آرشیو پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳، شماره ۳۰۹۶
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

اسید

سروش صحت

دختر جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود خیره شده بود و بیرون را نگاه می کرد. شیشه جلوی ماشین کثیف بود. راننده آبپاش را زد و یکدفعه شیشه جلو خیس شد. دختر جوان که حواسش نبود وحشت زده جیغ بلندی کشید. راننده گفت: «آبپاش رو زدم... می خواستم شیشه رو تمیز کنم.» دختر جوان گفت: «ببخشید» راننده گفت: «شما ببخشید عزیزم... شما ببخشید دختر گلم» سکوت شد. راننده دوباره گفت: «شما باید ببخشید» بعد گفت: «سر شیشه رو بکش بالاو راحت بشین» دختر پرسید: «مگه نمی خوای مسافر سوار کنی؟» راننده گفت: «نه» ماشین ها و موتورها از کنار تاکسی رد می شدند. شیشه ها بالابود.