آرشیو سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۱، شماره ۱۵۷۹
تئاتر
۱۰

حرمت نام استاد

فرزانه ابراهیم زاده

از اخلاق های منحصربه فردمان این است که وقتی می خواهیم اوج احترام خودمان را به کسی نشان دهیم یک لقب به دنبال اسمش می بندیم. دکتر، مهندس و استاد... استاد یکی از همین لقب هاست که خیلی استفاده می کنیم. اما این دنباله تنها کنار نام بعضی هاست که می نشیند و جزیی از آن می شود. حمید سمندریان یکی از همین نام هایی است که استاد در کنارش خوب نشسته بود و جزیی از آن شده بود. این جمله ای بود که آخرین باری که حمید سمندریان را در سالن اصلی تئاتر شهر در مراسم اردیبهشت تئاتر که آخرین یادبودش بود، دیدم با خودم مرور کردم. همان روزی که برخلاف همیشه سمندریان با آن لبخند دوست داشتنی اش روی سن نرفت و برایمان با طنز خاص کلامش صحبت نکرد. او آن روز در سکوت به بزرگداشتش نگاه کرد و تنها در همان ردیف اول صندلی های سرخ رنگ سالن اصلی تئاتر شهر به تشویق های ما پاسخ داد. راستی مگر تئاتر ما در این 60–50سالی که از عمرش گذشته چند نفر مانند حمید سمندریان داشته که بخواهد این لقب را دنباله اسمش بیاوریم؟ مگر بعد از نوشین چند نفر مانند او در این تئاتر آمدند که این گونه تاثیرگذار بر تئاتر باشند؟ مگر بعد از شاهین سرکیسیان چندنفر آمدند که متد استانیسلاوسکی و متد اکتینگ را آن گونه که شبیه زندگی باشد بتوانند روی صحنه نفس بکشند؟ مگر در این چندساله چند نفر مانند حمید سمندریان، بهرام بیضایی و اکبر رادی توانستند به تئاتر چیزی اضافه کنند که ما به خودمان جرات بدهیم که نام استاد را کنار نامشان قرار دهیم؟ می دانم همه این حرف هایی که می زنم تکرار مکرراتی است که این روزها که در سوگ حمید سمندریان نشسته ایم خواهیم شنید. این روزها نام اجرای ناکام گالیله او تکرار شدنی ترین نام خواهد بود.... اما آنچه از یادمان خواهد رفت آن است که یکی دیگر از استادان تئاتر رفت و جایگزینی برایش نخواهیم داشت.