آرشیو یکشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹، شماره ۱۱۰۰
برعکس
۱۵
یک خاطره یک عکس

من آنجا بودم

سعید صادقی

نزدیک اذان ظهر بود. از صبح دانشجویان به خاطر حادثه آبان سال قبل راهپیمایی داشتند و می خواستند به سمت دانشگاه تهران حرکت کنند. باران نم نم می آمد. من در نزدیکی چهارراه فرصت فعلی و خیابان طالقانی بودم؛ نزدیکی یک دکه روزنامه فروشی. یکی از مردم به من گفت که دارن از دیوار سفارت بالامیرن. اگر می خوای عکس بگیری برو آنجا. رفتم آنجا دیدم که دارن از دیوار سفارت بالامیرن و شروع به عکاسی کردم. عکاسان دیگر هم بودند. خصوصا خود بچه های دانشجو که سعید حاجی میری، کمال تبریزی، مسچی و ایرج تقی پور بودند. من هم سعی کردم به داخل بروم اما نگذاشتند. بچه های دانشجو با اینکه من را می شناختند اما چون عکس امام به سینه نداشتم و کاپشن مخصوص تنم نبود نگذاشتند به داخل بروم. بعد حدود ساعت 2 بعدازظهر رفتم به سمت روزنامه جمهوری اسلامی که سردبیر گفت این عکس را در صفحه اول چاپ کنند. دوباره ساعت 5 بعدازظهر برگشتم. اما بعد از 48 ساعت وقتی حاج احمدآقا آمد توانستیم برویم داخل و چند عکس بگیریم.