آرشیو یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰، شماره ۲۲۹۲
صفحه آخر
۱۶
کاناپه

پوریا عالمی

اصلاحات چیست؟ یا داداش لاریجانی جواد است

لاریجانی، جوادشون نه علی شون، که رییس مجلس است، روی کاناپه بست نشست و گفت: «قانون اساسی نیاز به اصلاحات دارد.»

ما گفتیم: «علی جون، اگه اصلاحات خوب بود چرا ریشه ش رو از ته زدید؟»

لاریجانی، علی شون، گفت: «اصلاحات نه که. اصلاحات. منظورم اصلاحات بود، گفتم قانون اساسی نیاز به اصلاحات دارد.»

گفتم: «خب دیگه. اصلاحات رو که یه طوری شوت کردید که با برف زمستون ششصد سال آینده هم نتونه پایین بیاد.»

لاریجانی، علی شون، روی کاناپه اضافه کرد: «گیر دادی ها. من اصلاحات و اصلاح طلبان را نگفتم. اصلاحات را...»

گفتم: «اصلاحات را... که بله. گفتن ندارد...»

لاریجانی، کماکان جوادشون نه، گفت: «عجب ها. من منظورم این بود که قانون اساسی نیاز به اصلاحات دارد.»

گفتم: «خب دیگه. پس نیاز به اصلاحات هست؟»

گفت: «هست.»

گفتم: «برای همین رد پای اصلاحات را با وایتکس از تاریخ و سیاست و اقتصاد و دانشگاه و چی و چی پاک کردید؟»

لاریجانی، علی شون، گفت: «گرفتی ما رو؟»

گفتم: «الان کارها تخصصی شده. ما را می شود گرفت اما ما کسی را نمی توانیم بگیریم.»

لاریجانی روی کاناپه اضافه کرد: «من اعتقاد دارم زمینه حضور اصولگرایان منتقد در مجلس آینده وجود دارد.»

گفتم: «1- خسته نباشی. 2- شما جز این مساله، به روح هم اعتقاد داری؟»

لاریجانی با حوصله اضافه کرد: «تحقیق و تفحص، سوال و استیضاح وزرا و رییس جمهور، حق نمایندگان و مجلس است.»

من کاناپه چی گفتم: «می فهمم. می فهمم. خب پس چی شد؟»

لاریجانی، جوادشون نه علی شون، گفت: «خب من که به شخصه از حق خودم گذشتم. نماینده های دیگر را نمی دانم.»

گفتم: «من هم از حق خودم گذشتم. شما هم از حق خودت گذشتی. خدا از هر دومان بگذرد.»

لاریجانی همین طوری یکهویی گفت: «من داداشم جواد است.»

گفتم: «می دونم... می شناسمش. نظریات جوادتان اکثرا جهانشمول است، به غیر از آن نظریاتش که مشمول بند دیگری است... یک بار هم بگو جوادتان بیاید روی کاناپه. خداحافظ»