کتابفروشی هایی که فلافل فروشی شدند!
در سال هایی که گذشت، اقتصاد ایران در حوزه خرده فروشی، شاهد نوسانات بسیار اما با دوره های مشخص و تکرارهای منطقی بوده؛ مثلا در شهرهای مختلف و مراکز فروش مشهور یا حتی بازارهای متمرکز، گاه بخش اعظم خرده فروشی به پوشاک اختصاص یافته و این روند تا حداکثر دو سال به طول انجامیده و بعد از این مدت،مغازه ها که اغلب استیجاری بوده اند، تغییر کاربری داده و کاربران قدیم یا جدید آن ها، به سراغ حوزه های دیگر از جمله مواد بهداشتی-آرایشی یا مواد غذایی یا حتی کیف و کفش رفته و این قصه تا شروع دوره بعدی ادامه پیدا کرده که دوباره آن مغازه بدل به مغازه پوشاک شده. گاه این قصه، در یک راسته یا گذر به تمامی اجرا شده و کاربری این بخش از بازار کاملا عوض شده است اما مطابق با همان الگوی یادشده، دوباره یک بازگشت داشته ایم؛ تنها حوزه ای که از این الگو تبعیت نکرده و ظاهرا هم قرار نیست تبعیت کند کتابفروشی است که حتی در اشکال غیر استیجاری خود هم، بازگشت دوباره ندارد و در مناطق شهری کم تردد بدل به پیرایشگاه مردانه یا تعمیرگاه موتور می شود و در مناطق پرتردد، بدل به فلافل فروشی یا در صورت وسعت، بدل به نان داغ-کباب داغ و در نتیجه، تعداد کتابفروشی ها، هی کم و کمتر می شود. در این سال ها احتمالا تنها مسئولی که به شکلی عیان، به این موضوع اشاره کرده سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بوده که گفته:«طی سال های اخیر مرگ کتابفروشی ها را شاهد بودیم.» جمله ای کوتاه در دل انبوهی از آمار و ارقام، که به دلیل اهمیت ویژه خود، توجه ویژه می طلبد چون کتابفروشی، نماد فرهنگ است و وقتی تعطیل شود یا تغییر کاربری دهد یعنی نماد فرهنگ، تغییر کاربری داده.