آرشیو چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳، شماره ۲۰۶۶
روزنامه فردا
۱۶
آمبولانس

کدام عضو هنری هنرمندان بیمه می شود؟

پوریا عالمی

صف دور و درازی بود. ما ایرانی جماعت هم که عشق صف، یعنی صف رفته توی خونمان، خون که چه عرض کنم به عمق وجودمان، یعنی هر ایرانی اصیلی یک صف درون خودش احساس می کند. من هم که از اصیل ترین ایرانی های قرن اخیرم، دست خودم نیست، صف می بینم شل می شوم و برای همین آمبولانس را زدم کنار و دویدم بروم آخر صف که از تیرآهن جا نمانم. پرسیدم: صف چیه؟

یکی گفت: روزنامه «شرق» تیتر زده «اعضای هنری بدن هنرمندان بیمه می شود.» ما هم صف کشیدیم.

بعد نگاه کردم دیدم همه از دم هنرمندند و آمدند اعضای هنری شان را بیمه کنند. گفتم شماها آمدید کدام عضوتان را بیمه کنید؟

شریفی نیا گفت: من یک عکس باحالی در برزیل گرفته ام، آمدم آن عکسم را بیمه کنم.

یک آقایی هم آن ورتر ایستاده بود و گفت: من کار خاصی نمی کنم اما خودم عضو همه انجمن های هنری و میهمانی های هنری هستم. برای همین می خواستم خودم را به عنوان عضو بیمه کنم.

احسان علیخانی هم زل زد به دوربین و بغض کرد و گفت: من الان توی ماه عسلم. می خواهم گولی های اشکم را بیمه کنم.

امین حیایی هم بدو بدو آمد زنبیل گذاشت و بدو بدو رفت و گفت: من یک صف دیگر هم ایستادم، بروم ببینم چی می دهند.

مسعود فراستی هم گفت: این صف مثل خودصفی کردن است.

یکی هم آمد و گفت: من هنرم چیدن بادمجان دور قاب هنرمندان است و برایشان رپرتاژ در می آورم. اگر بشود می خواهم عضو هنری ام را بیمه کنم.

وسط این شلوغی، یک آقایی هم دست زن و بچه اش را گرفته بود و آمد جلو گفت: ما هنرمان این است که یک عمر توی صف ایستاده ایم. می شود من را بیمه عمر کنید که اگر توی این صف ها، عمرم تمام شد، پول بیمه دست زن و بچه ام را بگیرد؟

تا این را گفت احسان علیخانی گفت شما جان می دهی برای برنامه ماه عسل، چه بغضی بکنم برات، می آیی توی برنامه قشنگم؟

مرد خانواده دست زن و بچه اش را در دست خالی اش فشرد و گفت: مگر ما اسپانسرتیم؟