آرشیو پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۰، شماره ۲۳۴۴
صفحه آخر
۱۶

نادر و سیمین

سروش صحت

راننده تاکسی که مرد مسنی با ته ریش خرمایی رنگ بود، پرسید: «این فیلم نادر و سیمین دیگه تو سینما نیست؟» دختر جوانی که روی صندلی نشسته بود گفت: «CD» هم اومده.» راننده پرسید «چنده؟» دختر گفت: «فکر کنم هزار و پونصده.» راننده گفت: «خیلی خوشحال شدیم... این جایزه مهمه.» دختر گفت: «شما هم خوشحال شدین؟» راننده گفت: «مگه کسی هم هست که ناراحت شده باشه؟»