آرشیو شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۲، شماره ۱۷۷۴
فرهنگ
۷
شعر

2 شعر از لطیف هلمت

سرکشی

روزهای هفته

از تکرار خود خسته اند

جمعه تصمیم گرفته است

از مساجد اجازه بگیرد

و امسال

به حج برود

و نمی دانم در غیاب او

چگونه نمازجمعه به جای آوریم

شنبه

با پاسپورتی جعلی

به اسراییل می رود و

در آنجا پناهنده می شود

شاید هم

در آنجا کتابفروش شود

یکشنبه

تصمیم دارد

پیاده به واتیکان سفر کند

و با پاپ

چاره ای برای مشکل میان

مسلمانان و مسیحی ها بیندیشد

دوشنبه

سوار بر دوچرخه ای

به استرالیا می رود

و در آنجا

نماینده پارلمان می شود

و شکار کانگرو را آزاد می کند.

سه شنبه

عاشق بازی فوتبال شده است

و به مکزیک می رود

تا در آنجا دروازه بان شود

چهارشنبه

از کلار تپانچه ای خریده

و می گوید

بازیگر فیلم های کابویی می شوم

و در یخبندان

اسکیمو به شکار کرگدن می روم.

پنجشنبه نیز

کمربند انتحاری به خود بسته است

و می گوید

اگر پارلمان

من را تعطیل رسمی اعلام نکند،

خود را منفجر می کنم.

خانه

من خانه ای نمی خواهم

به شکاف واژه ای خرسندم

من آسمانی نمی خواهم

چشمان دوشیزه

ستاره ام می دهد

من آیینی نمی خواهم

درویش عشقم!