آرشیو چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۳، شماره ۲۰۲۶
صفحه اول
۱

آخرین دیدار

دکتر علی اکبر صارمی (استاد دانشگاه)

سال 1342 در رشته معماری دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران قبول شدم و از بخت خوش به آتلیه سیحون راه یافتم. اولین دیدارم با استاد زمانی بود که به پروژه های سال بالایی ها رسیدگی می کرد و ما تازه واردان در انتهای گروه قرار داشتیم. سیحون لباس آبی رنگ راه راهی به تن داشت و عینک بدون قاب ذره بینی اش جلب توجه می کرد، در این اولین مشاهده ها به شیک پوشی اش پی بردم که تا آخرین سال های اقامت در ایران (1358) ادامه داشت. طی این سال ها آموزش آکادمیک در آتلیه های دانشکده ادامه داشت.

اما بیشترین آموزشی که برایمان امکان پذیر شد، سفرهایی بود که به همت مهندس سیحون در بسیاری از نقاط ایران انجام می گرفت؛ این سفرها به خاطر عشقی بود که او به ایران داشت و جای جای این مرزوبوم را به خوبی می شناخت و این عشق را به ما نیز منتقل می کرد. نقاشی کردن از بناهای دورافتاده، از کاروانسراهای متروک، از پلیکان های طبس پیش از زلزله، تا پیرزنان و پیرمردان اطراف کویر را از او یاد گرفتیم. شخصیت سیحون که گه گاه بسیار جدی و گاهی خشن در دانشکده جلوه می کرد در این سفرها با شخصیت شوخ طبع و دوست داشتنی او روبه رو بودیم. صحبت درباره آموزش های معماری و کیفیت آثار سیحون مقاله مفصلی را می طلبد که در اینجا آنچه که از هنگام درگذشت او تاکنون در ذهنم مرور می کنم را به یاد می آورم. آخرین دیدار ما با او در سال 1390 در ونکوور کانادا بود که قد خمیده اش حکایت از گذر آن روزها و آن روزگاران را داشت ولی حافظه تیزوشفافش گاهی از من پیشی می گرفت در ضمن صحبت ها و ذکر خاطرات، از چگونگی تراشیدن سنگ های مقبره بوعلی پرسیدم و از چگونگی طراحی مقبره های نادر و خیام سوال کردم و از چگونگی استعفایش از شغل ریاست دانشکده هنرهای زیبا پرسیدم و بسیاری سوالات دیگر که با صبر و حوصله بسیار جوابم را داد. افسوس که این وجود نازنین از میان ما رفت و آخرین بازمانده استادان معماری عمرش را به معماران و جوانان امروز داد.