آرشیو پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳، شماره ۳۱۹۱
کافه پنج شنبه
۹

کاش حواس مان بیشتر به یکدیگر باشد

هما روستا

یکی از تلخ ترین اخباری که این روزها شنیدم خبر درگذشت بهرام ریحانی بود: پانتومیم کار جوانی که سرشار از زندگی و عشق به دیگران بود. به تازگی با این هنرمند جوان و با استعداد آشنا شده بودم و زمانی که در بیمارستان به ملاقاتش رفتم با دیدن من بسیار خوشحال شد و می گفت فکر نمی کرده که برای دیدارش بروم. من با چشم خود دیدم که این هنرمند با وجود وخامت بیماری و اوضاع جسمی نامناسب، روحیه بسیار بالایی داشت و با بیماری خود مبارزه می کرد. همان زمان یک کودک سرطانی کنارش بستری بود و من برای او هم نگران شدم که حال جسمی اش به کجا رسیده است. بهرام ریحانی با وجود دست و پنجه نرم کردن با این بیماری که هزینه های سنگینی دارد، در شهر رشت پانتومیمی به نفع این کودک سرطانی اجرا و عواید فروش را به این کودک تقدیم کرد: بهرام ریحانی یک انسان واقعی بود و من از این همه انسان بودن او خجالت می کشم.

می خواستم چند روز آینده دوباره به دیدارش بروم و اگر کمکی از دستم بر می آید برایش انجام دهم، اما افسوس که دیر شد. متاسفم که قدر هنرمندان را تا زمانی که کنار ما هستند، نمی دانیم و فکری برای رفع بیماری شان نمی کنیم. بسیار غمگین و ناراحتم که هنرمندان جوان و با استعداد ما این طور غریبانه از کنارمان می روند. کاش ما قدر افرادی چون بهرام ریحانی را می دانستیم و او را زود از دست نمی دادیم. افرادی هستند که از بیماری سرطان رنج می برند اما سال ها زندگی می کنندولی متاسفانه بهرام ریحانی در حالی که یک سال از بیماری اش می گذشت از میان مان رفت.

کاش حواس مان بیشتر به یکدیگر باشد. هنرمندان را فراموش نکنیم حتی اگر در میان مان نباشند. سری به قطعه هنرمندان بزنیم. یک دنیا تاریخ پشت آن سنگ های سرد با نام های آشنا نشسته است.