آرشیو پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳، شماره ۵۷۷۵
صفحه آخر
۲۴

جوری بنویس که مردم کشورت هم حالش را ببرند!

یزدان سلحشور

روزگاری در همین مملکت، اگر صحبت جهانی شدن یک نویسنده یا شاعر پیش می آمد، فورا بحث آوانگارد بودن پشت سرش می آمد و آوانگارد بودن، معنایش این طور تعریف می شد که در سطح جهانی شما پیشرو باشید و این پیشرو بودن، عملا بدل می شد به اینکه مردم کشورت هم اگر با اثرت ارتباط برقرار نکردند، مساله ای نیست چون دنیا تو را می فهمد! اما دنیا، در 99 درصد موارد این آثار را نفهمید چون تلقی آنها از آوانگارد بودن و بعد جهانی شدن این نبود که یک عده بخواهند در ایران، از روی دست بزرگان آنها بنویسند و بعد بگویند: «ما آوانگارد هستیم!» روزگاری به ژان پل سارتر، که روشنفکری همیشه جهانی بود انتقاد شد که چرا با وجود نگاه فارغ از کبر اروپایی اش به جهان سوم، به آثار کشورهای افریقایی که اتفاقا به زبان فرانسه می سرودند و می نوشتند توجه کافی ندارد و به عنوان منتقدی مشهور، با حمایت خود، شاعران و نویسندگان آنان را هم وارد المپ ادبیات قرن بیستم نمی کند و او پاسخ داده بود چون جز انعکاس صدای ادبیات اروپا و مخصوصا فرانسه، از این آثار نمی شنود. شاید اشاره به این ماجرا و تاکید بر بومی گرایی که در نهایت منجر به جهانی شدن می شود، این روزها تکراری باشد اما به نظرم اشاره «پیتر انگلوند» دبیر دائمی آکادمی نوبل، به دلایل انتخاب «پاتریک مودیانو» به عنوان برنده سال 2014 نوبل ادبیات، جالب توجه است. او گفته: «مودیانو نویسنده ای قابل دسترس ا ست و کارهای او دشوار نیستند. می شود گفت نگاه او خیلی ساده است، چون سبک شسته رفته، ساده و بی آلایشی دارد. اگر صفحه ای از یک کتاب را باز کنید، می شود حدس زد متن آن از مودیانو است؛ خیلی ساده، با جملات کوتاه و بی پیرایه... اما کارهای او در عین سادگی خیلی خیلی سطح بالاهستند.» در زبان فارسی، به این آثار می گوییم سهل و ممتنع!