آرشیو چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲، شماره ۲۸۷۴
ورزش
۱۵

هر که آمد، عمارتی کج کرد... تا توانست، با همه لج کرد...!

بیژن ابهری

مردیم از بس که حرف هایمان را در گلو خفه کردیم. خفه شدیم، بس که نفس هایمان را با کلمات در درون مان زندانی کردیم. ای کاش، ای کاش فوتبال ما NGO نشده بود، ای کاش کمیته المپیک ما نهادی مستقل از دولت نشده بود... والله، بالله، جنبه اش را نداریم. مرغی که در سایر کشورها انجیر می خورد در اینجا دیگر مرغ نیست... شبه کلاغ است...! ده ها برنامه تلویزیونی و صدها مقاله در ده ها نشریه، بیانگر وجود فسادی گسترده در عرصه مدیریت ها، کمیته ها، دپارتمان ها، باشگاه ها و از انواع گوناگون مالی، دلالی، تبانی، دوپینگ و غیره است.فدراسیون فوتبال ایرانی نه تنها به شان این ورزش چیزی اضافه نکرد بلکه آبروی تمام وجوه داوری، قضایی و اخلاقی را هم برد و عجب که دوستان همپالکی گهگاه همدیگر را به کرسی های اول می نشانند و به همدیگر مدال های رنگارنگ هم می دهند...! در کمیته المپیک که باید آبروی بیشتری از فدراسیون ها داشته باشد چنان مشغول مین گذاری در راه نامزدهاست که گویی ارث بادآورده است.

خجالت می کشم که یک نفر از اهالی کشوری که کوچک تر از شاه عبدالعظیم و شمیران ما است بر ما ریاست کند. آیا او خیلی بالیاقت است یا ما «پپه گلابی» شده ایم...؟! حاضرم قسم بخورم که اگر ژاپن و کره یا بحرین و امارات، شرایط ما را داشتند و چند میلیون از فیلاطلبکار بودند، همین آقای بلاتر که در تهران قر و اطوار آمد و روی زانوی مبارک، تمبک و تومبا زد، از زیر سنگ هم که شده بود، پول شان را تامین و چه بسا داخل چمدان را پر از دلار و یورو می کرد و تحویل شان می داد. و عجبا که در این محیط دودزده، کسانی از قلیان کشی چند نفر انتقاد می کنند که خودشان فقط درون دروازه حریف دود نگرفته اند...!