آرشیو پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳، شماره ۳۰۱۷
صفحه آخر
۱۶
چوب الف

داستان های پرپر

دیبا داوودی

در همین ستون چوب الف هفته پیش به یکی از مادران تمدن جهان، بین النهرین اشاره داشتیم. این بار و این جا اما به سرزمینی که موعود می نامندش و مکان پیام آوری عمده پیامبران الهی است نگاهی از منظر همین ستون خواهیم داشت. درباره واقعه آشویتس در وادی هنر بسیار کار شده. من اما نمی دانم آیا باریکه غزه، نظر نویسندگان بزرگ، ناشران معظم، خالقان آثار به یاد ماندنی، برندگان جوایز ادبی، منتخبین پولیتزر و... را برای قلمی شدن به خود جلب می کند یا نه؟ هر روز در غزه کتابی می سوزد. سوژه هایی برای کتاب هایی که نفس می کشند که کودکانه می دوند و صفحات شان نیم نوشته در آتش می سوزد. درباره واقعه حقیقی آشویتس، همه شاخک های حسی هنرمندان به جنبش درآمد. پیشنهاد ما اما برای نویسندگان صاحب ذوق و قلم این کثرت و فراوانی سوژه هایی است که در آن انسانیت به خون می غلتد. چه سوژه یی برای داستان، برای نوبل، برای ثبت در تاریخ، برای جاودانه ساختن این روی زشت سفاکیت. برای ثبت در کتاب بالاتر از آن تصویر که عده یی با ساندویچ های نیمه گاز زده در دست، نوشابه یی کنار دست، سگی کنار پا، خوشحال و بی خیال گلوله باران شدن انسان که نوع، هم نوعی را به چشم می بینند اما تمام واکنش آنها نهایتا مانند تماشای یک فیلم سینمایی است. چه سوژه یی برای داستان شدن، به رشته تحریر درآمدن بالاتر از آن لحظه که پزشکی با چهره یی ممزوج به اندوه بر پیشانی کودک جان داده به مهر بوسه می زند. باید بنویسیم. آنقدر بنویسیم که شاید دیگر روزی زنی، کودکی، انسانی در باریکه غزه یا هیچ پهنه یی دیگر برای بودنش، زنده بودنش، قربانی نشود. تا هیچ انسانی صرفا به جرم نفس کشیدن اماج راکت و گلوله مستقیم توپ قرار نگیرد. کتابخانه های سراسر جهان از همین امروز نه، از روز نخست گلوله باران غزه خالی از جای کتاب هایی است که داستان هایش شبیه به زندگی نیست. داستان هایش از خون می گوید از جهانی که «موشک روی خواب کودک می اندازد.» هر نویسنده، هر صاحب ادراک و احساسی این داستان های پرپر را باید سطر به سطر سرخ و دردمند بنگارد. تمام نگاه هنرمند جهان نباید در آشویتش خلاصه شود.