آرشیو شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۱، شماره ۳۶۳۸
فرهنگ و هنر
۵
مهمان

به صبر آسیا کهنه حلوا شود!

اسماعیل امینی (شاعر و مدرس دانشگاه)

در روزگاران پیشین، نوعی ازبی معنا گویی در شعر رایج بود که به «تزریق گویی» موسوم است. تزریق نه به معنای امروز آن که اصطلاحی است در پزشکی، بلکه به معنای فریبندگی، برگرفته از کلمه «زرق» به معنای دروغ و نیرنگ است.

نمونه اش همین مصراعی که در عنوان این نوشته آمده و بخشی است از این ابیات مشهور از شعر تزریق:

ز افسار زنبور و شلوار ببر

قفس می توان ساخت اما به صبر

که نعل از تحمل مربا شود

به صبر آسیا کهنه حلوا شود

باری سخن بر سر این نیست که بی معناگویی در شعر چه حاصلی دارد، که جماعتی از اهل نظریه پردازی، بی معنایی را از امتیازات شعر می دانند که در جای خود محل تامل است.

اما در نثر بویژه نثر علمی و مکاتبات اداری و نوشته های رسانه ای، بی معناگویی هیچ توجیهی ندارد؛ زیرا در این گونه نثرها رسایی، وضوح و سادگی سخن در خدمت انتقال معناست.

در چند سال اخیر گسترش رسانه ها وسرعت و سهولت انتشار نوشته ها کار را به جایی رسانده است که گویا کسی برای سلامت زبان و دست کم معنا داشتن جملات اهمیتی قائل نیست، دو نمونه را نقل می کنم:

این بخشی از سخنرانی یک مسئول فرهنگی است: «امروز غرور این ملت، به غیرت قاصدک های مقصدشناس، معرف بال هنرخال بلند پرواز مسیر کمال، زلفی از جنس رضای حضرت ذوالجلال گره زده است.»این هم از یک مقاله نقد ادبی در نشریه کتاب هفته: «طنز در ژرفنای متن رسوخ کرده و خنده برآمده از آن در پی چیستی حقیقت اتفاق می افتد که در ذات خود مانند زهری تلخ اما کارگر جلوه می کند.»

گونه ای دیگر این بی معنا نویسی و آشفتگی در زبان، متن هایی است که در رسانه های فراگیر به عنوان متون عاطفی و ترغیبی منتشر می شود و پر است از جملات بی ارتباط و غیرمنطقی، اما به ظاهر زیبا و با کلمات بلورین و رویایی، چیزی شبیه حباب های رنگینی که از اسباب بازی کودکان تولید و در هوا پراکنده می شود، زیبا و چشم نواز اما فریبنده و ناپایدار.