آرشیو سه‌شنبه ۱ تیر ۱۳۸۹، شماره ۱۹۶۷۶
مدرسه
۹

خورشید کعبه

المیراسادات شاهاندشتی

«ناد علیا مظهر العجائب تجده عونالک فی النوائب...

بخوان علی (ع) را که مظهر کمالات عجیبه است تا یاری کننده تو در تمام مشکلات باشد...».

«ناد علی کبیر»

خواستم از تو بگویم... تویی که مظهر عجایبی؛ دیدم نمی شود... زبان از توصیف کمالات عاجز است...

خواستم از تو بگویم؛ تویی که همای رحمتی؛ باز دیدم نمی شود...

رحمت بی کرانت را نمی توان شایسته پاسخ گفت...

چون خواستم از عشق بگویم، نامت بر زبانم جاری شد...

حضرت عشق! «شمساطیل» اهل آسمان، «جمحائیل» اهل زمین، «قنسوم» لوح، «منصوم» قلم، «معین» عرش، «امین» رضوان، «اصب» حورالعین، «حزبیل» صحف ابراهیم (ع)، «بلقیاطیس» عبرانیه، «شراحیل» سریانیه، «ایلیا»ی تورات، «اریا»ی زبور، «برا»ی انجیل، «حجرعین» صحف، «علی» قرآن...

سیزدهمین روز هفتمین ماه قمری روز توست... روز تولد طفل کعبه، که قدومش شهر خدا را منور کرد...

تویی که تا چشمان پاکت به چهره نورانی و مهتابی نبی افتاد، سوره مومنون را پیشتر از نزول قرآن بر زبان روان ساختی: «قد افلح المومنون...» همانا مومنان رستگار شدند...

تویی که زاده کعبه ای... تویی که نامت را خدای یگانه برگزید... «علی»!

تویی که روز جمعه مانند خورشید بر روی سنگ سرخ گوشه راست کعبه طلوع فرمودی...، و همین که قدم بر زمین نهادی به سجده افتادی و دست ها را رو به آسمان بلند کردی و گفتی: «اشهد ان لااله الاالله، و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهدا ان علیا ولی الله...»

برای تولدت حواء بود، ساره بود، آسیه بود، مادر موسی بن عمران بود، مریم مادر عیسی بود...

به دنیا که آمدی حضرت آدم (ع) و نوح (ع) و ابراهیم (ع) و موسی (ع) و عیسی (ع) در آغوشت کشیدند...

و تو پس از میلادت خواندی: «جاء الحق و زهق الباطل»...

و امروز میلادت، بزرگترین عید دنیاست...

دستانم را بگیر

یا غیاث المستغیثین!