آرشیو سه‌شنبه ۴ امرداد ۱۳۹۰، شماره ۱۳۰۳
صفحه آخر
۲۰

نسل خوش شانس

بابک ریاحی پور

به خوبی می دانم که عده ای از شما با دیدن تیتر مطلبم آهی از نهاد برکشیده و به سلامت عقل من شک کرده اید. مگر ما همیشه «نسل سوخته» نبوده ایم؟ بله بوده ایم. در هر نسلی تعداد قابل توجهی آدم پیدا می شود که دل شان به حال خودشان سوخته و سوخته اند و این قضیه را به باقی هم نسلان و نورسیدگان خویش گوشزد کرده اند و مدام گفته اند حیف من که در این زمان زندگی کردم! با احترام به همه سوته دلان! اما باید بگویم به طور کلی من از اینکه در چنین دوره ای زندگی می کنم، خیلی احساس خوشبختی می کنم. همین تاریخ معاصر خودمان در قرن بیستم را در نظر بگیرید؛ من از اینکه اشغال کشور توسط قوای متفقان را ندیده ام، خدا را شکر می کنم، همین طور از اینکه قحطی و از گرسنگی نمردن هم وطنانم را ندیده ام (تا جایی که من به یاد دارم نشنیده ام که کسی در ایران در 50سال اخیر از گرسنگی مرده باشد). از سوی دیگر در 50-40سال اخیر ما شاهد بزرگ ترین جهش ها و پیشرفت های علمی در دنیا بوده ایم، به طوری که دنیا امروز برای ما تبدیل به یک دهکده شده است (من هم حق گفتن یک کلمه کلیشه ای را دارم). اطلاعات و اخبار ظرف چند ثانیه به گوش همه در اقصا نقاط دنیا می رسد. فرهنگ و هنر فراگیر شده و همه انسان ها می توانند صدا و تصویر خودشان را به گوش و چشم همه برسانند.

در هیچ دوره ای از تاریخ! هنر و به خصوص موسیقی تا این حد متنوع و فراگیر نبوده است. به طوری که من امروز در تهران نشسته ام و تولد 67سالگی «کارلوس سانتانا» را به هواداران او در ایران تبریک می گویم، با علم به اینکه عده ای زیاد از اهالی موسیقی با آثار و اهمیت این گیتاریست و آهنگساز توانا در تاریخ موسیقی راک آشنا هستند و این امر فقط به یمن پیشرفت تکنولوژی برای ما میسر شده است و این همه حاصل زندگی ما در همین دوره است.

پس بیایید کمتر غر بزنیم و حداقل قدر چیزهایی را که داریم، بدانیم (البته منکر کمبودها نیستم) که خوش شانسی جز همین ساده ترین ها نیست.