آرشیو شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۷، شماره ۱۵۷۲
نگاه سوم
۳۲
یاد

خسرو شکیبایی از خودش می گوید

حتما دستی روی شانه من بوده!

رهام وزیری

در میان مردم مرسوم است که آن را که بیشتر به دیده می آید و گره ژانر به دست او باز می شود، به عنوان بازیگر اول می شناسند، اما بردن این جایزه (بهترین بازیگر برای اتوبوس شب)یک جور لطف خدا در مورد من بوده، درست است که این نقش برایم یک مقدار سخت بود، به این علت که در جاده ای که ما می رفتیم، در هر لحظه اش خطرات مختلفی وجود داشت، مثل چپ کردن اتوبوس و...

همین طور فرصت نداشتیم تمرین کنیم که ببینیم قلق آن چگونه است و حتی دو بار هم نزدیک بود که در یک زاویه 90 درجه ماشین چپ شود. اما به هر حال لطف خدا بود؛ چون 43 نفر در آن اتوبوس بودند و من اگر سکاندار آن بودم، حتما دستی روی شانه من و حتی روی شانه کیومرث پوراحمد بوده که این فیلم ساخته شده است. آنجا حتی باران هم که می آمد، خوب بود و از آن استفاده می شد.

وقتی کسی کارگردان است، دیگر فرق نمی کند، اگر صد فیلم بسازد، صد و یک اش را هم اگر در ژانر دیگری باشد می سازد. یک کارگردان جدا از هر چیزی که منسوب به اوست، باید چیزی مانند ژن در وجودش باشد که بتواند هر نوع فیلمی را بسازد و از آنجایی که «اتوبوس شب» اولین کار جنگی کیومرث است، آن را دوست دارم.

از طرفی من فکر می کنم دلنوشته های حبیب احمدزاده، پوراحمد را به سمت این فضا کشانده و بر روی آن تاثیر گذاشته است.

خجالت می کشم که نتوانستم برایشان کاری انجام دهم، چرا که آنجا کسانی حضور داشتند که وقتی به یادشان می افتیم، بدنمان حتی برای لحظه ای می لرزد؛ یعنی یک اتفاق روحی است که به صورت فیزیکال هم احساس می شود.

من دیشب جعفر والی را دیدم و بسیاری عزیزان دیگر مثل عزت ا... انتظامی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان و... پرویز پرستویی هم که یک استثنا است و چه اجرای زیبایی داشت و چقدر برای مخاطبش احترام قائل بود و... شاید اگر به بعضی از ما که جز بازیگری کاری نکرده ایم و آبرویی در این زمینه داریم، بگویند بیایید و کار اجرا انجام دهیم، می ترسیم برویم به سمتش، اما پرویز آن را به خوبی انجام داد.