آرشیو پنجشنبه ۲۷‌شهریور ۱۳۹۳، شماره ۵۷۴۷
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

من شخصا درجه دارم شما چطور؟!

یزدان سلحشور

زمانی که خودم وارد حوزه مطبوعات شدم، ورود به مطبوعات حرفه ای بسیار مشکل بود؛ در اواسط دهه 60، روزنامه نگاری و حتی خبرنگاری در گاهنامه و فصلنامه و ماهنامه و هفته نامه، مراتب ارتش را داشت یعنی باید از دانشکده افسری شروع می کردی یا درجه دار می شدی؛ بعضی درجه دارهای این حرفه، با گروهبانی و استواری بازنشسته شدند و بعضی افسرها هم از سرهنگ دومی بالاتر نرفتند. منظورم این است که کار، خیلی مشکل بود و برای اینکه بتوانی وارد تحریریه یک روزنامه درجه یک مملکت شوی[نه اینکه شاغل شوی، مثلا برای سلام و علیک و به دست آوردن پشتیبان علمی و حرفه ای] لااقل باید ده سالی پا می کوبیدی اما روزگار این طور نماند، در نیمه دوم دهه هفتاد، کم کم گفتند باید به جوان ها میدان داد چون قدیمی ها، در حال بازنشستگی بودند یا ده سالی بود که باید بازنشسته می شدند اما هنوز نیاز به حضورشان احساس می شد. به نظرم نسلی که من یکی از اعضایش بودم، آخرین نسلی بود که به شیوه ارتش و با حساب و کتاب وارد این حرفه شد و بچه های این نسل، واقعا از لحاظ کاری، منضبط بودند و هستند. در دهه هشتاد، آنچه رسم شد در نشریات کشور، بی دقتی و کپی کاری بود. گاهی 20 خبر می خواندی که کپی هم بودند و اولی هم از جایی کپی کرده بود که منبع خبری مطمئنی نبود. قصه هایی پیش آمد که روزگاری در کتابی خواهم نوشت و البته جای اسامی را «سه نقطه» می گذارم! همه این ها را گفتم به بهانه ذکر خیری از دکتر غلامرضا آذری - مدرس ارتباطات - که گفته: «اکثر اخباری که مشاهده می کنید کپی نویسی از روی هم است و اغلب این سایت ها نقش خبری مشابه را ایفا می کنند و خبرنگاران ما هم خبرنگاران حرفه ای قلمداد نمی شوند، بجز تعداد محدودی؛ چرا؟ برای اینکه خبرنگار حرفه ای خبرنگاری است که خودش عکاس خبری خودش باشد، بموقع بتواند خبرش را تهیه کند، نقش تعیین کننده ای در لید، تیتر و سوتیتر داشته باشد. حتی تیترهای اقناع کننده که برانگیزنده باشد و با اصل خبر همخوانی داشته باشد، بزند. ما در این حوزه با معیارهای جهانی خیلی فاصله داریم.»به نظرم دکتر آذری هم باید از خاطراتش در دهه هشتاد، کتابی بنویسد!