آرشیو دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۱۳۴۱
ادبیات
۱۱

ما هم از ادا در آوردن متنفریم

راضیه تجار

جوانکی ادای بزرگان در می آورد. هر بار که خطایی مرتکب می شد، چاله یی زیر پایش دهان باز می کرد. او بی توجه کار خود همی کرد و چاله عمیق تر شد. تا روزی که از ته چاه فریاد زد، آسمان چقدر دور است.

-

نان قرض دادن... هول شدن. ادا و اصول در آوردن. حرف های گنده بی پشتوانه زدن، غوره نشده مویز شدن. خود گم کردن. پایی این سو و پایی آن سو داشتن. در سفره راست نشستن و مغازله با چپ کردن. با خرج نام یک نویسنده استخواندار اسامی رفقا ردیف کردن. مغلطه کردن. ضمن مداحی به ارزش ها توهین کردن. ادعای هوشمندی و گزگ به دست این و آن دادن. ادعای بی نیازی و از کیسه خلیفه بخشیدن.

آری، ما هم از ادا در آوردن متنفریم و معتقدیم اگر اثری «اندکی سایه» داشته باشد باز چنان آفتاب حقیقت بر می تاباند که در بازی شطرنج بعضی را مات می کند،

*داور کتاب سال 1385