پیرمرد نگران است. نگران طبیعت ایران: نگران آدم هایی که مادر طبیعت را فراموش کرده و حیواناتی که از ویرانه شدن زیستگاه شان به دست آدمیزاد به ستوه آمده اند. «پدر طبیعت ایران» نگران است: حتی حالاکه در بخش ای سی یوی مریضخانه موقوفه خودش در گنبد کاووس بستری شده و نیمی از بدنش فلج است. او بیش از نیم قرن است که دارد برای این طبیعت فراموش شده و آدم ها و حیوان های آن خون دل می خورد. به همه جا سر می کشد: با همه حرف می زند. گاهی به تندی و گاهی با ملاطفت. گاه مجبور می شود صدایش را بالاببرد تا تمام آدم هایی که زندگی شهری و صنعتی گوش شان را کر کرده نیز هشدارهایش را بشنوند. همان زندگی که به گفته «بابا بسکی»