آرشیو یکشنبه ۱۲‌شهریور ۱۳۹۱، شماره ۵۱۶۶
فرهنگ و هنر
۹
قاب

گفتن متفاوت

می توانستی آخر فیلمش را در راه رفتن تماشاگری بخوانی. لحظه ای که سنگین، سنگین سینما را در خیابان تنها می گذاشت. حالادیگر هر کسی از پرویز شهبازی حرفی می زند، باز او را کارگردان «نفس عمیق» خطاب می کند. واقعیت هم همین است. تاثیر آن فیلم تا سر سفره شام هم می آمد. گویی او پرده اول نمایشنامه ای را به سینما می آورد. در پرده بعدی تماشاگرش قرار داشت که می رفت و می رفت و تا آخر همفکر آن از سرش نمی رفت. نفس عمیق، سنگینی خاصی داشت. تماشاگر بی آنکه به لحظه های فیلم فکر کند، به چیزی فکر می کرد، یا فکری ذهنش را به خود می خواند. چه بود. عرصه ای دور و دراز، افقی نامعلوم یا شاید هم به قول شاعر وسعتی بی واژه!

هر چه بود، یک زبان بود. یک تفاوت، گونه ای از گفتن که با گفتن های دیگر فرق داشت. شاید کارگردان جوان در آن لحظه ها به چیزی غیر از شخصیت های فیلم فکر نکرده بود، اما همان شخصیت ها به راحتی از ذهن تماشاگر می گریختند، دست نایافتنی می شدند، سایه با تصویری مه آلود به چشم می آمدند. «عیار 14» پرویز شهبازی، وسعت بی واژه دیگری بود.

برف تا بیکرانگی قلمرو داشت؛ اما نفس عمیقی که در آن حوالی شنیده می شد، سفید بود؛ عین برف!

این کارگردان متفاوت روزهای اخیر هم درگیر آخرین فیلمش بود. «سلام/ خداحافظ» شهبازی شاید در جشنواره فجر امسال دیده و شنیده شود.