آرشیو شنبه ۱۸‌شهریور ۱۳۹۱، شماره ۳۵۰۳
پرونده
۱۱

عسگر گاریچی؛ اولین خاطره ناخوشایند تاریخی از تاکسی ایرانی

بهمن هدایتی

در زندگی روزمره حتی در تاریخ، اسامی عجیب و غریب بهتر به یاد می ماند. یک اسم عجیب مثل یک قلاب یا تلنگر ذهن را درگیر می کند. شاید دانش آموزی نباشد که در درس مشروطه راهنمایی و دبیرستان با شنیدن و خواندن نام عسگر گاریچی لااقل لحظه ای تامل نکند و این نام را به خاطر نسپارد، بخصوص آن که به یاد بیاوریم برداشتن عسگر گاریچی از راه قم، یکی از خواسته های اصلی مردم در مشروطیت در کنار دغدغه ها و مطالباتی چون تاسیس عدالتخانه، برکناری موسیو نوژ بلژیکی و علاء الدوله حاکم تهران و اجرای احکام اسلام بود.

اشتباه نکنید. موضوع عسگر گاریچی با پرونده تاکسی های تهران بی ا رتباط نیست. عسگر گاریچی در آستانه مشروطیت کنتراتچی ترابری میان تهران و قم بود. او یک بنگاه منظم مسافربری داشت و امتیاز حمل مسافر میان تهران و قم را به دست آورده بود. عسگر گاریچی چیزی شبیه خط دارها یا رئیس خط تاکسی های امروز پایتخت بود و حتی می شود گفت او تقریبا رئیس کل تاکسی های برون شهری تهران بود.

عسگر گاریچی را شاید بتوان با اندکی تسامح، اولین خاطره ناخوشایند در تاریخ تاکسیرانی ایرانی نامید. عسگر گاریچی ظالم بود و در تاریخ به این ظلم شهره شد، بدون این که شاه یا صدراعظم و وزیر باشد، ظلم و ظالم به رعیت کم نبود. اما تفاوت ظلم عسگر گاریچی این بود که او در یک گلوگاه و یک بزنگاه ظالمی می کرد؛ راه زیارت قم، جایی که مردم و علما برای زیارت یا دیدن اقوام و خویشان مجبور بودند از این راه بگذرند و سبیل عسگر گاریچی را چرب کنند و ظلمش را به جان بخرند. این چیزی بود که خون مردم را به جوش آورده بود. ظلم عسگر گاریچی در این مقطع زمانی، چنان عینی و ملموس بود که درخواست برداشتن او از راه قم به یک خواست ملی تبدیل شد. حالابعد از گذشت بیش از 105 سال از ماجرای عسگر گاریچی، او می تواند اسطوره ای از رانندگان تاکسی های بی انصاف باشد که وقتی جبر و نیاز مردم برای حمل و نقل را می بینند، ظلم و گرده سواری رعیت برایشان تفریح می شود. ظلم ظلم است، حتی اگر کم باشد. بدنامی می آورد، چه شاه و صدراعظم مرتکب شود چه عسگر گاریچی!