يعني او با كمك ادبيات ، حدود دويست سال قبل به دفاع از نقش و حقوق و حيثيت و ارزش زنان پرداخت .
□
روزنامه اعتماد، شماره 1214 به تاريخ 27/6/85، صفحه 9 (هفت و نيم)
لينک کوتاه به اين مطلب:
دفعات مطالعه اين مطلب: 6848 بار
آثار ديگري از "عليشاد لربچه "
نويسنده يي ميان فاشيسم و خرابه هاي جنگي / نگاهي به زندگي وآثار هاينريش بل عليشاد لربچه ، اعتماد 16/3/85 مشاهده متن
زولا، زندان يا رمان ؟ / اميل زولا در يك نگاه عليشاد لربچه ، اعتماد 9/3/85 مشاهده متن
1397-1380کليه حقوق متعلق به سايت بانک اطلاعات نشريات کشور است. اطلاعات مندرج در اين پايگاه فقط جهت مطالعه کاربران
با رعايت شرايط اعلام
شده است. کپی برداري و بازنشر اطلاعات به هر روش و با هر هدفی ممنوع و پيگيرد
قانوني دارد.
پشتيبانی سايت magiran.com (در ساعات
اداری): 77512642 021 تهران، صندوق پستی 111-15655 فقط در مورد خدمات سايت با ما تماس بگيريد. در مورد محتوای اخبار و مطالب
منتشر شده در
مجلات و روزنامه ها اطلاعی نداريم!
توجه: magiran.com پايگاهی
مرجع است که با هدف اطلاع رسانی و دسترسی به همه مجلات کشور توسط
بخش
خصوصی و به صورت مستقل اداره می شود. همکاری نشريات عضو تنها
مشارکت در تکميل و توسعه سايت است و مسئوليت چگونگی ارايه خدمات سايت بر
عهده ايشان نمی باشد.
تمامي خدمات پایگاه magiran.com
، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه ميباشند و فعاليتهاي اين
سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است