آرشیو پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳، شماره ۵۷۶۹
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

مشکلات مردگی و زندگی نویسندگان!

یزدان سلحشور

دوستداران آثار سینمای کلاسیک به همراه دوبلاژ کلاسیک حتما نسخه دوبله شده و به یادماندنی «بانوی زیبای من» جرج کیوکر را به یاد دارند که آوازهایش هم به فارسی برگردانده شده بود و ترانه «اگه یه جو شانس داشتیم» این فیلم، بعدها بسیار معروف شد؛ ترانه ای که مشهور بود فرهاد مهراد خوانده؛ گرچه روایات دیگری هم در این زمینه که خواننده دیگری آن را در اتاق دوبلاژ اجرا کرده، در دست است اما غرض از این همه تفصیل، اینکه وقتی خدابیامرز احمد بیگدلی، نویسنده برنده کتاب سال به دیار باقی رفت، مطلبی در ایسنا منتشر شد با عنوان «نویسنده ها در مردن هم شانس ندارند» که متعاقب آن باقر رجبعلی- پژوهشگر حوزه ادبیات- یادداشتی نوشت و با استناد به موارد مختلف از این دست در ادبیات ما، عنوان آن مطلب را مورد موشکافی قرار داد. بنده شخصا از اینکه ما ایرانی ها، موقعی که یک نویسنده یا شاعر می میرد، فورا به واقعیات مسلم و مسجل، به شکلی مسجل و مسلم، توجه می کنیم خوشحالم اما به گمانم وقتی مرحومان در قید حیات هستند، این عنایت خوش تر باشد که نشود حکایت خدابیامرز منوچهر آتشی [که به قول خدابیامرز علیشاه مولوی] وقتی که زنده بود یک خانه هم نداشت، اما وقتی مرد سه تا قبر داشت که این یکی می گفت دفنش کنیم اینجا، آن یکی می گفت دفنش کنیم آنجا! قدیم ها این طوری نبود و اهل کلمه، لااقل یک خانه در زنده ماندن داشتند که بعدش سه قبر در زمان فوت داشته باشند. می گویید نه؟! این هم شاهدش از دیوان خدابیامرز انوری: «هر بلایی کز آسمان آید/ گرچه بر دیگری قضا باشد/ به زمین نارسیده می گوید/ خانه انوری کجا باشد؟» اگر خانه نداشت که این طور نمی گفت، می گفت؟!