آرشیو پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹، شماره ۲۸۵۰
بلاگستان
۱۰

بهره مندی از مشکلات

بزرگی قصه شیرینی می گفت: 2 تا از بستگان ما، در بازار کهنه قم، کنار هم نجاری داشتند. حدود 70 سال باهم دوست بودند؛ 70 سال با هم مهربان زندگی کرده بودند. بعدها این ها با هم یک سفر حج رفتند. حج آن موقع هم طولانی بود. 3 یا 4 ماه در سفر بودند. در این سفر طولانی، اینهایی که 70 سال با هم در حضر دوست بودند، هیچ مشکلی نداشتند، در سفر مکه، بر سر این که چه کسی اول قلیان بکشد، دعوایشان شده بود! او می گفت تو اول دودش را گرفته ای، این دیگر خاکستر شد و آن...

دست آخر، به این نتیجه رسیدند که قلیان را از دو طرف سوراخ کنند و باهم بکشند!

ما خیال می کنیم که اگر زندگی، یک زندگی بی دردسر و بدون درگیری باشد، یک زندگی مناسبی است، در حالی که آنچه که مطلوب است و آنچه که به آدم ها تکامل می دهد و آنها را رشد می دهد و بهره مند می کند، این است که در هر برخوردی، بیاموزم که چگونه موضع گیری کنم و در هر موقعیتی چگونه با مسائل روبه رو بشوم. اینجاست که دیگر آدم دنبال یک زندگی بی دغدغه و بی درگیری نیست. برایش این مساله است که با هر درگیری و با هر گرفتاری چه باید بکند. بین خودش و مشکلات حائل نمی اندازد؛ از مشکلات فرار نمی کند؛ داد و فریاد نمی کند؛ خودش را به آب و آتش نمی زند؛ تسلیم مشکلات و حوادث نمی شود؛ امیدش را از دست نمی دهد... بلکه می کوشد که از مشکلاتی که برایش شکل می گیرد، بهره مند شود؛ یعنی از مشکلات، بهره مندی به دست بیاورد.