آرشیو یکشنبه ۱۷‌شهریور ۱۳۸۷، شماره ۱۷۶۵
گزارش اجتماعی
۸

خداحافظی آبرومند با بهزیست کار

مانی رضوی زاده

گویا این قصه را پایانی نیست. گویا هر زمان که کورسوی امیدی ظاهر می شود، پرده های تاریکی دوباره فراخوانده می شوند. گویا موقع بستن و تعطیلی و انحلال و خاموشی، همه برنامه ریزی دقیق بلدند و مو به مو اجرایش می کنند اما موقع ساختن و افتتاح و خدمات دهی که می شود، بودجه نیست و وقت نیست و کارمند نیست و امکانات نیست... صدای ما را از پایتخت می شنوید اما خیال برتان ندارد... اینجا قرار نیست گل و بلبل باشد.

قصه مشکلات و مسائل حمل و نقل معلولان ایران از فرط تکرار، حوصله همه را سر برده است تا جایی که خود معلولان هم دیگر خسته شدند از واگویی حرف های هزار بار زده شده. دیگر نام بهزیست کار همراه هیچ خبر امیدبخشی نیست. روزی نداشتن بنزین بهانه تعطیلی است، روزی قصه انحلال و اختلاس، روزی بیمه هایشان تمدید نمی شود و فردایش بدهی تعمیرگاه، شرکت را به تعطیلی می کشاند. گفتند با میدان دادن به شرکت های خصوصی مشکلات به حداقل می رسد اما نگفتند آن شرکت ها قرار است وارث همین بضاعت اندک باشند و نه کمکی به امکانات محدود دولتی. گفتند با تغییر مدیریت و نوآوری در سیستم، مسائل حل می شوند اما نگفتند به رسم همه پست های دولتی قرار است با سیستم گردشی -چرخشی - فرسایشی، مدیران در کوتاه ترین زمان ممکن تعویض شوند تا هیچ کس فرصت اصلاح نداشته باشد.