آرشیو چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳، شماره ۵۷۵۸
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

از یک سو اخلال از یک سو سکوت!

یزدان سلحشور

این یک بحث قدیمی است که جای خالی ادبیات معاصر در دانشگاه های ما چطور باید پر شود؟ این مشکل هم با آوردن چند مثال از چند چهره شاخص در کتاب های دانشگاهی، آن هم در حدی که حالاهر بچه محصلی بیشتر از این مقدار می داند، حل نمی شود.

ببینید! مشکل حتی این نیست که ادبیات معاصر ما در دانشگاه ها جایی ندارد، گیر اصلی این است که در نگاه به ادبیات هزار ساله هم چندان از دوران قاجار به این سو نیامده ایم، در حالی که همین ادبیات هزار ساله در دانشگاه های آن سوی مرزهای ما با روش های تازه تدریس و درک می شود.

وقتی نسبت به افتخارات مسلم ادبیات پارسی، چنین رویکردی داریم مسلم است که در مورد ادبیات معاصر هم به این نقطه صفر فعلی می رسیم که با ذکر چند اسم و تاریخ میلاد و مرگ، رفع تکلیف کنیم. دکتر توفیق سبحانی، نویسنده و پژوهشگر و استاد بازنشسته ادبیات در این باره گفته: «در کشور های دیگر از جمله هندوستان یا همین ترکیه، چندین و چند نوع ادبیات در دانشکده های شان تدریس می کنند؛ مثلا در هندوستان در دانشگاه های شان برای ادبیات سه دسته بندی دارند: ادبیات معاصر، کهن و باستان.» و البته به قول زنده یاد طاهره صفارزاده، اشاره ای کرده به اوضاع: «باید برای پرداختن دانشگاه ها به ادبیات معاصر برای آن ها مثال آورد و دسته های مختلف کارهای ادبی مدرن را توضیح داد و در نهایت باید آن ها را راضی کرد تا به این سمت بروند، وگرنه این افراد که اکثرشان جزو تصمیم گیران و سرچشمه های دانشگاه ها هستند اجازه نمی دهند دانشکده های ادبیات به سمت ادبیات معاصر بروند. آن ها در این کار اخلال و دیگران نیز سکوت می کنند.» در باب این موضوع، به گمانم نگفته ای نمانده دراین مجمل!