آرشیو دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳، شماره ۲۱۴۸
روزنامه فردا
۱۶
آمبولانس

لطفا در نامگذاری دقت فرمایید

پوریا عالمی

مادرم روی موبایلم زنگ زد و گفت: بیا ازدواج سفید کن خوشبخت شی. همچین زدم روی ترمز آمبولانس که بیمار از پشت آمبولانس با سر آمد توی شیشه جلو و مجبور شدم زنگ بزنم یک آمبولانس دیگر بیاید ببردش و گفتم: چی مامان؟ ازدواج سفید کنم؟ نگو این حرف ها را. خوب نیست. من بخواهم ازدواج کنم هم به این دلیل است که ازدواجم سفید نشود. مادرم گفت: خوبه که. ازدواج سفید کن هم تو خوشبخت شی هم دخترک سفیدبخت بشود. کارشناسان هم هی درباره ش حرف می زنند.

گفتم: ازدواج سفید منظورشان ازدواج غیررسمی است ها.

مادر گفت: چی؟ یعنی ما که ازدواج رسمی کردیم ازدواجمان سیاه است؟ یعنی ما سیاه بخت شدیم؟ یعنی اگر من غیررسمی ازدواج می کردم الان سفیدبخت بودم و حالاکه رسمی ازدواج کردم بدبخت عالمم؟ گفتم: نه. نه. اسمش را گذاشتند سفید. مادر گفت: که ما را سیاه کنند. من می دانم من سیاه بخت شدم. کاش زمان جوانی ما هم این کارشناسان بودند و ازدواج ما را بررسی می کردند. ما جوانی که نکردیم مادر. الان خوب است. ما چی داشتیم؟ هی بشور بساب. از این پوشک ها هم که نبود که دست به سیاه وسفید نزنند ازدواج سفیدی ها. من کهنه می بستمت، دست به سیاه و بالاتر از سیاهی رنگی نیست هم مجبور بودم بزنم و هی کهنه ات را بشورم و چنگ می زدم.

گفتم: منظورشان این است که ازدواج سفید بد است.

مادر گفت: این حرف ها را می زنی دل من نسوزد. ازدواج سفید بد است بعد ازدواج سیاه ما سیاه بخت ها خوب است ها؟ گفتم: اصلامساله سفیدبختی و سیاه بختی نیست. این فقط یک اسم است. ذهنت را درگیر نکن. شما سفیدبختی. گفت: من سفیدبختم اما ازدواجم سیاه است. بعد تو که بروی ازدواج سفید کنی سیاه بخت می شوی. آره؟

گفتم: ای بابا. اصلامن الان گاز آمبولانس را می گیرم می روم می گویم این بحث ازدواج سفید باعث سیاه بختی ازدواج غیرسفیدها شده. لطفا در نامگذاری دقت فرمایید.