آرشیو سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۲، شماره ۱۷۴۴
صفحه آخر
۱۶
برداشت آخر

در حاشیه پاسداشت حافظه مطبوعات ایران

نامش «سید فرید قاسمی» است

پژمان موسوی

می گوید نام خانوادگی اش قاسمی است و نامش فرید؛ من اما می گویم «سیدفرید»! می گوید حالاچه فرقی دارد؟ می گویم برای او فرق دارد؛ می گوید یعنی چه که برای او فرق دارد؟ می گویم برای فردی که عمری را صرف «دقیق» نویسی و انتقال اطلاعات تاریخی به صورت «دقیق» و «کامل» کرده است و حتی می داند که چند «فرید قاسمی» در ایران زیست می کنند، حتما هم فرق دارد.

«سیدفرید قاسمی» یکی است و او همانی است که «حافظه مطبوعات ایرانی» می خوانندش؛ محققی سترگ از نسل پژوهشگران دود چراغ خورده. پژوهشگری که میراثش برای ما ده ها جلد کتابی بوده که اگر نبودند معلوم نبود چه کسی باید می آمد و برای ما از اسناد و خاطرات و رویدادهای مطبوعاتی می گفت؛ از روزهایی که نهال نوپای مطبوعات مستقل در این کشور روییدن گرفتند تا همین امروزی که «هنوز»این نهال، «نهال» است و متناسب با سنش، رشد نکرده است. سید فرید قاسمی همان کسی است که عمر خود را یکسره بر سر پژوهش های مطبوعاتی و مطالعات تاریخی گذاشته است؛ خوانده است و نوشته است، آنقدر نوشته است و «دقیق» هم نوشته است که امروز روز، پژوهشگران و محققین نوجوی جوان، خلاخاصی را در حوزه پژوهش های مطبوعاتی حس نمی کنند؛ با خیالی آسوده فیش برمی دارند و «منبع» بر می گزینند؛ آخر می دانند از روی کار چه کسی دارند فیش بر می دارند و منبع اطلاعاتی خود را بر چه پشتوانه ای بنا می کنند؛ سیدفرید قاسمی خودش «اعتبار منبع»است، بی هیچ شک و تردید. عصر دیروز سالن اجتماعات دانشگاه سوره، در غیاب نهادهایی که از انجام وظایف ذاتی و اساسی خود که همانا بزرگداشت بزرگان است، عاجزند، محل برگزاری مراسم پاسداشت «سیدفرید قاسمی» بود. «او»یی که چندان دربند اینگونه مراسم ها به ویژه از نوع دولتی آن نیست و خدا می داند که برای انتشار ضمیمه ای با محوریت «فعالیت ها و کارنامه اش» در ضمیمه ماندگاران «شرق»، چه کوشش ها که نکردیم! دیروز اما خودش هم حتما حدس زده بود که چنین مراسم بی آلایشی که از سوی جمعی از دانشجویان ارتباطات این دانشگاه برگزار شده بود، غل و غشی ندارد و نباید به آن «نه» گفت. اینگونه بود که آمد و در جمع دانشجویان نشست؛ دانشجویانی که او امیدوار است روزی «راه» او را در پژوهش های تاریخی حوزه مطبوعات ادامه دهند و به «داده های موجود» قناعت نکنند.