آرشیو پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳، شماره ۳۰۱۷
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

باز ای الهه ناز

سروش صحت

راننده تاکسی میانسالی را رد کرده بود ولی بازوهایش که از زیر آستین کوتاه پیراهنش بیرون افتاده بود هنوز قوی به نظر می رسید. روی دست چپ راننده دو خالکوبی بود. بالای ساعدش نوشته بود «الهه ناز» و زیر آن چیز دیگری نوشته بود که چون رویش دوباره خالکوبی کرده بود خط خطی شده بود و خوانده نمی شد. قبلاخالکوبی خط خطی شده ندیده بودم. زیرچشمی سعی کردم نوشته خط خطی شده را بخوانم اما نمی شد. راننده متوجه نگاه هایم شد. برای اینکه حرفی زده باشم گفتم: «مثل اینکه ترانه الهه ناز رو خیلی دوست دارید؟» راننده گفت: «الهه اسم زنم بود. بعد خندید و گفت راستش خیلی هم ناز بود.» گفتم: «خدا رحمتشون کنه.» راننده گفت: «نمرد، ولم کرد و رفت.» مدتی سکوت شد. همچنان به دست راننده نگاه می کردم. راننده گفت: «جوون که بودم عاشق یه دختری بودم که اسمش «فروغ» بود. اسم «فروغ» و زدم رو دستم ولی جورمون جور نشد... وقتی «الهه»رو گرفتم دیدم همش از اینکه رو دستم زدم «فروغ» دلخوره. منم رفتم «فروغ» و خط زدم به جاش بالاش زدم «الهه ناز...» هشت سال با هم بودیم بعد «الهه» ولم کرد. گفتم: «از «فروغ» خانم خبری ندارید؟» گفت: «دارم ولی اونی که اسمشو خط نزده بودیم ولمون کرد وای به حال اونی که اسمشو خط زدیم.»