آرشیو چهارشنبه ۱۵‌شهریور ۱۳۹۱، شماره ۵۱۶۹
فرهنگ و هنر
۹
قاب

صدای صحنه

انگار صحنه به او می گفت؛ هر نقطه ای مرکز زمین است. آنجا که مهمترین صدا را می توان در لابه لای آجر دیوارها شنید، آنجا که می توان مهمترین تصویر را در صندلی آخر حدس زد. درست در نقطه ای از ذهن تماشاگر که همچون امپراتوری بی واسطه فروتنانه در صندلی آخر آرام است، اما صاحب اصلی تئاتر به شمار می رود. انوشیروان ارجمند قبل از آنکه به لنز دوربین فکر کند، همین صدای صحنه را می شنید. تئاتر مشهد در اواخر دهه 40، بازی های او را به یاد می آورد. نخستین دوره های جشنواره فجر هم که شروع شد، او جایزه بهترین بازیگری را گرفت. با این حال اوج کاری اش در همان سال های دهه 60 بود؛ نمایش های تاریخی از این بازیگر قدیمی چهره ای تاریخی ساخت. آنگونه که از آن ایام تا حالااغلب در نقش های تاریخی توانایی خاصی از خود نشان داده است. ویژگی های میمیک چهره اش روایتگر گم شدن او در لابه لای نقش های باستانی است. نخستین بار که تا لوکیشن یک فیلم رفت، آنجا کسی جز برادرش دوربین به دست نایستاده بود، خودش بود؛ داریوش ارجمند. شاید بعد از تجربه در همین فیلم «انوشیروان» نیم نگاه تازه ای به سینما انداخت. صداهایی که در صحنه در گوش او می خواندند، حالادر مغز دوربینی مدرن و پرحرکت نهفته بود. توانایی او بیشتر در نقش های ضدقهرمان قصه مثال زده می شود، اما او هر لحظه ای باز در چهره های گمشده در لابه لای تاریخ خود می نمایاند. این بازیگر در یکی از جدیدترین فیلم هایش با «عقاب صحرا» به جشنواره فجر امسال می آید.