برداشت دوم
قسمتی از انشای دانش آموزی در روستایی کوچک:
موضوع: فصل پاییز را توصیف کنید.
پاییز یکی از زیباترین فصل های سال است. در این فصل آسمان و زمین دست در دست هم می نهند تا لحظه هایی خوش و به یادماندنی را برای ما رقم زنند.
عطر روح افزای خاک نم خورده، تنبک طرب انگیز باران بر شیشه، شر شر و های وهوی آب در ناودان، خش خش فرش دستباف طبیعت زیر پای رهگذران، چه چه بلبلان و نغمه سرایی پرندگان...همه و همه سمفونی دل انگیز پاییز را می نوازند!
و چه زیباست رقص برگ های پاییزی در باد، و چه شکوهی دارد فخرفروشی چترهای رنگارنگ در دست مردمان!
در این هنگامه قطره های داوطلب باران درحال ساخت پلی بهشتی ازفرش به عرش و دختر موطلایی آسمان با مداد رنگی های هفت رنگ خود سرگرم رنگ آمیزی آن، تا نگاه شاعرانه زمینیان را به میهمانی ابرها دعوت کنند.
¤
قسمتی از انشای دانش آموزی در تهران بزرگ:
پاییز یکی از آلوده ترین فصل های سال است. در این فصل همه دست در دست هم می نهند تا لحظه هایی پر از تنش برای هم رقم بزنند و یکدیگر را خفه کنند.
البته گواه این گفته من: رقص خودروهای رنگارنگ تک سر نشین در خیابان هاست!
پاییز یعنی: خشکی چشم و ابر، وداع تلخ درخت با برگ، پاییز یعنی: های و هوی آژیر آمبولانس ها، خس خس سینه مادر بزرگ، سرفه های خشک پدربزرگ و آه سرد کودک شهر زیر ماسک.
پاییز یعنی لایه ای قهوه ای بالای شهر؛ بوی تعفن انگیز دود، زندگی زیر گنبد کبود، یاد قصه های کهن بخیر...
¤
خودتان قضاوت کنید... سهم ما در رنگی کردن خاطرات کودکان شهر چقدر است؟