سید محی الدین دستغیب سردفتر ازدواج و طلاق

زن و مرد با ناراحتی، پای در دفترخانه گذاشتند، هر کدام از آنها در گوشه ای از دفترخانه به حالت قهر نشستند. آنها برای طلاق و جدایی آمده بودند، گرچه قصدشان جدایی بود، اما از میان چهره هایشان غم و اندوه معلوم بود و علی رغم میل باطنی شان تصمیم به این کار گرفته بودند. بعد از گذشت چند دقیقه علت را پرس و جو کردم و متوجه شدم آنها حدود 25 سال است که زندگی مشترک را آغاز کرده و اکنون صاحب سه فرزند هستند. کمی با آنها گفت و گو کردم و نصیحتشان کردم شاید از این کار منصرف شوند. از لابه لای سخنان زوج، متوجه شدم آنها علاوه بر داشتن سه فرزند، صاحب داماد هم هستند. هرچه با آن زن و مرد صحبت کردم، فایده ای نداشت و مرد هم اصرار زیادی برای طلاق می کرد. علت را از زن پرسیدم، زن با صدایی ناراحت و بغض آلود علت اصلی طلاق از همسرش را خواهرشوهرش دانست و عنوان کرد؛ بعد از گذشت 25 سال زندگی مشترک و با داشتن داماد، هنوز خواهرشوهرش در زندگی آنها دخالت می کند و همسرش هم به حرف او گوش می دهد. زن از زندگی با آن مرد خسته شده بود و نصیحت و صحبت برای تداوم زندگی آنها فایده ای نداشت.

بالاخره آن روز طلاق به صورت توافقی انجام شد و زن با گریه و ناراحتی از همسرش جدا شد. خاطره تلخ آن روز هنوز بعد از گذشت سالیان طولانی به ذهنم مانده بود و هرچه سعی و تلاش کردم مانع این جدایی شوم، بی فایده بود.