آرشیو یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰، شماره ۲۳۴۰
صفحه آخر
۱۶
منظر

جایزه گلشیری و امکانات در حوزه ادبیات

چشم هایم را می بندم و خیال می کنم...

امیرحسین یزدان بد

خیال می کنم در بزرگ ترین تالار شهر، مراسمی مجلل برگزار شده. ردیف های جلو بزرگ ترها و اساتید ادبیات همه هستند. امضا می دهند و برای دوربین ها و عکاس ها لبخند می زنند. ردیف های عقب تر میانسال ها گپ می زنند و بحث های جدی می کنند. ته سالن ما جوان ترها شلوغ می کنیم و صدای خنده و شوخی مان همه جا پر شده، همه دوستیم. اگر اختلاف نظری هم هست یا رقابتی، در کتاب هایمان، مقالات و یادداشت هایمان رخ می دهد... اما دوستیم... خیرخواه هم هستیم و از تلخی و یاس خبری نیست. مجری مراسم حرف از مردی می زند که می گفت: «دیوار و سقف خانه من همین ها ست که می نویسم». و ما همه زیر یک سقفیم و میان همان دیوارها... دیوارهایی که قلمی به قامت گلشیری را در میان داشت. چشم هایم را اما باز که می کنم فقط همین به ذهنم می آید:... و سرانجام جایزه یی که به داشتنش افتخار می کنم. با نهایت خوشبختی نام کتابم را در کنار «خوابیدن با چشمان باز» می بینم. اثری که در راه یافتنش به این بلندا، هیچ شک و شبهه یی در میان تعداد زیاد کتاب های دو سال اخیر نداشتم.

از این حرف ها که بگذریم اما، چند کلمه درباره نشر چشمه می گویم. هر مجموعه یی که در مرکزیت جریانی قرار بگیرد، حجم و تعدد موضوعات پیرامونش که افزایش بیابد، روند فزاینده انتظارات را تجربه خواهد کرد. نگاهی به فهرست جوایز مختلف و یادداشت هایی که در سال های اخیر منتشر شده بیندازید، برتری چشم گیر این ناشر مشهود است. بخشی از این توفیق را اگر به حساب اقبال نام های شاخص ادبیات به این ناشر بگذاریم، در مجموع حمایت حرفه یی این ناشر از مرحله گزینش و ویرایش تا پخش و بازچاپ اثر، سازمان تهیه و توزیع کم نقص و بازوهای مطبوعاتی قابل ملاحظه یی که دارد، امکاناتی است که به گمانم همه چشمه یی ها، کمابیش تجربه اش کرده اند. امکانی که من نیز از آن بهره برده ام و فروتنانه سپاس می گزارم. هر تبریکی که می شنوم، نثار «نشر چشمه» و کسانی است که ادبیات این سرزمین را دوست دارند و برای بقا و اعتلای آن زحمت می کشند.