مرد با خشم رو کرد به دخترش و گفت تو دختر من نیستی، دیگر نمی خوام تو را ببینم عجب دوره زمانه ای شده؟ آن قدیم ها پسرها عاشق دخترها می شدند و دنبال شان راه می افتادند حالاورق برگشته است و مثل این که دخترها دنبال پسرها راه می افتند. بعد رو به افسر پرونده گفت: ببینید جناب سروان، شما خودتان یک زن هستید و حتما مادر هم هستید. این دختر آبروی مرا به بازی گرفته است و من چنین بچه ای نمی خواهم.

این مرد 50 ساله در حالی که با خشم دستانش را به هم فشار می داد به سمت دیوار برگشت و اشک هایش را آرام پاک کرد. در این لحظه کارشناس اجتماعی کلانتری 24 مشهد از دختر جوان خواست در مورد مشکلی که برایش به وجود آمده