آرشیو یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰، شماره ۴۹۵۵
حوادث
۲۶
جویندگان عاطفه

نوزادی که در جنگ گم شد

اوایل سال 1361 بود که بعثی های عراقی بی رحمانه شهرها و مناطق مسکونی را بمباران کرده و پیر و جوان بیگناه را به خاک و خون می کشیدند. با این حال مردم باغیرت اهواز با استقامت، خانه و شهرشان را حفظ کرده بودند و نبض زندگی هنوز جریان داشت.

در هجدهمین روز فروردین شهرها بوی عید و شادی نمی داد چرا که همه جا در آتش و خون بود و در یکی از این حملات وحشیانه هوایی، دختر شیرخواره ام «رقیه» که سه ماهه بود دچار سوختگی شدید دست راست و قفسه سینه شد و بلافاصله او را به بیمارستان رساندیم. بلافاصله نیز تلاش برای نجات جان او و دیگر مصدومان آغاز شد. پس از 10 روز با عنایت خداوند، دختر کوچولویم بهبود نسبی یافت و پزشکان امیدوارمان کردند که 31 فروردین او را مرخص خواهند کرد اما یک روز قبل از ترخیص وقتی برای تهیه شیر خشک و سایر لوازم ضروری از بیمارستان رفتم اتفاق عجیبی افتاد. چراکه پس از بازگشت با تخت خالی طفل روبه رو شدم و وقتی سراغش را گرفتم، پرستاران ادعا کردند که به دلیل انتقال مجروحان جدید به این بیمارستان و نیاز فوری به بستری شدن آنها، فرزندم را همراه سایر بیماران بستری در بخش، به تهران اعزام کرده اند.

بلافاصله با همسرم راهی تهران شدیم و خودمان را به بیمارستان موردنظر رساندیم اما هیچ نشانی از دختر شیرخواره مان نیافتیم. به مراکز بهزیستی تهران هم مراجعه کردیم اما بی نتیجه بود و اثری از «رقیه» عزیزمان پیدا نشد.

حالا30 سال از آن روزهای سرد و غمگین زندگی مان گذشته و تاکنون بارها به مراکز بهزیستی و بیمارستان ها مراجعه کرده ایم تا شاید ردی از دختر گمشده مان بیابیم اما افسوس که انگار غم این فراق تمامی ندارد. حالامن و همسرم

فرسنگ ها دورتر از پایتخت، با دلی شکسته اما امیدوار چشم به راه دوخته ایم تا شاید نسیم مژده پیدا شدن عزیز گمشده مان را با خود به خانه بیاورد. تو ای مهربان اگر از سرنوشت دختر گمشده ما اطلاعی داری با تلفن گروه جویندگان روزنامه تماس بگیر و غم 30 ساله را از خانواده ای دل شکسته دور کن.