آرشیو دو‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۳، شماره ۵۸۰۰
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

دعا می کنم بچه هیچ کس نویسنده نشود!

یزدان سلحشور

خیلی بد است که در این مملکت، دیواری پایین تر از دیوار نویسنده جماعت نیست. این بحران سکه که در قصه جایزه جلال آل احمد پیش آمد و بعد هم شهرداری وارد عمل شد تا قالیباف نام نیکی از خود در سال 93 به یادگار بگذارد، بحران جالب توجهی نبود. چرا؟ بیاییم آنالیز کنیم! قبلا قرار بود که 110 سکه بدهند به صاحب اثر برگزیده و 55 سکه هم به صاحب اثر شایسته تقدیر. بعد بودجه کم آمد[چطور؟ نمی دانم! فقط می دانم که بودجه مصوب داریم و بقیه اش هم که... اگر بیل زن بودم باغچه خودم را بیل می زدم!] اولی شد 30 سکه و دومی شد 10 سکه [از این بلاها چند بار سر خودم هم آمده که به عنوان «دستت درد نکند» به جای سکه، کارت خرید دادند برای خرید چیپس و پفک، آن هم فقط از فروشگاه زنجیره ای! چنین گفت رستم به اسفندیار: «به ما که رسید آسمون تپید!»] اما قصه شیرین آنالیز! قیمت سکه در بازار به روایت محمدحسین نوش آبادی سخنگوی وزارت ارشاد، 900 هزار تومان است یعنی در حال حاضر که شهرداری تهران وارد عمل شده تا اسپانسر جایزه شود، برنده اصلی جایزه، 99 میلیون تومان می گیرد که تقریبا معادل پول تضمینی اجاره یک آپارتمان 60 متری در غرب تهران است که باید اجاره بهای چند صد هزار تومانی را هم به آن اضافه کرد یا اگر بخواهید آپارتمانی را که مالک آن هستید، 10 متر در غرب تهران، به سمت شمال شهر بالاتر ببرید و بدون افزایش متراژ، یک آپارتمان 60 متری آسانسوردار بخرید، این مبلغ به اضافه 50 میلیون دیگر، ای... بد نیست! حالافرض کنید که این تعداد سکه همان طور 30 سکه می ماند و برنده جایزه 27 میلیون تومان می گرفت، آن وقت باید چه فکری می کرد برای سکه هایش؟ البته می دانم که در این موارد مردم چه می گویند: «ارث پدرش که نبود!» بله متاسفانه هیچ چیز این مملکت ارث پدر یک نویسنده نیست. بیچاره نویسنده! دعا می کنم بچه هیچ کس نویسنده نشود، آخر و عاقبت ندارد!