آرشیو یکشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۰، شماره ۱۳۰۷
سینمای ایران
۹

جریان گریز و ساختارگرا

مصطفی مستور

ادبیات جنوب ایران در دهه های 40 و 50، شاهد حضور و ظهور جریان های چندسویه در میان نویسندگان جنوب ایران بود. این جریان ها که محور اصلی آن، نگاه بومی، به مصادیق و مولفه های رئالیستی تاریخ این منطقه و انسان آن بود، چند شاخه اصلی را تشکیل دادند. نویسندگانی مانند ناصر موذن، نسیم خاکسار، احمد محمود و... با نگاهی واقع گرا به شدت داستانی و روایت دوست، آثار خود را پدید آوردند و دست های دیگر با توجه به امکانات اسطوره ای و نمادین سرزمین شان به سمت وسوی قصه ای استعاری و شاعرانه حرکت کردند که اوج این جریان به منیرو روانی پور و محمدرضا صفدری ختم می شود.

سومین گروه که به نوعی اقلیت جریان را تشکیل می دادند، با توجه به فضاهای سوررئالیستی و قصه های انتزاعی، بیشتر به خلق آثار آبستره و به شدت روان شناختی متمایل شدند. یکی از مهم ترین نویسندگان این جریان سوم: «عدنان غریفی» است. غریفی از دسته نویسندگان فراموش شده ای است که به نوعی از جریان گریز ترین و ساختارگراترین نویسندگان دهه 50 به حساب می آید. او که ابتدا آثارش را در نشریاتی مانند «خوشه» منتشر کرده بود، در سال 1355 مجموعه داستان خود را که شامل 9 داستان کوتاه است، منتشر کرد: «شنل پوش در مه.» این مجموعه داستان که از متفاوت ترین و در عین حال یک دست ترین آثار داستانی دهه 50 به حساب می آید، دارای روحیه و منشی کاملااگزوتیک و خاص است. غریفی با توجه به جریان های ادبیات داستانی جنوب و تمایلات شاعرانه خود در باب زبان قصه هایی را نوشت که از لحاظ اجرای درام و بافت زبان، غیرقابل اغماض است. او به مانند ابراهیم گلستان تمایل خاصی به ادبیات روز آمریکا داشت و تاثیر ذهنیت «ویلیام فاکنر» در جهان داستانی او آشکار است. البته این وام گیری بیشتر در حوزه نگاه به گذشته و نوع نوستالژی فاکنر صورت پذیرفته و عدنان غریفی از منظر زبان و کارکرد استعاری مولفه ها، نویسنده ای صاحب سبک است.