آرشیو یکشنبه ۱۲‌شهریور ۱۳۹۱، شماره ۵۱۶۶
تئاتر
۱۹
بحث

یک نوع احترام

نوید جوانمردان

ساخت گرایی در تئاتر ما باب است، حتی تئاتر ساختمند در تلقی بسیاری از مخاطبان جذاب است فراتر از این مسئله مخاطبان تخصصی، تحلیلگران و منتقدان حوزه تئاتر ذهنیتی ساختاری دارند. بی شک تئاتری که دارای ساختار منسجم است، همواره برای درک و شعور مخاطب احترام ویژه ای قائل شده است، اما ساخت گرایی فقط شکلی ظاهری و صوری نیست. عاملی به نام ساخت از طریق عناصر، نمادها و نشانه های زیربافت اثر به رشته ای درهم تنیده و اجزایی به هم پیوسته شکل می گیرد. ساخت گرایی به طور یقین از مکاتب زبان شناسی بویژه فرمالیسم روسیه و به طور گسترده تر از حلقه پراگ می آید. نظریه زبان شناسان جریان های یاد شده به دلیل برخورد میکروسکوپی با اجزای بیان، کیفیت شعر و نثر در ادبیات رواج یافت. در تئاتر هم به همین شکل آنالیز اجزا، اشیا و عناصر روی صحنه با تفسیر و تاویل معنا مورد تامل قرار گرفت. بنابراین مهمترین ویژگی ساخت گرایی، کشف، تفسیر و شخصیت بخشی به اجزای یک اثر است. اجزایی که در کل ساختار آن اثر را به وجود می آورند. تحلیلگران از «نشانه» به عنوان یکی از دستاوردهای حلقه پراگ یاد می کنند. در واقع نخستین اصل حلقه پراگ مبتنی بر اصل نشانه شدن ابژه است. بنابراین گفته ها، واقعیت حضور ابژه ها (اشیا) روی صحنه باعث می شود که کارکرد عملی پدیده ها به نفع نقشی نمادین یا دلالت گر کم شود. در واقع امکان حضور اشیا در بازنمایی دراماتیک فراهم می آید. بروشاک (1938) در همین زمینه و به شکلی صریح و آشکار مبحث برتری ویژگی های دلالت گری بر کارکردهای عینی و معمول پرداخته است. در حالی که در زندگی واقعی نقش سودمندی و فایده داشتن ابژه ها مطرح است، روی صحنه تئاتر فقط دلالت از بیشترین اهمیت برخوردار است.

با این حال پرداختن به ویژگی های دلالت داشتن اشیا بر واقعیت آنها در بیرون در یک جمع بندی کلی قابل تفهیم است. تک تک عناصر و اجزا اگر چه به خودی خود قابل تفسیر و نشانه شناسی هستند، اما ارتباطی شکلی یا معنایی میان عناصر و اجزای صحنه بر شکل گیری نهایی آنها تاثیر می گذارد. بنابراین کل ارتباط ساختمان شکل گرفته از نمادها و نشانه های روی صحنه، دیدنی و دارای قابلیت مشاهده است.